گفت و گوی مشروح با عبدالرضا هلالی
در اواخر ماه صفر با
یکی از مشهورترین و پرطرفدارترین مداحان جوان کشور گفتگو کردیم. وقتی وارد
خبرگزاری شد، با پوشش جدیدش همه را متعجب کرد، شال سیستانی و کلاه
افغانی باعث شده بود تا هیچ نشانی از آن عبدالرضا هلالی جوان که بسیار شبیه
به رزمندگان دفاع مقدس بود، نداشته باشد، شاید تنها ریشهای بلند و پرحجمش
از آن سالها به یادگار مانده است.
با او درباره انتقادهای فراوان به سبک مداحی هایش، به نحوه ورودش به عالم
مداحی، حضور سیاست و سیاسیون در هیات های مذهبی و تجربیات شیرنش از
رستگاری انسانها پای روضه سیدالشهداء گفتگو کردیم.
گفتگوی مشروح خبرنگاران مهر با عبدالرضا هلالی را میخوانید:
* آن زمان که اولین بار اسم شما به گوش مردم رسید یک اتفاق جدیدی
رخ داده بود، جوانی با پوششی خاص و حتی آرایش متفاوت صورت نسبت به مداحان
دیگر و البته نواهای خاص شروع کرد و خیلی به سرعت هم آوازه اش پیچید؟ چرا
این سبک را انتخاب کردید؟
ما یک جمع بسیجی در محله خودمان بودیم که عاشق فضای دفاع مقدس و دهه شصت
بودیم. دو کوهه و سایر مناطق جنگی را خیلی دوست داشتیم و در آن زمان زیاد
به آن منطقه می رفتیم . حتی یادم هست به بخشی از مناطق جنگی می رفتیم که
کسی تا به حال پایش را آنجا نگذاشته بود. جمعی بودیم که خیلی آن فضا و صحبت
ها را دوست داشتیم و بیشتر سعی می کردیم بیشتر در جمع رزمندگان و بچه های
جبهه که سنشان از ما بیشتر بود حضور یابیم و پای صحبت هایشان بنشینیم واین
برایمان قشنگ بود، این جمع عاشق جبهه و رزمندگان گره خورده بود با هیات.
در آن زمان نصف شب ها یک جمع 30-40 نفره پای مزار شهیدان، با تیپ و قیافه
های دهه شصتی و پیرهن و شلوار و کاپشن رزمنده ها می رفتیم. ابتدای جلسه از
همان جا شروع شد و اسمش هیات الرضا بود. قبل از هیات الرضا ما در نظام
آباد با بچه ها چله می گرفتیم، چله دعای عهد و یا زیارت عاشورا و یا چله می
گرفتیم و هر شب می رفتیم سر خاک مزار شهدا و دعای عهد می خواندیم اما کم
کم یک مقدار اختلاف سلیقه میان بچه ها پدید و به قول بزرگان شیطان افتاد
وسط و بچه ها از هم جدا شدند .البته من باعث این جدائی نبودم چون یک فرد
کوچکی در آن جمع بودم.
بعد از اینکه این جمع از هم متلاشی شد، رفتیم هیات الرضا که بعد خورد به
شهادت شهید عباس صابری که در تفحص به شهادت رسید و کم کم در جلسات این هیات
حضور یافتیم.
*اولین بار که پای میکروفن رفتید چه زمانی بود؟
13 سالم بود، شاید کلا در آن زمان سه چهارتا شعر بیشتر بلد نبودم و کاملا
ناپخته بودم؛ اما خیلی دوست داشتم به سبک سینه زنی بخوانم .
*آیا کلاسی هم رفتید و یا پای درس استادی آموزش دیدید ؟
نه؛ کلاس آن طور که بخواهم برم مداحی یاد بگیرم نرفتم و چون علاقه مند به
روضه شده بودم و به سمت هیات گرایش پیدا کرده بودم به جلسات حاج منصور می
رفتم و نوارهای آقای آهنگران را گوش می دادم؛ بعضی ها طیف حاج منصور و روضه
را می پسندیدند و برخی ها هم طیف کلاسیک مانند آهنگران را؛ اما من یک فضای
میان این دو سبک را می پسندیدم.
*اولین بار که پیش حاج منصور ارضی رفتید آیا شما را می شناخت؟
نه اتفاقا خیلی دوست داشتم با ایشان صحبت کنم اما هیچ وقت نمی شد چون سنم
هم خیلی کمتر از ایشان بود و در عین حال خیلی هم از حاج منصورمی ترسیدم!
*چرا؟!
خب حاج آقا روحیه خودش را داشت. بیشتر تو حال و هوای خودش بود و وقتی می
دیدیم یک مقدار اطرافیان می ترسیدند به سمتش بروند؛ من هم به تبعیت از بقیه
می ترسیدم به سمتش بروم، اما از دور می ایستادم و نگاهش می کردم.
