مسئولین شهرری امکانات محدودی در اختیار دارند
نسل جوان با فطرت پاک و زلال و صداقتی که دارد، مثل یک زمین آماده کشت می ماند. باید باغبان و یا کشاورزی دلسوز، در آن زمین بذر عشق و محبت و خداشناسی و وطن پرستی بکارد و مراقبت کند تا به بار بنشید و از ثمره آن، جامعه ادبی بهرمند شود.
عصر خبر: «عبدالمجید فرائی» شاعر آئینی کشور و شاعر برگزیده استان تهران در سال 1322 در یک خانواده روحانی در شهرستان زنجان متولد شد. وی تا 15 سالگی در زنجان اقامت داشت و سپس به تهران آمد.
وی از 10 سالگی به سرودن و نگارش شعر پرداخت و اکنون بالغ بر 33 هزار بیت اشعار عرفانی، آئینی و حماسی در قالب های غزل، مثنوی، رباعی، دوبیتی، ترجیع بند، ترکیب بند و شعر نو سروده است.
او درسال های 1387، 1388 و 1390 شاعر برگزیده استان تهران، نخبه ادبی شهرستان ری درسال ۱۳۸۸، مسئول سابق انجمن شعر و ادب شهر ری، مشاور ادبی رئیس سابق اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان ری، کارشناس ادبی اداره بنیادحفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بود و تقدیرنامه های متعددی به پاس سرایش اشعار آئنی و میهنی از نهادهای فرهنگی و ادبی کشور دریافت کرده است.
وی همچنین با نهاد ها و ادارات مختلف از جمله آستان مقدس حضرت عبدالعظیم (ع) در حوزه ادبیات همکاری داشته است. با «عبدالمجید فرائی» گفت و گویی انجام داده ایم که از نظر می گذرد.
از چه زمانی قریحه شعر در وجود شما نمایان شد؟با توجه به اینکه پدرم عالمی مهذب و مراقب و اهل مطالعه بودند و قرآن را هم با خط بسیار زیبا همانند خط “طاهر خوشنویس” کتابت می کردند، خیلی دلباخته قلم قهوه ای دزفولی ایشان بودم. طاقچه های اتاق بابا پر بود از کتاب های مختلف که به طریقی مرا جذب می کردند. قبل از اینکه دبستان بروم، به دلیل همین علاقه، پدرم گلستان سعدی را برایم تدریس می کردند. عجیب مرا سیراب می کرد، من تا اینکه وارد دبستان شوم، گلستان را تمام کرده بودم.
مادرم نیز قریحه ای عجیب داشت. با اینکه فقط سواد قرآنی داشت، بداهه گوی زبردستی بود. سریع در هر موردی شعری می سرود و مرا شیفه و عاشق شعر کرد. خاطرم هست ۴ یا ۵ سالم بود، در کوچه های خاکی زنجان بازی می کردم. به تقلید از مادرم دست و پاشکسته مثلا شعر می سرودم. در سوم دبستان که بودم پدرم علاقه شدید مرا به شعر دیدند، از مجموعه کتاب های خودشان کتاب «نصاب الصبیان» را به من دادند و من باعلاقه کامل تحت نظر پدر می خواندم، از همان زمان، با عروض و قاقیه آشنا شدم.
سرودن شعر را به صورت حرفه ای از چند سالگی آغاز کردید؟از ۱۰ سالگی توانستم سروده های خودم را بنویسم. وقتی کلاس ششم دبستان را تمام کردم حدود ۸۰ صفحه شعر سروده بودم. نوجوان و جوان که بودم، برای دل خودم می سرودم. حدود ۲۴ سالم بود از تهران به زنجان می رفتم. در انجمن ادبی زنجان شرکت می کردم و همان جا با زنده یاد حسین منزوی آشنا و حشر و نشر داشتم و سروده های خود را در سبزه میدان زنجان مرور می کردیم. چون اکثرا ساواک انجمن ها را تحت نظرداشت، فقط برای دل خودم می سرودم.
