چگونه با مردگان ارتباط برقرار کنیم؟
قرائت سرد هنری است که در آن شخص واسطه با زبردستی تمام سوالاتی مهم و ابهام برانگیز را مطرح میکند و به دقت به زبان بدن و واکنشهای کلامی پاسخ دهنده توجه میکند. در این اقدام، تلاشهای بی اساس کنار گذاشته شده ولی در عوض به واکنشهای پررنگ به شدت توجه میشود تا بلکه در ادامه چیزی عاید احضار کننده روح شود
وبسایت فرادید: فرانک مک اندرو، استاد روانشناسی کالج ناکس- در این گزارش قصد داریم به موضوعی بپردازیم که همواره برای بشر از جایگاه خاصی برخوردار بوده است: ارتباط با مردگان. این کار را از طریق صحبت با افرادی انجام خواهیم داد که تجربه چنین کاری را دارند.
به گزارش سایکولوژی تودی، احتمالا یکی از بهترین روشهایی که میتوان به واسطه آن ابهامات پیرامون مسئله مرگ را حل کرد، صحبت با کسانی است که آن دنیا بودهاند و یا با آن دنیا ارتباط گرفتهاند! از این رو، بشر از ابتدا مشتاق یافتن راهی بوده که بتواند با ساکنین دنیای غیب ارتباط برقرار کند.
از نگاه تاریخی میتوان به کتاب اول سموئیل در عهد عتیق نگاه کرد؛ جایی که پادشاه طالوت (شائول) یک جادوگر را متقاعد کرد که روح سموئیل نبی، مشاورش، را احضار کند تا بتواند از او در جنگ پیش رو یاری بجوید. در یونان باستان نیز معبدی به نام “اوراکل مردگان” بر فراز تپهای مقدس بنا شده بود تا به عنوان مکانی برای ارتباط بین ساکنین این دنیا و آن دنیا مورد استفاده قرار گیرد.
روح گرايى
اما در دهه ابتدایی قرن نوزده میلادی بود که اَشکال امروزی ارتباط گرفتن با مردگان پایه گذاری شد. در قرن 19 از روح گرایی یا اسپیریتوالیسم (Spiritualism) به عنوان راه حلی برای برقراری ارتباط با دنیای دیگر یاد میشد. روش کار نیز اینگونه بود که شخصی که از قدرت کافی برای میانجی شدن بین دنیای کنونی و دنیای ارواح برخوردار بود، به عنوان واسطه یا “مدیوم” استفاده میشد.
اکثر مدیومها چنین وانمود میکردند که شخصیتهایی صادق و درست دارند و از توانایی ارتباط با مردگان برخوردار هستند اما اکثرشان فقط شارلاتانهایی بودند که به دنبال تیغ زدن افراد داغدار بودند.
مدیومهای قرن 19 در جلسههای احضار ارواح به شدت به تمهیدات شنیداری و نمایشهای بصری مانند میزهای معلق، صداهای بدون منبع و همچنین نوشته شدن متنی خودکار بر روی صفحاتی سفید تکیه میکردند. این ترفندهای نمایشی و البته ترسناک چندان عمر طولانی نداشتند زیرا منتقدان واقعی بودن این عمل سریعا به مصنوعی بودن آن تکنیکها پی بردند. یکی از افراد شکاک و منتقد، جادوگری مشهور به نام “هری هودینی” بود.
جوئی نیکل، از منتقدان معاصر، جزئیات موردی را بازگو کرده است که شرکت کنندگان یک جلسه احضار روح متوجه ترفند به کار گرفته شده توسط مدیوم میشوند. در آن جلسه خاص، دو روح در اتاقی بسیار تاریک در حال نواختن ویالون هستند و دو مدیوم نیز داخل کابینتی قرار دارند که دست و پاهایشان نیز با طناب بسته شده است. همه چیز به شکلی طراحی شده بود که مثلا آن دو احضار کننده ارواح نمیتوانند عقلا دخلی در نواختن ویالون داشته باشند. اما یکی از شرکت کنندگان پیش از آغاز مراسم و بدون اطلاع مدیومها، جوهر دستگاه چاپ را بالای یکی از ویالونها جایگذاری کرده بود. پس از اتمام مراسم و با روشن شدن چراغ، مشخص شد که جوهر بر روی تمام لباسهای یکی از مدیومها ریخته شده بود. احتمال میدهم که شرکت کنندگان با پرتاب تخم مرغ به سمتشان از آنها بدرقه کرده باشند!