*به خاطر فضایی که شما در هیئت و سبک های جدید عزاداری ایجاد کرده بودید شایعه بود که حاج منصور مخالف است ؟
نه؛ نمی گفتند حاج منصور مخالف است؛ خوب من مصاحبتی با ایشان نداشتم و آن
زمان هم که من این طرف و آن طرف می خواندم و اسمم هم یک مقدار در رفته
بود، شکر خدا آن موقع که سی دی و اینجور چیزها بیرون نمی آمد، البته احساس
می کردم اطرافیان من را بشناسد و به ایشان گفته باشند. اما ایشان بروز نمی
داد. من خیلی با ترس و لرز ایشان را از دور نگاه می کردم و تا چشمش به من
می افتاد من فرار می کردم که یک موقع صدایم نکند، بگوید” بیا اینجا”.
* اولین دیدارتان چگونه بوده است؟ آیا آقای ارضی چیزی به شما گفت؟
اولین بار که با حاجی سلام علیک کردم، سلام علیک مان این طور بود که خیلی
تند به من گفت که “این چه ریشی است که شما گذاشته اید؟ به اندازه عقلت ریش
بگذار!” بعد سریع پشتش را به من کرد. من هم سریع گفتم “چشم، شما چه امری می
فرمایید” حاج آقا گفت “برو ریش هایت را بزن.” البته به نظرم بحث اصلی حاج
آقا حرف گوش کردن بود و الا بحث حاجی صرف بلند یا کوتاه بودن ریش نبود، می
خواست ببینید چقدر حرفش را گوش می دهم. اشاره کرد گفت شما محاسنت را کوتاه
کن، خیلی نگاه نکرد و خیلی هم تند برخورد کرد، اما چون خیلی دوستش داشتم
رفتم فردایش محاسنم را زدم، خودش هم تعجب کرد که اینقدر سریع دستورش را
اجرا کردم.
این امر باعث شد که ایشان من را یک فرد تابع بداند. دیگر در دستورات بعدیش
بیشتر آمر بودم و یک مقدار آرامتر شد. چون نظرات خیلی تندی از گروه ما به
او گفته بودند که مثلا این جمعیت فلان کار را می کند و من می خواستم بیشتر
این فضا را بشکنم که ما این طور نیستیم که حرف گوش کن نباشیم. من حتی در
زمان خدمت سربازی به خاطر ریش هایم بارها به بازداشتگاه افتادم؛ ولی هیچ
وقت ریشم را نزدم. اما وقتی حاج منصور به من گفت کوتاه کن فردایش محاسنم را
کوتاه کردم. می خواستم به او بگویم که ما حرف گوش کن است . این طور نیست
که بگوییم خود مختاریم و یک ایالتی جدا از بقیه مداحان و بزرگان داریم.
* خیلی جالب است در زمان خدمت سربازی به خاطر ریش هایتان بازداشت شده اید؟!
بله من لباس دو رنگ می پوشیدم، شلوار اوینی با پیراهن بسیجی تنم می کردم.
فرمانده ما به من می گفت شما سربازید باید سرتا پایت لباس آشخوری باشد و من
می گفتم من این طوری هستم. محاسنم یک تیپ خاصی داشت دو رنگ می شد و بلند
بود. سر لباسم کوتاه آمدم اما محاسن را نه. آقای فلاح فرمانده ما سربازها
در سپاه ولی امر بود که خدا بهش سلامتی بدهد، راه به راه من را به
بازداشتگاه می انداخت البته بعدها دیگر با من راه آمد. من در بیت رهبری
خدمت می کردم و در کفشداری بودم و از مستمعین و حضار مراسم آقا کفش می
گرفتم. در مراسم های مختلف مثلا فاطمیه که می خواستم بروم هیاتمان و مداحی
کنم نمی گذاشت و می گفت باید اینجا بایستی و کفش بگیری . بچه های هیات ما
می آمدند در بیت و تعمدا کفشهایشان را می آوردند به من تحویل می دادند!
مداحی که باید برایشان می خواند، کفش بهش تحویل می دادند!
* به غیر از حاج منصور، کدام یک از مداحان بیشتر به شما کمک کرده است؟ از کدامیک از بزرگان این عرصه بیشتر آموخته اید؟
حاج آقای حدادیان هم انصافا خیلی به من کمک کرد و از نظرات ایشان استفاده
کردم . من واقعا این را عرض می کنم که از همه خواننده ها یک چیز یاد گرفتم و
اعتقاد دارم همه مداح ها نمک سفره امام حسین(ع) هستند و هر کسی یک سبک و
نمک خاص خود را دارد که این نمک منحصر به فرد خودش است. مانند حاج سعید و
حاج محمود که هر یک سبک خاص خود را دارند و یا آقای نریمان پناهی ایشان
مخالف من است؛ ولی وجدانا صدایش صدای آسمانی است.
* چرا مخالف است؟
یک مقدار بد از من به ایشان رسانده اند؛ نظر است دیگر و هر کس نظر خودش را دارد.
* در مورد مداحی شماست یا شخصیت شما ؟
نه خواندن نه ،شخصی است حالا نمی دانم روی چه حسابی است یک مقدار با ما زاویه دارد .
