زیبا کلام : هاشمی را بر نمیتابند
واقعیت موجود درباره هاشمی رفسنجانی این است که همیشه توسط گروههای مختلف و چهرهها با بهانههای مختلف مورد چنین هجمههایی قرار گرفته و همچنان میگیرد. شاید به همین دلیل ترجیحشان این است که بیشتر یک حاشیهنشین باشند.
سال ۹۰ برای هاشمی سالی دشوار بود. سالی که همچون این سالها متحمل فشارها و البته اتهامهای زیای شد و همچنین سالی که دانشگاه آزاد اسلامی را به عنوان اصلیترین پایگاه اجتماعیاش از دست داد تا این سئوال در اذهان عمومی به وجود آید که آیت الله هاشمی رفسنجانی را باید در انتظار چه سرنوشتی بدانیم.
صادق زیبا کلام با بیان اینکه «هاشمی حاشیهنشینی را ترجیح میدهد» به سئوالات «ایلنا» در همین رابطه پاسخ میگوید:
«هجمه به هاشمی» به نظر میرسد این روند همچنان ادامه دارد.
واقعیت موجود درباره هاشمی رفسنجانی این است که همیشه توسط گروههای مختلف و چهرهها با بهانههای مختلف مورد چنین هجمههایی قرار گرفته و همچنان میگیرد. اصلا شاید به همین دلیل است که ترجیحشان این است که بیشتر یک حاشیهنشین باشند.
«ترجیحشان این است که بیشتر یک حاشیهنشین باشند» یعنی شرایط تا به این حد دشوار و محدودکننده است؟
اتفاقات این دو سال و اندی نشانگر این است که هاشمی رفسنجانی در سیبل قرار دارد و به همین دلیل او تصمیم گرفته است تا کمتر ظاهر شود تا بدرفتاریهایی که نسبت به خودش دید را دیگر مشاهده نکند. به همین دلیل تاکید دارم که شرایط فعلی برای شخص تاثیرگذاری چون هاشمی مطلوب است، هر چند که سکوت و خنثی بودن او را باید معضلی برای نظام تلقی کرد که میتواند آسیبهای زیادی را هم در پی داشته باشد. به هر حال همه میدانند که کمتر کسی به خود میتواند این اجازه را بدهد که زحمتهای هاشمی و همچنین قدرت تاثیرگذاری هاشمی را انکار کرده و او را مهره مفیدی برای نظام و البته کشور نخواند.
با این وجود ذهنیتهایی رای به این مساله میدهند که هاشمی چندان با برخی بایدها و نبایدها همخوان نیست، حداقل از انتخابات سال ۸۸ به بعد.
طبیعی و البته قابل انتظار است که گروهی نتوانند یا بهتر است گفته شود که نخواهند هاشمی رفسنجانی را بربتابند. توانمندیهای او و همچنین قدرت عملش به طور آشکارا ضعف ضعیفان را برجسته میکند و دقیقا به همین دلیل است که تحت هر شرایطی دنبال تخطئهاش هستند. البته سرسختترین منتقدان و مخالفانش هم به توانایی هاشمی رفسنجانی علم کامل دارند. اما با آگاهی از این مساله که «هاشمی حاشیهنشین» فرصت تصمیمگیری و دخالت نخواهد داشت، با اشکال مختلف به ستیز با او میپردازند تا بتوانند برنامههای خود را اجرایی کنند.
و البته هاشمی هم خود خواسته یا ناخواسته با سکوت خود به آنها کمک میکند.
افراد اگر ببینند که برنامهریزیهای گستردهای برای تخریبشان تدارک دیده شده است، خواه یا ناخواه به این نتیجه میرسند که به نوعی حاشیهنشینی را در اولویت قرار دهند و همین مساله دقیق مشخص هاشمی برای حاشیهنشینی و حتی ابراز علاقه از خداحافظی با سیاست است.