در دوران اخیر نیز مدیومهای مشهوری مانند جان ادوارد و سیلویا براون خودشان را به عنوان رابط بین دنیای زندهها و مردگان معرفی کردهاند با این تفاوت که از تکنیکهای مشکوک استفاده نمیکنند. در این جلسات، مدیوم سوالاتش را از شخصی خاص پرسیده و آن شخص که انگار به دنیای دیگر متصل است، به سوالات پاسخ میدهد. این مدیومها کاملا هنرمندانه از هنر “قرائت سرد” استفاده میکنند. قرائت سرد هنری است که در آن شخص واسطه با زبردستی تمام سوالاتی مهم و ابهام برانگیز را مطرح میکند و به دقت به زبان بدن و واکنشهای کلامی پاسخ دهنده توجه میکند. در این اقدام، تلاشهای بی اساس کنار گذاشته شده ولی در عوض به واکنشهای پررنگ به شدت توجه میشود تا بلکه در ادامه چیزی عاید احضار کننده روح شود. حتی ممکن است که مدیومها برای اجراهای زنده از قبل با حضار هماهنگ شوند و به ناگهان مکالمهای را با شخصی بیگناه راه بیندازند که بعدها بتوانند از آن اطلاعات استفاده کنند تا وی را کاملا مجذوب خود کنند.
با ورود به قرن 21، امید و هیجان در دل طرفداران پدیده گفتگو با مردگان جانی تازه به خود گرفت. قضیه از این قرار بود که دو مقاله علمی که توسط گری شوارتس و همکارانش منتشر شده بود، نشان میداد که مدیومها به واقع اطلاعاتی از مردهها در اختیار دارند که نمیتوان آنها را به واسطه کلاهبرداری و یا اتفاق آماری توجیه کرد. آن دو مقاله در ژورنالی معتبر به چاپ رسیدند و بعدها به عنوان اساس کتابی در مورد “نجات هشیاری پس از مرگ” قرار گرفتند که نویسنده آن شوارتس و ویلیام سایمون بودند.
اما بخت با طرفداران احضار روح یار نبود زیرا آن دو مقاله نتوانستند از زیر ذرهبین دانشمندان دیگر بهسلامت عبور کنند و بسیاری از پژوهشگران به خاطر کنترل تجربی ضعیف و تفسیر جانبدارانه دادهها آن دو پژوهش را زیر سوال بردند. حتی مسئله اسپانسر مالی نیز به شهرت علمی آن دو مقاله ضرر زدند: بخشی از هزینهها توسط شبکه تلویزیونی HBO و برای ساخت یک مستند جذاب تلویزیونی پرداخت شده بود. همچنان نیز وحدت جامعه علمی است که باعث شده هیچ روانشناسی نتواند آزمایشی صحیح را تحت شرایط دقیق آزمایشگاهی انجام دهد.
تخته ویجا
تخته ویجا (Ouija Board) نام صفحهای است که به تدریج از روی فرم نوشتاری مدیومها تکامل یافت. برای نمونه، در یکی از تختههای ویجای بجای مانده از جلسات احضار روح فرانسه در سال 1853 میلادی، شرکت کنندگان میبایست یک مداد را از داخل سبد واژگون شده بر روی صفحه کاغذی رد میکردند. آنها سپس دستانشان را روی سبد میگذاشتند تا ببیند روح کدام حروف الفبا را نشان میدهد. حرکت سبد و به تبع آن مداد، باعث میشد تا حروف روی کاغذ مشخص شوند. آن صفحه کاغذی در عرض 40 سال به تدریج تکمیل شد و پس از فراز و نشیبهای فراوان به شکل تخته چوبی درآمد که امروزه به چشم بسیاری آشنا است.
اما تخته ویجا با تمام ماجراهای مرموزش سرانجام در دهه 20 میلادی توانست از شهرت عمومی گستردهای برخوردار شود و درست در همان سالها بود که بر شهرت ناپیدای عمل احضار روح افزوده شد. مردم به سرعت ترسیدند که مبادا احضار روح به عنوان ابزاری برای شیطان و دیگر نیروهای اهریمنی قرار گیرد. حتی این موضوع که کلیسای کاتولیک نیز تهدید عمل احضار روح را جدی لحاظ کرده و تلاش کرده تا محبوبیت آن را از بین ببرد، موجب افزایش اهمیت این عمل نزد طرفدارانش گشت. گرچه امروزه نیز بسیاری مدعی هستند که از چنین تواناییهایی برخوردارند.