* از توصیه های به یادماندنی حاج منصور یا حاج سعید که همیشه در ذهنتون مانده باشد چیزی در ذهنتان مانده است که بگویید؟
خیلی است من نمی دانم چه توصیه ای به درد بخورد که بگویم؛ حاج منصور بیشتر
با رفتارش خیلی مسائل را گوشزد می کند . مثلا روزی که حاج منصور نگاهت نمی
کرد می فهمیدیم کار اشتباهی کردیم یا اینکه سلام می دادیم نگاهمان نمی کرد
با رفتارش می فهماند که کار اشتباهی انجام دادیم.البته بیشتر حرفهای حاجی
عامیانه بود.
* شما راحت بگویید؟
مثلا یکی از حرفهایی که می زد این بود که ” مواظب باشید شما را برای
خودشون نخرند و تصاحب نکنند. وام دار کسی نباشید که بتوانید راحت حرف بزنید
و آن چیزی که حق است را بگویید.”
منظور حاجی این است که اگر وام دار کسی باشید مخصوصا سیاسیون و گروه ها و
کسی بخردت دیگر نمی توانی حرف بزنی و همیشه این جمله یادم بود.
* اوایل که به میان جمعیت می رفتی و برای تعداد زیادی مداحی میکردی چه حسی بهت دست می داد؟
خیلی لذت می بردم جوان بودم و آن موقع خام بود و اینکه بگویم مختص و خاص
برای امام حسین بود دروغ است. اما خود ائمه دائم اصلاحش می کنند، هی بال و
پرت را می ریزند تا در مسیر قرار بگیری.
همیشه این نگرانی را داشتم که نکند نتوانم بهره ای به آدم ها برسانم .
خدانکرده وقت این جماعت گرفته شود، نکند اینها نفس باشد و نکند بخواهم برای
خوشآمد کسی این کارها را بکنم. در کنار این کار یکسری ضعف های اخلاقی هم
هست. دیگران را نمی دانم اما خودم بالاخره …حب میکروفن هست حب منبر هست
مراجعه ای که آدم ها می کنند خطرناک ترین چیز برای آدم این است که احساس
کند کسی شده است.
* در همین بحث چند بار از حاج منصور شنیده بودم یک عده ای دور
مداح ها جمع می شوند و یک سری خودشان را آدم یک مداح حساب می کنند و دنبالش
به این هیات و آن هیات می روند. من خودم دیده ام حاج منصور وقتی از مسجد
بازار بیرون می آمد برگشت به آنها تئدی میکرد و می گفت پشت سر من راه
نروید این چیزها حتما برای شما هم بوده یکسری آدم ها جمع می شوند از اول
صبح پشت در منزل شما هستند تا آخر شب بعد از هیات که مثلا آقا رضا را
برسونیم یا اگر آقا رضا کاری دارد انجام بدهیم، شما چه برخوردی با این گونه
مسائل داشتید ؟
خب ما اوایل حیا می کردیم و خدا می داند از روز اول من زیاد علاقه مند
به منبر نبودم و خجالت می کشیدم از آن طرف هم نمی شد که به کسی بگویم آقا
طرفم نیا. اما همه جوره اش به ضرر است هم برای خواننده و هم برای منبر و
فکر می کنم اکثر مداح ها این موضوع را نپسندند و دوست داشته باشند در خلوت
خودشان آرامش داشته باشند؛ چرا که خیلی چیزها در همان خلوت و آرامش به دست
می آید.از اون طرف هم من روحیه ام این طور نبود که به کسی بگویم آقا دنبالم
نیا، و خیلی هم آسیب ها دیدم و ضربه خوردم ولی خب، نشد .
در مورد شیوه های عزاداری شما انتقادات زیادی هست. در مورد آلات
موسیقی که ظاهرا امثال در هنگام شور عزاداری استفاده کرده اید هم انتقادات
جدی از سوی بزرگان صورت گرفته بود. فکر نمیکنید بدعت گذاری در عزاداری کار
غیر صحیحی است؟
چرا؛ امام صادق(ع) فرمود به فرهنگ به شیوه خودتان برای ما عزاداری کنید؛
هر کس شیوه خودش را دارد. مثلا شیوه خوزستانی ها را بیاوریم در تهران شاید
عجیب باشد.
* منظورم به حلال و حرامی این شیوه های عزاداری نیست. منظورم آوردن آلت های موسیقی و دسته های عزاداری مانند ارگ است.
– ارگ؟ ما چنین چیزی نداریم. سنج و دمام را آوردیم که در جنوب کشور ساعت
ها در عزاداری ها می زنند و حتی دیدم جنازه کسی که در شط غرق می شود مردم
محلی ساعتها سنج می زنند و معتقدند که با این نحو عزداری دریا عزیز غرق شده
آنها را به آنها بازپس می دهد. اما منظور من این است که بحث ما سر حلال و
حرامی این قضیه است.
* نه منظور ما بدعت و نوآوری ها است.
– این بدعت نیست بلکه نوآوری است.
