آیا غذای چرب بر یادگیری و عملکرد مغز تاثیر می گذارد؟
از دست رفتن سیناپسهای مغزی در موشهای چاق چربیخوار، باعث ضعف عملکرد مغزی و اختلال در یادگیری و شناخت میشود.
آیا چاقهای باهوشترند یا لاغرها؟ آیا دانشآموزانی که اضافه وزن دارند دیرتر از همکلاسیهای خود درس را یاد میگیرند؟
به این پرسشها نمیتوان جواب داد. هوش و سرعت یادگیری به عوامل بسیار زیادی (هم ارثی و هم اکتسابی) بستگی دارند و نمیتوان با تکیه بر تنها یک عامل، افراد را از نظر هوش طبقهبندی کرد.
اما من در این مقاله میخواهم مطلب دیگری را منتقل کنم که شاید حتی جالبتر از مقایسه شما با دوستان چاق و لاغرتان باشد: اگر میزان چربی غذایتان را کم کنید، احتمالا کارکرد مغزتان بهبود مییابد و سرعت یادگیریتان بیشتر میشود.
گروهی از پژوهشگران در دانشکده علوم اعصاب دانشگاه پزشکی جورجیا، تلاش کردند که اثر افزایش چربی در رژیم غذائی را بر کارکرد مغز مطالعه کنند. برای این منظور، آنها دو گروه موشهای آزمایشگاهی را با وزن، سن و دیگر شرایط یکسان وارد آزمایش کردند. یک گروه از این موشها با رژیم غذائی سالم و معمولی تغذیه میشد؛
غذای گروه دیگر از همه نظر (از جمله میزان کالری دریافتی) مشابه گروه نخست بود، با این تفاوت که بخش اعظم آن را چربی تشکیل میداد. در طی سه ماه تغذیه با این روش، دو گروه موشها از نظر فاکتورهای بدنی و کارکرد مغزی با هم مقایسه شدند. همان گونه که انتظار میرود، موشهایی که غذای چربتری میخورند، به مرور چاقتر میشوند.
اما این تمام داستان نیست: موشهای گروه دوم (که چربی بیشتری میخوردند و چاقتر بودند) کارکرد مغزی ضعیفتری داشتند. در مغز این موشها، فاکتورهای التهابی بیشتری تولید شده بود، و ارتباطات میان سلولهای عصبی مغزشان نیز کمتر شده بود. علت این پدیده، تغییراتی است که در نوعی از سلولهای مغز به نام میکروگلیها رخ میدهد.
میکروگلیها سلولهایی از دستگاه ایمنی بدن هستند که درون مغز جا دارند. این سلولها ۱۵%-۱۰% کل سلولهای مغز را تشکیل میدهند و برای کارکرد مغز بسیار حیاتی هستند، زیرا دائما در حال جابجا شدن هستند و عوامل بیماریزا و زبالههای مغزی را میبلعند.
میکروگلیها، زائدههایی انگشتمانند دارند که به آنها کمک میکند وظایفشان را به درستی انجام دهند. یافتههای این پژوهشگران نشان میدهد که در موشهایی که چربی غذائی بیشتری دریافت میکردند،
میکروگلیها به تدریج تنبلتر میشوند؛ یعنی حرکتشان کمتر میشود، زوائدشان را از دست میدهند، و به جای این که عوامل بیماریزای درون مغز را ببلعند، شروع میکنند به خوردن ارتباطات میان سلولهای عصبی (سیناپسها)! شمار سیناپسهای درون مغز یکی از نشانگرهای کارکد مغز است و هر چه تعداد سیناپسهای درون مغز بیشتر باشد، مغز فعالیت خود را بهتر و سریعتر انجام میدهد.
از دست رفتن سیناپسهای مغزی در موشهای چاق چربیخوار، باعث ضعف عملکرد مغزی و اختلال در یادگیری و شناخت میشود.
اگر بخواهیم مثالی بزنیم، میکروگلیها باید مثل ماشینهای شهرداری، زبالهها را از جلوی خانهها جمع کنند؛ حالا تصور کنید که ماشین شهرداری به جای جمعآوری زباله، به خانه شما حمله کند، در و پنجره شما را از جا در بیاورد و با خود ببرد! این وضعیتی است که درون مغزهای تغذیه شده با چربی فراوان وجود دارد.
با وجود این که این مطلب بسیار ترسناک به نظر میرسد، خبر خوش این است که میتوان این وضعیت را معکوس کرد. در این پژوهش، موشهایی را که ۳ ماه با رژیم غذائی پرچرب تغذیه شده بودند، مجددا به رژیم غذائی کمچرب برگرداندند. پس از ۲ ماه، این موشها بیشتر وزن اضافه خود را از دست دادند،
التهاب درون مغز آنها کاهش پیدا کرد، و عملکرد یادگیری و شناختیشان بهتر شد. به این ترتیب میتوان امیدوار بود که با بهبود وضعیت تغذیهای، کارکرد مغزی نیز بهبود پیدا کند.
حفظ وزن استاندارد، از نظر پزشکی فایدههای بسیاری دارد. یافتههای این پژوهش نیز منفعت بزرگ دیگری را برای کاهش اضافه وزن نشان میدهد. اما نکته بسیار مهمی که این پژوهش به ما یاد میدهد این است که میان دو رژیم غذائی که کالری یکسانی دارند، آن که چربی کمتری دارد، دوست بهتری برای مغز ماست. بنابراین، محدود کردن کالری دریافتی از چربی، هدیهای است که به مغز خود میدهید.