نقش كيفيت مديريت درحصول به نتيجه
روزنامه آفرینش نوشت:
از عمده مشكلات اصلي كشورهاي درحال توسعه و جهان سوم كه موجب هدر رفت منابع آنها مي گردد، نداشتن مولفه «كيفيت مديريت» در عرصههاي مختلف ميباشد. بعضاً ديده ميشود كشورها از منابع طبيعي سرشار، درآمدهاي هنگفت، نيروي انساني كافي و ساير پتانسيلهاي لازم براي پيشرفت و توسعه برخوردارند، اما به سبب نبود مديريت اجرايي مناسب براي جهت دهي به اين مولفهها نه تنها پيشرفتي حاصل نميشود، بلكه با هزينههاي سنگين و عدم حصول نتيجه شاهد عقب ماندگي و پسرفت آنها هستيم.
نمونه اين مديريت با كيفيت را ميتوان درحوزه فوتبال كشور و رسيدن تيم ملي به جام جهاني مشاهده كرد. تالحظه نگارش اين متن(پيش از بازي ايران و ازبكستان) تيم ملي كشورمان با آماري قابل قبول تنها دو امتياز با جام جهاني روسيه فاصله دارد. اين درحالي است كه هنوز سه بازي براي كسب اين دو امتياز باقي است و بعيد به نظر ميرسد كه اين دو امتياز از مجموع اين بازيها حاصل نشود.
غرض از طرح اين بحث اشاره به نوع هدايت و مديريت حرفهاي تيم ملي از سوي مربي با تجربه آن يعني “كارلوس كيروش” ميباشد. داشتن برنامه ريزي حرفهاي، قاطعيت درامور اجرائي، استفاده از پتانسيلهاي موجود وپنهان، حركت برمحور شايسته سالاري، عدم انحراف از اهداف و حاشيه پردازي، از جمله مولفههاي موفقيت تيم ملي و هدايت سرمربي آن است.شايد گفته شود كه ميزان هزينه مالي كه براي كيروش صرف شده و هزينههايي كه وي براي اداره تيم ملي روي دست فدراسيون گذاشته، بسيار بالاتر از حد متعارف بوده و اين را به پاشنه آشيل فدراسيون و تيم ملي تبديل كنند. اما واقعيت اين است كه براي حضور در بين بهترينهاي دنيا بايد همچون آنها هزينه كرد و همچون يك تيم حرفهاي برنامه ريزي داشت. حال اين چارچوب عملكرد و مديريت حرفهاي تيم ملي را در قالب امورات اقتصادي، سياسي و فرهنگي كشور جا گذاري كنيد. متوجه خواهيد شد كه تعادل ميان داشته و خواستههاي ما به سبب عدم مديريت اصولي از تعادل خارج شده است. درعرصه سياسي از پتانسيل عظيم مشاركت مردمي در انتخابات برخورداريم، اما به سبب عدم تشخيص و مديريت صحيح به دست خود آن را مخدوش ميكنيم.
از بابت فرسودگي و آمار بالاي كشته شدگان حوادث ناوگان هوايي اعتراض داريم اما از سوي ديگر نوسازي و خريد هواپيما را برخلاف اهداف اقتصادي كشور قلمداد مي كنيم.
در وادي فرهنگ و هنر سرمايههاي ارزشمند خود را ناديده ميگيريم و موفقيتهاي آنها را جانبدارانه قضاوت ميكنيم، اما از سوي ديگر خواستار درخشش فرهنگ و تمدن ايراني اسلامي در عرصه جهاني هستيم.
ما سالانه ميلياردها دلار از بابت آلودگي هوا دچار خسارتهاي زيست محيطي ميشويم، اما سعي در مديريت استاندارد صنايع خودروسازي نداريم. اين موارد تنها بخشي از نمونههاي موجود در سوء مديريت و برنامه ريزي در كشور ميباشد كه موجب هدر رفت سرمايههاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، ورزشي و… گرديده است. بايد براي ايجاد تعادل و ارتقاي توان كشور به سمت مديريت حرفهاي و كارشناسي شده رفت. البته اين سبك مديريت در كشورما عنصر و گوهر دست نيافتني نيست، چرا كه در عرصههاي مختلف پتانسيلهاي ارزشمندي در دست داريم كه با استفاده از توان آنها مي توان به موفقيت در زمينههاي مختلف اجرايي اميدوار بود.
آفت اصلي فرسايشي بودن مديريتهاي اجرايي در كشور ما چيزي نيست جز “منفعت طلبي” فردي يا گروهي. متاسفانه بعضاً شاهديم كه هم متصديان امور مختلف درپي كسب قدرت و ثروت در راستاي منافع شخصي يا حزبي خود هستند و هم مخالفين و منتقدان آنها به جهت كسب جايگاه و قدرت طرف مقابل براي نيل به اهداف خود از هيچ اقدام ناصحيحي دريغ نميكنند.
نتيجتاً بايد خرسند از اين بابت بود كه در شاخهاي از مديريت اجرايي كشور در حوزه ورزش ملي، شاهد يك مديريت و هدايتگري حرفهاي و كارشناسي هستيم كه بالاخره با صرف هزينههاي بسيار ما را به هدف نهايي(صعود به جام جهاني) بسيار نزديك كرده و هيچ جاي اعتراضي براي مخالفان و فرصت طلبان باقي نگذاشته است.
اميدواريم اين سبك مديريت به عنوان الگويي براي ديگر رشتههاي ورزشي، و مصداقي براي مديران اجرايي داخلي كشور درامورات مختلف واقع شود تا به بطن كارشناسي بودن اقدامات و تصميمات پي ببرند.