* یک نگرانی وجود دارد که یک نوآوری از سوی مداحان صورت می گیرد
اما تبعاتش در سایر هیات ها و عزاداری ها غیر قابل توجیه و کنترل است، مثلا
شور خاصی که شما و آقای کریمی و برخی دیگر از مداحان جوان داشتید. مثلا
آقای حاج منصور اجازه نمی دادند در شور ایستاده سینه بزنند بخاطر آن نوع
حرکاتی که ممکن بود در آن حالت ایجاد شود. الان بعضی از هیات ها در شور 2
ساعت ایستاده سینه می زنند و افراد از خود بی خود می شوند و یا در بعضی از
هیات ها ارگ می زنند و یا شنیده ام در شور فلش نور می زنند که فاز بدهد و
ایجاد هیجان بکند.
من اصلا نشنیده ام! من که در متن این هیات ها هستم و خبرهای نو به نو و
جدیدی را به من میدهند، نشنیده ام که بخواهند رقص نور بگذارند. من احساس
می کنم این بخاطر دوربین کرین است که می چرخد جلوی دوربین چون پروژکتور هست
این حالت را ایجاد می کند که ممکن است در پردازش ها رقص نور ایجاد شود.
* منظور ما هیئت شما نیست.
– منم دارم از هیئت های دیگر دفاع می کنم.
* شما عادت دارید روی خط قرمزها راه می روید. مثلا خط قرمزها 10 سال پیش یک چیزی بود و تعمدا شما روی این خطر قرمز راه می رفتید.
– شما نمی دانید که 10 سال پیش چطور با من مخالفت می کردند. هرجا می
خواستم بروم شور بخوانم پیش خودم می گفتم الان می گویند من را پایین
بیاورند؛ حتی در مجلس آقای خوشوقت که برای اولین بار خواندم هر لحظه منتظر
بودم که آقای خوشوقت بگویند یکی این جوان را از بالای منبر پایی بیاورد،
اما آمدند گفتند آقای خوشوقت میگویند شور را ادامه بدهید. در آن سال ها
روی این سبک هجمه خیلی زیاد بود؛ ولی وجدانا به نظر شما ولایت و انقلاب،
این هیئت ها و جوان ها را صید کرد یا نه؟
الان جلسات و روضه های سینه زنی هیئت ها و مجالس را می شود با 10 سال پیش
مقایسه کرد؟ ولایت صید کرده همه را و این هم به نفع مملکت است.
همین جوان ها بودند که در 9 دی به خیابان ها آمدند ، من نمی گویم این
انحرافات نیست. بالاخره هر حرکتی که شروع می شود، یکسری کاستی ها دارد،
یکسری مشکلات دارد و زمان می برد تا ساخته و پرداخته شود. یک عده ای می
آیند می خواهند این حرکت را به سمت انحراف ببرند اما امام حسین(ع) ضامن است
و انشاءالله نگهداری می کند.
* سوال ما هم همین است شما اهل نوآوری هستید همان چند سال پیش هم
کارهایی که کردید، نوآوری بود و چند سال اخیر هم همینطور. برای این
تصمیماتی که گرفتید شده با بزرگ تر ها مشورت بکنید. ظاهرا همین سنج و دمام
هم که امصال استفاده شد حاج منصور شاکی شده بودند.
– صددرصد مشورت میکنیم؛ البته من صحبتی از شکایت حاج منصور نشنیدم، بالاخره نظرها مختلف است.
* شما چند وقت است پیش حاجی نرفته اید؟
– قبل از محرم چون درگیر جلسات هیئت ها بودیم.
* عمدا پیش حاجی نرفتید و احتمالا حدس می زدید سر سنج و دمام حاجی ایراداتی بگیرد بعد گفتید فعلا نرویم عصبانیتش برطرف شود؟!
– من جونم برای حاج منصور در می رود و تا بحال خدا شاهد است حاج منصور به
من حرف تندی نزده و تا به حال به من بی احترامی نکرده ولی اخم کرده است.
* مثلا اینطوری بوده که وقتیکه یک نوآوری هایی داشتید پیش حاجی نروید و بگذارید جا بیفتد؟
– چرا مثلا یک وقت ها یک چیزهایی خوانده می شد و می گفتند حاجی مخالف است.
البته شاید حاجی مخالفتش با ما نبوده و گفته است که مثلا وقتی شما این کار
را انجام می دهید ممکن است یکی دیگر بیاید یک کار دیگر انجام دهد و این را
باید مواظب باشید و بیشتر تذکراتش این چنینی بوده است.
اما حاجی گفته است که من خیالم از شما و بچه هایی که با شما کار می کنند
راحت است. اما نگرانیم از کسانی است که بعدا بیایند کارهای دیگری انجام
دهند و آن خطرناک است؛ اما من میگویم ضامن این روضه ها، روضه های کریمی و
هلالی، آقای فلان نیستش. آنها را خود امام حسین(ع) ضمانت می کند.
* بعضی ها می گویند شما روضه کم دارید و بیشتر شور و سینه زنی است.
– آخر ما روضه که زیاد می خوانیم می گویند: چرا اینقدر روضه می خوانی؛ یک
مقدار روضه ها را کمتر کنید و اینقدر روضه سنگین برای مردم نخوانید.
