معامله قرن مقدمات نابود رژیم صهیونیستی را فراهم میکند
معامله قرن را در واقع باید ایستگاه پایانی معاهدات ضد فلسطینی دانست که افزون بر شکست قریبالوقوع، به دلیل آتش خشم مردم منطقه و احساسات ضد اسرائیلی، مقدمات نابودی غده سرطانی رژیم صهیونیستی را فراهم خواهد آورد.
به گزارش میزان، به نقل از روزنامه حمایت، طرح ننگین معامله قرن بالاخره پس از مدتها گمانهزنی و مطابق آنچه بهصورت قطرهچکانی از مفاد آن درز کرده بود، رونمایی شد.
برنامه بهاصطلاح صلح ترامپ برای غرب آسیا، هر چند سر و صدای زیادی به همراه داشت و از جانب طراحان و معماران آن، تبلیغات زیادی برای موفقیتش شد، اما سیر تحولات منطقه نشان میدهد که این طرح با موانع بسیار بزرگی رو به روست و امکان عملیاتی شدن آن، نهتنها محتمل نیست، بلکه غیرممکن است.
دلایل فراوانی برای بر زمین ماندن معامله قرن وجود دارد که به برخی از امهات آن اشاره میشود.۱. گروههای فلسطینیها چندین دوره اختلاف بر سر مسائل گوناگون ازجمله سازش با آمریکا و رژیم صهیونیستی با یکدیگر داشتند.
تشکیلات خودگردان و شخص محمود عباس، رئیس این تشکیلات در وادادگی و مصالحه با اسرائیل، گوی رقابت را از یاسر عرفات ربوده بود و همه پیمانهای منعقدشده با اسرائیل از کمپ دیوید تا اسلو را بهصورت تمام و کمال اجرا میکرد.
در جریان معامله قرن، اما محمود عباس صراحتاً اعلام کرد که تشکیلات متبوعش دیگر تعهدی به اجرای توافق اسلو ندارد و آن را اجرا نخواهد کرد. این اعلام موضع، باعثترمیم روابط مخدوش کرانه باختری با نوار غزه شد و امروز از لسان رهبران تشکیلات خودگردان، همان چیزی را در مورد معامله قرن میشنویم که از زبان رهبران حماس و جهاد.
به بیان دیگر، طرفهای اصلی این بهاصطلاح معامله، بهصورت یکپارچه و تمامقد در برابر فشار آمریکا و رژیم صهیونیستی ایستادهاند و در پایبندی به حقوقشان ازجمله پافشاری بر حق بازگشت به سرزمینهای اجدادی خود و همچنین حق تعیین سرنوشت و تأسیس حکومت فلسطینی شامل همه ساکنان بومی آن، متحد شدهاند.
۲. شاید نتوان طرحی منطقهای همچون معامله قرن را آدرس داد که با این حجم گسترده از مخالفتها در سطح بینالمللی و در غرب آسیا مواجه شده باشد. رئیسجمهور فرانسه و برخی از نمایندگان پارلمان انگلیس در کنار دیگر شخصیتها و سیاسیون اروپایی، ساز مخالفت و نافرجام بودن طرح صلح ترامپ را کوک کردهاند.
اکثر کشورهای اروپایی بر ضرورت رعایت چارچوبهای جهانی در این خصوص تأکید کرده و همانگونه که با الحاق بلندیهای جولان به سرزمینهای اشغالی مخالفت کردند، برخی بهصراحت و برخی دیگر با احتیاط، عدم همراهی خود با این طرح را اعلام کردهاند. البته این به معنای دلسوزی اروپا برای فلسطین نیست، اما برای حفظ وجهه و پرستیژ جهانی خود مجبور به همراهی با موج بینالمللی در حمایت از فلسطین است؛ کما اینکه در جریان حملات اسرائیل به غزه، اروپا هموار تأکید میکرد که تلآویو، حق دفاع از خود را دارد. چین و روسیه نیز بهعنوان دو قدرت بزرگ جهانی که از حق وتو برخوردارند، بر تعارض معامله قرن با قوانین بینالمللی تأکید کرده و با آن مخالفت کردهاند.
افزون بر این، جمهوری اسلامی که رأی و نظرش در مسائل مختلف منطقهای، تأثیرگذار است، قاطعانه این طرح ننگین را رد کرده است. ایران اسلامی در قضایای مختلف منطقهای که قدرتهای منطقهای و فرا منطقهای بر تحقق آن اجماع داشتند، نظر خود را اعلام کرد و پای آن ایستاد. جنگ مغلوبه سوریه و هجمه به یمن، دو نمونه از این موارد است که راهبرد ایران در آنها صائب بود و به نتیجه رسید. در موضوع معامله قرن نیز همین موضوع صادق است و با وجود برخی ائتلافها میان جبهه غربی، عبری، عربی، بهزودی شاهد شکست کامل این طرح خواهیم بود.