دلیل اصلی هاشمی ستیزی را چه چیزی میتوان دانست؟
به هر حال دولت حاکم هیچ ابایی ندارد که از هاشمی فاصله بگیرد و خود را در نقظه مقابل او قرار بدهد و با توجه به موقعیتی که دارند توانستهاند به راحتی عرصه را به یکی از چهرههای تاثیرگذار تاریخ انقلاب تنگ کنند. این در حالی است که هاشمی همچون ۵۰ سال گذشته دغدغه کشور و اسلام را به سایر دغدغههایش ترجیح میدهد و هدف اصلیاش این است که اهداف و آرمانهای انقلاب به سرانجام مطلوبی برسند.
میتوان تحرکات آنچنانی طیف نزدیک به دولت را دلیل خوبی برای کنارنشنیی هاشمی رفسنجانی دانست؟
اشتباه نکنید، فقط دولتیها نیستند که تخریب هاشمی را یکی از بایدهای خود میدانند. با نگاهی به واکنشهای آخرین نمازجمعه هاشمی میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که خیلیها هستند که به دلیلهای مختلف نمیتوانند او را بربتابند و برای بار چندم تاکید میکنم که در این شرایط به او باید حق داد که چنین تحرک چندانی نداشته باشد. البته برخي شنیدهها حاکی از آن است که به وزارت خارجه توصیه شده تا از ملاقات هاشمی با میهمانان خارجی تا حد امکان ممانعت به عمل آورد و همچنین استانداران را از استقبالهای معمول و عرف منع کردهاند.
میتوان گفت هاشمی در حال تجربه کردن دوره بازنشستگی است؟
هاشمی رفسنجانی که نزدیک به ۵ دهه در همه اتفاقات بزرگ و کوچک نهضت امام خمینی و نظام جمهوری اسلامی مهرهای تعیین کننده و برجسته بوده، محکوم به وضعیتی است که میتوان بر اساس آن او را بازنشسته دانست.
خب! این سئوال ایجاد میشود که چرا هاشمی به طور رسمی اعلام کنارهگیری نمیکند و مسئولیتهایش را به دلیل عدم فرصت تاثیرگذاری به شخص دیگری نمیسپارد؟
شک نکنید که شخص وی تمایل زیادی برای عملی کردن چنین تصمیمی دارد اما معذوریتهایی هستند که به او این اجازه را نمیدهد.
چه معذوریتهایی؟
بعد از اینکه انتخابات دهم ریاستجمهوری شرایط دشواری و البته خاصی را موجب شد، خیلیها هاشمی رفسنجانی را متهم به این کردند که همرای و همنظر با مخالفان و معترضان بود. به همین دلیل او بیم این را دارد که در صورت کنار رفتن از سوی همین کسانی که محدودش کردهاند، به این متهم شود که با کنارهگیری پشت نظام را در شرایط حساس فعلی خالی کرده است. پس باید به هاشمی حق داد که از چنین اتهام خطرناکی گریزان باشد.
به هر حال در همه جای دنیا سیاسیون روزی به فکر عملی کردن تصمیم بازنشستگی میافتند.
نظر شما را در خصوص کنارهگیری سیاسیها قبول دارم. اما در کشورهای در حال توسعه، خداحافظی با بطن سیاست و حتی مدریت کشور تعابیر دیگری دارد و شاید هم به همین دلیل است که نه تنها کنار نمیروند بلکه تلاشهای زیادی را هم انجام میدهند تا فرزندان خود را وارد دنیای سیاست کنند تا بتوانند جای خالی احتمالی خود را به وسیله آنان پر کنند. هاشمی هم در شرایطی است که از طرفی از بدرفتاریها دلخور است و دوست دارد کنار برود و از سوی دیگر نگران قضاوتهای غلط است که مبادا او را مهرهای معرفی نکنند که اهمیتی به نظام قایل نیست و به همین دلیل است که او ماندن در پستهای بی اثر را به رفتن و قید همه چیز را زدن ترجیح میدهد.
رییس مجمع مهمی چون تشخیص مصلحت نظام عنوانی بیاثر است؟
مجمع تشخیص مصلحت نظام زمانی میتواند مهم تلقی شود و کارایی داشته باشد که توسط ارگانهای دیگر به رسمیت شناخته شود. وقتی شورای نگهبان قانون اساسی و همچنین دولت هیچ ابایی از نادیده گرفتن این مجمع ندارد، اثرگذاری خود را از دست میدهد و پس رییسش هم نمیتواند فردی تاثیرگذار تلقی شود.