* در یک دوره ای خیلی از سبک های سینه زنی از ترانه های بعضا
نامناسب برداشته می شد که خیلی هم در این زمینه تبلیغات شده، شما از کجا
سبک هایتان را می آورید؟
– جمع زیادی از بچه ها هستند که شعر می دهند و آنقدر هم آهنگ و
ترانه گوش نمی دهیم که بگوییم این ترانه مال فلان خواننده است و اخلاقا هم
درست نیست که بخواهند زوم بکنند روی ترانه ها و گوش هم نمی دهند.
شاید یکسری از شاعران که جوان هم هستند مثلا یک آهنگی به گوشش خورده و می
آید رویش شعر می گوید و بعد مثلا یک مداحی خوانده و بعد فهمیدند که این
مثلا آهنگ فلان ترانه است.
* آیا برای شما هم پیش آمده؟
– بله؛ من ترانه شادمهر عقیلی” گل یاس” که برای حضرت زهرا
خوانده بود را شنیده بودم و خیلی هم گریه کردم، اما او تازه از ایران رفته
بود و من این موضوع را نمی دانستم. من به یک سبکی خواندم و بعد گفتند این
ترانه شادمهر عقیلی پس از فرار از ایران است. من هم به شاعرش گفتم چرا
اینکار را کردی البته این دیگر به گوش مردم نمی رسد. بعضی اوقات فکر می
کردم که حالا این سبک قشنگ است و از آن استفاده می کردم؛ اما بعد دیدم
وسواس روی آن وجود دارد و حتی حضرت آقا هم که به ما مداحها فرمودند شما
خودتان بروید دنبال سبک ها.
حاج محمود کریمی در این قضیه بیشتر کار کرد . ما این ضعف را داریم ؛
اما این همه متولی فرهنگی داریم بیایند یک سبک هایی را درست بکنند برای
محرم، فاطمیه و ایام و مناسبت های دیگر و به ما مداحان بدهند. 100 تا ملودی
و آهنگ های مربوط به آن را دربیاورند. نمی خواهد شعرش را بگویند. شاعران
روی آن شعر می گویند. مگر چقدر هزینه برمی دارد؟ اگر یک سبکی انتخاب کنند و
بگوید روی اینها شعر بگویید من بیشتر می پسندم و باید متولیان فرهنگی این
کار را انجام دهند.
* می گویند اگر بخواهیم این کار را بکنیم می گویند هیات ها دولتی
می شود و ممکن است بعضی وقت ها دولت پول بدهد یا ندهد و یا بگوید به نفع
کسی بیشتر بگویید و یا به نفع کسی کمتر بگویید .
باید یک پولی به این جلسات تخصیص دهند، نمی شود همه هزینه ها مردمی باشد.
کمک های مردمی خیلی خوب است و برکت دارد اما باید سازمانی باشد و جایی باشد
و کانونی راه بیندازیم شعر خوب، سبک خوب، ملودی خوب ایجاد کنیم.
ما شعر خام نمی خواهیم بلکه سبک می خواهیم؛ نیاز است بیایند اینها را یک
ترتیبی و سامانی بدهند و کمک کنند این جریان درست شود. چه ایرادی دارد ما
چقدر بودجه فرهنگی خرج می کنیم و خروجیش چی است.
* خودتان دنبال این کار نرفتید؟
– هزینه بردار است؛ ما هنوز برای هیئت مان بدهکاری داریم و یکی نمی آید حساب کند شما این هزینههای جلساتتان را از کجا می آورید.
* آیا هستند شاعرانی که بخواهند روی این سبک ها شعر بگویند.
– بله من شاعر سراغ دارم که 17 سالش است، 15 سالش است که به چه زیبایی
شعر می گوید ؛ اینها را بیایند جمع آوری کنند بگویند شما وقت بگذارید ما
هزینه اش را می دهیم. چه ایرادی دارد؟
* خودتان هم شعر می گویید؟
– من هیچ بهره ای از شعر نبرده ام.
*ترکیب مخاطب هیات های شما چه تیپ آدم هایی هستند؟
همه جور آدم به هیات من می آیند. هیات مال همه است مال حزب اللهی هست مال این بچه فوفوله هم هست مال بچه حزب اللهی هه هم هست.
* هیات امام حسین همه می روند اما هیات عبدالرضا هلالی یک طیف های خاصی می روند چطور این طیف ها را جذب کردید؟
به خاطر اینکه علیه جوانان هجمه نکردم؛ کسی که می آید این شمعی که در قلبش
است نباید خاموش شود و ما نمی آییم در جلسه های امام حسین نقطه امید آن را
کور بکنی؛ مثلا با یک اخلاق بد بگوییم که این مویش بلند است. می شود که
این کار را به روش، لحن و بیان دیگری انجام داد.
باید بگذاریم ده بار بیاد بار یازدهم نصیحتش کنیم. حالا کسی آمد و بدنش
خالکوبی داشت باید بیرونش کنیم ؟ باید یواش یواش بگوییم این خالکوبی قشنگ
نیست با یه زبون دیگه با یه لحن دیگه مثلا همان روز اول که می آید می
نشیند کنار من ، من به خاطر موقعیت خودم در جامعه و اینکه همه من را می
شناسند به او بگویم برو عقب برو عقب؛ این رفتار یک نوع برخورد است و برخورد
دیگر این است که یک دست به سر و رویش بکشی یک مقدار بنشیند و کم کم متحول
شود .