۳. دلالان و طراحان معامله قرن، خارج از مثلث شوم «ترامپ»، «نتانیاهو» و «محمد بن سلمان» نیستند که از قضا در شرایط بسیار وخیم و شکنندهای قرار دارند.
آینده سیاسی نتانیاهو همچنان در هالهای از ابهام است و جالب اینکه همزمان با رونمایی از طرح صلح ترامپ، نخستوزیر موقت اسرائیل رسماً در یک محکمه قضایی به جرائم ارتشا، کلاهبرداری و خیانت در امانت متهم شد.
محمد بن سلمان، بر اثر مغلوبه شدن جنگ یمن و تبدیلشدن انصار الله به یک حزبالله دیگر در منطقه، تحتفشار قرار دارد، بهویژه اینکه مجتمع بهشدت محافظتشده آرامکو توسط سامانههای ضد موشکی آمریکایی تاد و پاتریوت، دو بار هدف حملات موشکی و پهپادی انصار الله قرار گرفته است.
وضعیت سیاسی ترامپ در داخل نیز بهشدت متزلزل است، چون از یکسو با چالش استیضاح مواجه است و فارغ از نتیجه آن، ضربه بزرگی به حیثیت وی بود و از سوی دیگر، به دلیل سوق دادن آمریکا به سمت جنگ با ایران، با فشار افکار عمومی روبروست. از این رو، شرایط بحرانی اضلاع این مثلث، اجازه تحرک و کلید زدن پروژههای راهبردی سنگینی همچون معامله قرن را به آنها نمیدهد.
۴. افزایش هماهنگی در محور مقاومت و جهش توانایی نظامی و سیاسی در این جبهه، پارامتر بسیار مهمی در به شکست کشاندن معامله قرن است. جغرافیای نظامی مقاومت و توانایی انجام عملیاتهای بزرگ و گسترده که به زمینگیر شدن دشمن در اقصی نقاط منطقه منجر شده، شانس هرگونه تحرک نظامی دشمن در خاورمیانه را به صفر نزدیک کرده است.
مقاومت با اتخاذ آرایش جنگی پس از انتقام سخت ایران از آمریکا، در بالاترین سطح آمادگی قرار دارد و هیچگاه ارکانش تا به این حد، انسجام و هماهنگی نداشتهاند.
امروز ملتهای منطقه برای اخراج نیروهای آمریکایی از غرب آسیا بهعنوان مجری معامله قرن متحد شدهاند و کاخ سفید با زدن نعل وارونه، حالا به فکر حاتمبخشی سرزمینهای اشغالی به صهیونیستها افتاده است. انسجام مقاومت برای بیرون راندن نیروهای پنتاگون در مقابل تقاضای آمریکا از کشورهای خاورمیانه برای همراهی کردن با معامله قرن مصداق این ضربالمثل فارسی است که میگوید «طرف را به ده راه نمیدادند، سراغ کدخدا را میگرفت»!
بر اساس موارد فوقالذکر، معامله قرن نهتنها احتمال موفقیت ندارد بلکه نتایجی کاملاً معکوس در تقویت روحیه ضدآمریکایی و ضد اسرائیلی در میان مردم منطقه به ارمغان میآورد. اگر به دستکم سه دهه گذشته در عرصه فلسطین و اعراب بازگردیم، شاید بیش از ۳۰ طرح پرسروصدای صلح سازش از جانب آمریکاییها ارائه شد.
وزیر امور خارجه، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، فرستادگان ویژه رئیسجمهور آمریکا ازجمله مسئولینی بودند که این طرحها را ارائه کردند که در نهایت دو یا سه طرح همچون طرح کمپ دیوید و پیمان اسلو جزو پیمانهایی بودند که امضا شدند، ولی همواره سست باقی ماندند و هیچکدام نتوانستند، خواسته صهیونیستها را محقق کنند. در نتیجه، معامله قرن را در واقع باید ایستگاه پایانی معاهدات ضد فلسطینی دانست که افزون بر شکست قریبالوقوع، به دلیل آتش خشم مردم منطقه و احساسات ضد اسرائیلی، مقدمات نابودی غده سرطانی رژیم صهیونیستی را فراهم خواهد آورد.