فعالیت های ادبی شما در شهرری از چه سالی و از کجا آغاز شد؟درسال ۱۳۷۸ که اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در شهرستان ری مستقر شد، در روزنامه همشهری مطلبی چاپ شده بود که به شعرای شهرری شناسنامه شاعری می دهند. من نفر ششم بودم که نام نویسی کردم. از آن روز با اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ری ارتباط مستمری دارم. البته آن قولی که به شعرا داده بودند، هرگز عمل نکردند، آنوقت حدود ۵۸۵ نفر اسم نویسی کرده بودند. به تدریج در انجمن ادبی شرکت می کردم و کم کم با فرهنگسراها، مخصوصا فرهنگسرای ولا ارتباط نزدیکی بر قرار کردم.
چه کتاب هایی تاکنون از شما به چاپ رسیده است؟مجموعه شعر “ماراست قامتیم”، “پر پرواز ” و “سفیران برگزیده الهی، از آدم…”از این جانب به چاپ رسیده است و کتاب “عاشقانه ها وعارفانه ها” نیز آماده چاپ می باشد.
نظرشما درباره ذائقه شعری نسل جوان و فضای ادبی کشور چیست؟نسل جوان با فطرت پاک و زلال و صداقتی که دارد، مثل یک زمین آماده کشت می ماند. باید باغبان و یا کشاورزی دلسوز، در آن زمین بذر عشق و محبت و خداشناسی و وطن پرستی بکارد و مراقبت کند تا به بار بنشید و از ثمره آن، جامعه ادبی بهرمند شود.
اما متاسفانه. خیلی از اقدامات تا حد حرف و نه عمل بیشتر پیش نمی رود و جوان بلاتکلیف گاهی به اینطرف و گاهی به آن طرف متمایل می شود. اگر هم راه درست را تشخیص دهد و بخواهد ادامه دهد، حامی و پشتوانه ای ندارد.
من چون خودم را از خانواده بزرگ اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی می دانم، واقفم که مسئولین شهرری امکانات محدودی در اختیار دارند. که جوابگوی نیازهای فرهنگی و بخصوص قشر هنرمند نیست. با وعده و وعید هم کارپیش نمی رود. عده ای زود سرخورده و نا امید می شوند و می روند.
مطلب دیگر، اینکه درشهرستان ری در ۷ و ۸ سال گذشته انجمن ادبی به معنی واقعی وجود نداشت. می توان گفت که بیشتر”محفل ادبی” بوده است. شعرا می آمدند، شعرشان را می خواندند و می رفتند. نه آموزشی از صناعات ادبی و اصول و قواعد درمیان بود و نه پرورشی. البته ناسپاسی است اگر نگویم: اخیرا در زیر مجموعه فرهنگسرای ولا آقای عباس محمدی کلهر و در مجموعه مجتمع شیخ صدوق آقای اصغر معاذی نیز انجمنی با چنین خصوصیاتی ایجاد کرده اند. در آن جا علاوه بر شعر خوانی در مورد اصول و قواعد و صنایع شعری قدم های مثبتی برداشته می شود و قابل احترام و تقدیر است.
نقش شعر و ادبیات در ارتقای فرهنگ و پیشرفت معنوی کشور را چه میزان مهم می دانید؟ناگفته پیداست، هر کشور ریشه ای دارد و متکی به فرهنگ خودش است. تصور کنیم اگر فردوسی، رودکی، سنائی، مولانا، سعدی، حافظ، عطار و شعرای نامدار دیگرنبودند، اثری از زبان و ادبیات فاخر و شیرین زبان فارسی باقی می ماند؟
(آفتاب آمد دلیل آفتاب) درشب ولادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) هم مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار باشعرا، ادیبان و اساتید زبان فارسی، بیانات مبسوطی درباره شعر و حفظ آن از رسوخ و نفوذ، عده ای افراد بی مایه و بی فرهنگ، ضمن هشدار رهنمود ارزشمندی دادند. مخصوصا به ترانه سرایان تتراژهای فیلم ها و سریال ها و در نهایت به صدا و سیما. پس می توان گفت: پاسداران فرهنگ هر ملتی، شعرا و دانشمندان و افراد بصیر و آگاه آن کشور هستند. باید به وجودشان افتخارکرد. و یاد ونامشان را گرامی داشت.
از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزازم.گفت و گو از: علی رسولی