* آیا برخورد کرده اید با چنین آدم هایی که دچار تحول شده باشند
خیلی آقا، خیلی من یک دوستی داشتم که مسجد جامع ابوذر می آمد. موهای
فرفری داشت با یک مدل از پیکان های خاص که ارتفاع آن را کم کرده بود و زیر
ماشین زنگوله نصب کرده بود، از این به اصطلاح لوطی ها و جاهل ها . به من می
گفت می خواهم راننده ات بشوم و می گفت من تو را خیلی دوست دارم و با همان
ادبیات خودش میگفت با این سبک سینه زنی تو خیلی حال می کنم. من هم میگفتم
من راننده نمی خواهم . میگفت فقط یک بار بیا در ماشین من بنشین که من با
تو بک بار جلوی رفقایم ویراژ بدهم و جلوی آنها کلاس بگذارم. من فقط یکبار
کنارش نشستم و بعد با همین سوار شدن من چند ماه به هیات ما آمد.
بک روز آمد گفت: می خواهم بروم کربلا . دقیقا آن ایامی بود که همه پیاده
به کربلا می رفتند. این رفت کربلا در راه حرم امام حسین کشته شد و همان جا
خاکش کردند. این یعنی نجات، یک جاهل و لوطی که عمرش را کنار خیابان
میگذراند در راه زیارت حضرت سیدالشهدا کشته بشود.
من آدم سراغ داشتم در جلسه خودمان فوت کرد، شب هفتم هشتم محرم فوت کرد.
بعد بچه اش که آمد گفت بابای من اصلا در این فازها نبود . یک بار داشت از
اینجا رد می شد صدای سینه زنی را شنید گفت برویم روضه. من گفتم بابا اینجا
هیات جوانان است و لخت می شوند سینه می زنند، اصلا این فضاها به تو
نمیخورد. اما پدرم بعد ازاینکه سه روز آمد جلسه کاملا متحول شده بود و می
گفت من نمی فهمم اینجا کجاست و دائما گریه می کرد که این بنده خدا را
در روز عاشورا خاکش کردند. بعضی ها می گویند این نماز نمی خواند می آید
هیات ، من می گویم بگذارید بیاید اگر از اینجا برود کجا می رود ؟
* یک خاطره از عنایت هایی که اهل بیت به خودت داشتند برای ما تعریف کن.
اینها گفتنی نیست . من احساس می کنم همین بودن در خانه امام حسین برکت های
زیادی دارد که ما از آن غافل بوده ایم. همین اندازه که در خونه امام حسین
باشیم یک اتفاق هایی برای آدم رقم می زند و حالاتی برای آدم پیش می آید که
یک عمر زندگی آدم را تضمین می کند و برای همه هست برای هر کسی به یک نوع.
بچه که بودیم برای غذا می رفتیم هیات، می رفتیم برای شیطونی؛ حالا اگر روز
اول یکی می زد زیر گوشمون و پرتمون می کرد بیرون واقعا می موندیم در خونه
امام حسین؟ هیچ وقت نمی رفتیم و اینها همش کار امام حسین است.
* یک چیزی هم در مورد عتایت اخل بیت به شما هم منتشر شده بود.
من قلبم مشکل داشت و دریچه میترال قلبم گشاد بود و کلا ناراحتی قلبی دارم
وقتی که می خواستم به دنیا بیایم دکتر به مادرم گفت: بچه مرده و احتمال
زنده بودنش کم است و همان لحظه مادرم به امام رضا (ع) متوسل شد و نذر کرد
که اگر من سالم به دنیا بیایم اسم من را رضا بگذارد. تا دلتان بخواهد
عنایت در خانه امام حسین بوده است و دیده ایم.
* توی هیاتتون بوده از این کسانی که بیایند شفا پیدا کنند؟
اینها گفتنی نیست؛ می دانید برای من چه چیزی ارزش دارد؟ امسال من جایی
هیات رفته بودم از جلسه روضه که آمدم بیرون دیدم خانمی که حجابش خوب نبود
با شوهرش گفت: “فلانی ببین گفتم امام حسین ما را دوست داره غذای امام حسین
به ما هم رسید امام حسین به من هم نگاه کرد.” آدم باید اعتقاد داشته باشد.
ببینید چقدر این مردم اعتقاد دارند که وقتی غذا بهش رسیده بود می گوید”
امام حسین من را دوست داره و به من لطف کرده که این غذا نصیب من شد”. همین
آدم اگر قرار باشد روزی پرچم امام حسین آتش زده شود می آید به خیابان؛ همین
آدم می بینیم به سید اولاد پیغمبر احترام می گذارد؛ فکر نکنید رهبر فقط
مال حزب اللهی هاست رهبر مال همه است و همه دوستش دارند.
