درخواست جدی خانواده ناصر حجازی از مردم
ای کاش برخی از این افرادی که در فوتبال ما درگیر حاشیه ها بوده و هستند به این روزها و احترام مردم هم توجه کنند و به چشم ببینند که پس از هجرت ابدی بر سر مزار کدامین انسانهایی شلوغ می شود؛ آری! این عشق تنها نسبت به کسانی دوام خواهد داشت که محبوب و اسطوره می شوند.
شنیده بودم بعد از اذان صبح دربهای بهشت زهرای تهران به روی مردم باز می شود، به همین خاطر صبحگاهان به طرف آنجا به راه افتادم. قبل از سوار شدن بر خودرو، با صدای جاروی یک کارگر شهرداری بیاد سخنان یکی از اساتید اهل قلم افتادم که می گفت صدای این جا رو در خلوتی خیابانها و سکون مردم آهنگ زیبابی را بوجود می آورد.
براستی اینچنین بود. وقتی به بهشت زهرا رسیدم هنوز کارکنان ، کارت ساعتزنی بدست نگرفته بودند. سکوت مطلقی حاکم بود. اگر قرار به توزیع مدال برای زود رسیدن می بود شاید یکی از 3 مقام را بدست می آوردم.
واقعا لذت بخش بود. انگار اسیران در خاک به سخن می آیند و می توانی با آنها خلوت کنی. یکی دو قطعه را وارد و فاتحه ای خواندم تا بواسطه خدمت رسانی به یک در راه مانده به قطعه نام آوران رسیدم. سنگ مزار مرحوم ناصرخان حجازی از دور چشمک میزد. پاک و تمیز و چند شاخه گلایل که هنوز با خود شبنم بهمراه داشتند. درست روی مزار بالای شعر حک شده در دل سنگ ” من آن گلبرگ مغرورم …..” اما یک برگه اطلاع رسانی بالای سر مزار توجه ام را به خود جلب کرد؛ “لطفا از ریختن آب یا گلاب جدا خوداری کنید “. یکی از کارگران آنجا می گفت : باور کنید اگر مردمی که برای فاتحه خوانی بالای سر این مزار می آیند هر کدام یک لیوان آب بریزند. اینجا تبدیل به دریاچه می شود و دورو بر مزار نشست خواهد کرد.
ای کاش برخی از این افرادی که در فوتبال ما درگیر حاشیه ها بوده و هستند به این روزها و احترام مردم هم توجه کنند و به چشم ببینند که پس از هجرت ابدی بر سر مزار کدامین انسانهایی شلوغ می شود؛ آری! این عشق تنها نسبت به کسانی دوام خواهد داشت که محبوب و اسطوره می شوند.