* بین روضه های اهل بیت کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
روضه های اهل بیت همش سوز است و هر کدام تاثیرات خاص خود را دارد اما من
از بچگی زلفم با امام رضا گره خورده است امام رضا را خیلی دوست دارم . همه
ائمه ما همه امام ها مهربان هستند؛ اما یک مشکلی برایم پیش بیاید اول در
خانه امام رضا می روم. در میان روضه ها هم روضه حضرت رقیه خیلی جانسوز است و
مصیبت هایی که بر سر یک دختر سه ساله آمده است مصیبت هایی زیادی برای دختر
است. دختری که بخواهد سر بریده پدرش را ببیند، دختری که بخواهد این همه
مصیبت و کشت و کشتار فجیع ببیند، این طور آوارگی و مشکلات ببیند، اینها چه
تاثیری می تواند روی یک دختر بگذارد و چه حالی می تواند پیدا کند.
* در روضه های کربلا روضه ای که خیلی سخت است خواندنش کدام است؟
روضه وداع امام حسین خیلی سخته.
*قشنگترین شعری که به دلت نشسته است کدام است؟
خیلی شعرها خیلی ، شعری که خیلی دوست دارم و دائما می خوانم* کربلایی نشدم
خجلت از این غم دارم/ تا ابد در دل خود شور محرم دارم/ نوکر زینبم و فخر
به عالم دارم/ با دو چشم تر خود چشمه زمزم دارم.
یا شعر دیگری که استاد علی انسانی برای حضرت زهرا(س) سروده اند: سرمایه
محبت زهراست دین من/ من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم/ گر مهر و ماه را
به دو دستم نهد قضا/ یک ذره از محبت زهرا نمیدهم/ بر سینه ام جمال علی نقش
بسته است/ این سینه را به سینه سینا نمی دهم .
* نکته تکان دهنده روز عاشورا برای تو چیست؟ کدام بخش از آن بیشتر تامل برانگیز است؟
کلا جنگ، جنگ امیرالمومنین بود و روز عاشورا امیرالمومنین کشون بود و خیلی
حرف در این نهفته است که وقتی امام حسین(ع) رو به سپاهیان یزید می کنند و
می گویند” آیا من حلالی را حرام کرده ام یا حرامی را حلال کرده ام؟ علت این
همه دشمنی شما با من چیست؟” در جواب پاسخ می دهند: ” بغض امیرالمومنین. از
پدرت بغض داریم” . و حالا الحمدالله امروز به برکت این انقلاب می توانیم
نام امیرالمومنین را با افتخار ببریم، در عین حال هم نباید غافل شویم و
انشاءالله باید در این زمینه بیشتر کار کنیم.
* چه سالی کربلا رفتید؟ خاطره ای از این سفر دارید؟
– اولین بار که می خواستم به کربلا بروم به حاج آقا سیبویه گفتم چه بگویم
به امام حسین (ع) می خواهم بروم کربلا؟ از من پرسید مداحی؟ گفتم: بله، گفت
برو پیش امام حسین(ع) به ایشان بگو: آقا کاری کن که پامنبری هایم خیلی
زیاد شوند و برای شما گریه کنند و از گریه آنها به من فیض برسد. این اولین
خواسته من از ارباب بود.
* اگر بخواهید جایی روضه بروید و گریه کنید کجا می روید؟
– روضه حاج منصور.
* شعر اگر بخواهی بخوانی کتاب های چه کسی را می خوانی؟
– شعر نخل میثم کتاب آقای سازگار که کتاب کاملی است.
* اگر بخواهی چند توصیه اساسی به مداحان جوانی که تازه وارد عرصه مداحی شده اند چه توصیه ای دارید؟
– مداحان ما روی عشق و علاقه شان پا به میدان می گذارند؛ اگر عشق نباشد
پابه این میدان نمی گذارند ولی اگر بخواهند خدای نکرده منحرف شوند به خطا
نروند باید پای منبر بزرگترها زانو بزنند.
اگر من پای منبر چهارتا بزرگتر از خود ننشسته بودم و اگر به من جهت دهی
نمی دادند و مواظبت نمی کردند . شاید آن موقع به ذائقه من خوش نمی آمد ولی
بخاطر اینکه بزرگتر بود و احساس می کردم ناراحت می شوند به نصیحتشان گوش می
دادم و بخاطر همین کمتر آسیب دیدم. سعی کنیم پای منبر بزرگترها بنشینم و
از محضر علما و بزرگترها بهره ببرم و رفتار و اعمالمان را با آنها چک کنند.
* شنیده ایم به بعضی مداحان می گویند اگر می خواهید مستمعینتان
زیاد شود به مسائل سیاسی کاری نداشته باشید حرف سیاسی نزنید بالاخره ممکن
است یک عده ای خیلی اعتقاد نداشته باشند و اینطوری به هیئت شما نیایند.
برای شما پیش آمده این موضوع؟
– برای من خطرناک است؛ چون ورود به سیاست یک علم دیگری می خواهد یک فهم و
تجربه می خواهد و من آن تجربه را ندارم و چون ندارم سعی می کنم به عرصه
سیاست ورود نداشته باشم. بیشتر وظیفه ما این است که کلیات را بگوییم که حاج
منصور هم خیلی هایش را تذکر می دهد و ممکن است بعضی هایش هم تند باشد در
هر صورت وظیفه ما بیان کلیات است.
* مثلا در همان انتخابات سال 88 نزدیک 9 دی می شد هیچ موضعی نگرفت
– یکی از موضع گیری های خوب حاج منصور هم همان موقع بود. ما هم بالاخره با
افرادی چک می کنیم و افرادی در کنار ما هستند و کمک می کنند و یک یکسری
مسائل را گوشزد می کنند .
* حاج منصور گفته بود وامدار کسی نشوید؟ اتفاقی افتاده بود که کسی بیاید سراغتان؟
– بله هنوز هم هست
* چه جریاناتی؟ چه کسانی هستند؟
– خیلی جریانات از کسانیکه موافق و مخالف با این نظام هستند.
* شنیده شده بود که یک دوره ای جریان انحرافی می خواست برنامه ای بگذارد و سراغ شما هم آمده بود.
– برنامه های اینطوری زیاد بوده ولی ما به این سادگی هم نمی توانیم زود این افراد را طرد کنیم. هدف ما جذب حداکثری است.
* وقتیکه به جلسات مختلف برای روضه خوانی می روید پول هم می گیرید؟
– پول یا صله؟
* نه مثلا می خواهید شرط کنید که من اینقدر می گیرم تا بخونم
– نه چون اگر بخواهیم این کار را بکنیم زیاد جالب نیست؛ اما خب این را هم بگویم که حواسمان هم جمع است.
* چند تا اسم می بریم و شما در مورد هر کدام توضیح دهید:
حاج علی انسانی: دلسوخته
حاج محمد نوروزی: پیرغلام
حسین سیب سرخی: همکسوت
سیدجواد ذاکر: مظلوم
* در مورد سیدجواد نمی خواهید بیشتر بگویید؟
– خیلی مورد هجمه ناجوانمردانه قرار گرفت. آدمی که تجدید می گیرد سرش را
نمی برند. حالا اگر یک جمله ای یا صحبتی بوده این همه برخورد کردن با او
اسلامی نیست.
* شعری که از سید جواد در ذهنتان دارید، چیست؟
– همان شعر “دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند.” محشر است محشر است
حاج منصور: حاج منصور که دیگر آخرش است. هر چیزی که فکر کنید خوبیست، ایشان دارند. من واقعا حاجی را دوست دارم و مدیونش هستم
* هنوز هم پیش می آید فایل هایش را گوش دهید؟ آن اوائل
که مداحیتان را شروع کرده بودید، مثلا وقتی می خواستید السلام علیکم یا اهل
بیت النبوه بگویید مانند خود حاجی می گفتید و این نشان می داد که خیلی پای
منبر ایشان بودید. و بعضی ها می گفتند دارید از حاج منصور تقلید می کنید و
یا اینکه صدایتان خیلی شبیه حاجی است.
– خودش هم این را می گفت. می گفت وقتی شور می گیری من یاد جوانی هایم می افتم.
حاج سعید حدادیان: حاج سعید ایشان الحمدالله هم پیشکسوت است و هم اینکه عالم مداح ها هستند و فهم روضه اش خیلی بالاست فهم سیاسی بالایی هم دارد.
حاج محمود کریمی: توانا، فوق العاده توانا و خوش اشک و اهل عشق.
حاج محمد طاهری: پیشکسوت و محتاط
محمود احمدی نژاد: تا حالا رئیس جمهوری مثل ایشان نداشتیم.
* نقدی نسبت به احمدی نژاد ندارید؟
– نقد که بسیار است
* ماجرای خانه نشینی به گوشتان رسید؟
– بله اتفاقا یک شعری برای ایشان خواندیم: ولایتیم/ ولایتی ناب هیئتیم /
دعای فرج/ به مقصد کج/ همه و همه از بهانه بود/ به جای مدد/ به سید علی/ چه
وقت نشستن به خانه بود/ تورا به همان امام زمان/ بیا و همیشه حسینی باش/
ولایتی و مراقب این/ امانت دست خمینی باش/ قسم به حرم/ قسم به حسین/ بسیجی
راه ولایت باش .
من موضع گیری زیاد ندارم چون در حدی هم نیستم که این کار رو انجام دهم.
حاج منصور سنی ازش گذشته و آن حرفهای مال حاجی شصت ساله است نه مال
عبدالرضا سی ساله. من زبانم باید یک زبان دیگری باشد.
*رحیم مشایی: مرموز
* با بازیگران هم عکس داشتی ظاهرا؟ هنرمندان هم به هیات شما میآیند؟
بهرام رادان و محمد رضا گلزار. من خیلی خوشحالم اگر با رئیس جمهور عکس
داشتم این قدر خوشحال نمی شدم می دانی چرا؟ چون رئیس جمهور باید روز عاشوار
بره هیئت ؛ هیئت نره کجا برود؟ انتظار دیگری غیر از این ازش نیست. ولی کسی
مانند آقای گلزار خیلی جای شکر داره و خوب است و نفس این کار قشنگ است.
وقتی گلزار 5 محرم می آید هیات ؛ یعنی اینکه او هم عاشق امام حسین است. این
کارش خیلی ارزش داشت.
* نکته دیگری ندارید در پایان مصاحبه؟
برای ما بچه های هیات های امام حسین(ع) دعا کنید.