راز لکه‌‌های خون در عتیقه‌فروشی

لکه‌‌های خون در مغازه عتیقه‌فروشی کافی بود تا اصرار بر بی‌گناهی یک دزد رنگ دروغ به خود بگیرد/این دزد پشت کرکره‌‌های مغازه زندانی شده بود و از دو دوستش خواست تا وی را نجات بدهند.

این دزد پشت کرکره‌‌های مغازه زندانی شده بود و از دو دوستش خواست تا وی را نجات بدهند.

به گزارش ايران ساعت 3 بامداد 31 فروردین ماه سال جاری، نگهبان یکی از
پاساژ‌‌های خیابان منوچهری تهران در حال بررسی قفل‌‌های مغازه‌‌ها بود که
صحنه عجیبی دید و شوکه شد. دو مرد در حال بریدن قفل مغازه‌ عتیقه‌فروشی‌
بودند و آنچنان خونسردانه رفتار می‌کردند که انگار نه انگار شاید دیده
شوند. نگهبان خیلی زود خود را به ایستگاه پلیس چهارراه استانبول رساند و
مأموران را در جریان قرار داد. خیلی زود عملیات ضربتی در دستور کار پلیس
قرار گرفت و مأموران خود را به مغازه رساندند و با فرار دزدان روبه‌رو
شدند. پلیس توانست یکی از دزدان را بازداشت کند، وی ادعای عجیبی کرد و گفت
فقط راننده تاکسی است و در حال تعمیر تاکسی سبزرنگش بوده و خبری از دزدی
نداشته و به دلیل این که 2 دزد ناشناس در حال فرار بودند وی نیز ترسیده و
پا به فرار گذاشته است.

در
ادامه نگهبان وظیفه‌شناس با دیدن راننده تاکسی، وی را شناسایی کرد و به
پلیس گفت: به غیر از من دو رفتگر شهرداری که در آن خیابان بودند نیز دزدان
و حتی این مرد را که با موبایلش صحبت می‌کرد و با قدم‌‌های تند و سریع
خیابان را بالا و پائین می‌کرد، دیده‌اند.

مأموران پلیس در
بررسی‌های ابتدایی از مغازه‌ای که تحت دستبرد قرار گرفته بود متوجه شدند
که دزدان با بریدن قفل و کرکره وارد مغازه شده‌اند و در حال سرقت
خونسردانه بودند که پلیس سررسیده است و آنها پا به فرار گذاشته‌اند.

راننده
تاکسی که مجتبی و 34 ساله است در بازجویی‌‌ها اصرار به بی‌گناهی کرد. این
در حالی بود که تیم پلیس شکی نداشت وی با دزدان همدست است. راننده تاکسی
در اختیار پایگاه 7 پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و کارآگاهان دست به
تجسس‌‌های میدانی زدند. مرد عتیقه فروش به کارآگاهان گفت: چند روز پیش
هنگامی‌که به مقابل مغازه رسیدم با تعجب متوجه شدم قفل‌‌های مغازه عوض شده
است، موضوع را از شاگرد مغازه و همسایه‌‌ها پرسیدم ولی آنها اظهار
بی‌اطلاعی کردند، بنابراین برای پیشگیری از وقوع هر اتفاقی به کلانتری
رفتم و موضوع را گزارش دادم، چند روز از این ماجرا نگذشته بود که صبح زود
از کلانتری با من تماس گرفتند و گفتند که به مغازه‌ام دستبرد زده‌اند،
وقتی به مغازه رفتم دیدم چندین کوزه و کاسه، گلدان بسیار قدیمی و چندین
سکه طلا متعلق به دوره ساسانیان و 30 سکه طلای قدیمی به سرقت رفته است.

در
ادامه پلیس از رفتگران شهرداری و نگهبان وظیفه‌شناس نیز بازجویی کرد که
آنان نیز ادعا داشتند راننده تاکسی با دزدان فراری همدست بوده و رفتار‌های
غیرعادی وی نشان می‌داد که بسیار استرس داشت و حتی حضور پلیس را وی به
دزدان اطلاع داد.

با ادعا‌های شاهدان ماجرا، کارآگاهان راننده
تاکسی را دوباره تحت بازجویی‌‌های فنی قرار دادند و مجتبی که چاره‌ای جز
بیان حقیقت نداشت، لب به اعتراف باز کرد و گفت: آن شب من خانه بودم که
همسر یکی از دوستانم به نام «نادر» با من تماس گرفت و در ادعای عجیبی گفت
که شوهرش چند روزی است در یک مغازه در خیابان منوچهری گرفتار شده است و
نیاز به کمک دارد. قرار شد وی در مقابل کمک به آنان پول خوبی به من بدهد.
بنابراین من به آنجا رفتم و همدست دیگر نادر که «ایرج» نام داشت را جلوی
مغازه دیدم، ساعت 3 بامداد بود که ایرج به من گفت که نگهبانی بدهم و مراقب
اطراف باشم و خودش نیز با قیچی آهن‌بر مشغول بریدن قفل و کرکره شد، تا این
که موفق به بازکردن کرکره‌‌ها شد و ناصر نیز با کیسه‌ای که در دست داشت در
حال بیرون آمدن بود که ناگهان پلیس سررسید و آنان با هشدار‌های من فرار
کردند ولی خودم از بدشانسی گرفتار شدم.

با ادعا‌های مجتبی
کارآگاهان دوباره به مغازه عتیقه‌فروشی برگشتند و با تجسس‌‌های دقیق موفق
شدند چند ته سیگار و چند قطره خون که روی کرکره مانده بود را پیدا کنند و
نمونه‌ برای تعیین گروه خونی به آزمایشگاه تشخیص هویت فرستاده شد.

با
راهنمایی مجتبی و ردیابی‌‌های ویژه، کارآگاهان مخفیگاه ایرج را روز دوم
اردیبهشت‌ماه شناسایی کردند و با یک عملیات ضربتی وارد مخفیگاه وی شدند و
دیدند این مرد در خانه نیست. کارآگاهان پس از بررسی از آنجا چند سکه و
کوزه‌‌ها و گلدان‌‌های قدیمی و با ارزش را پیدا کردند و برای این که از
نبودن ایرج مطمئن شوند به پشت بام رفتند و پس از بررسی‌‌ها موفق شدند وی
را که در خرپشته و در محفظه‌ای بدون دید پنهان شده بود دستگیر کنند.

ایرج
ابتدا در بازجویی‌‌ها قصد گمراه کردن پلیس را داشت و با ادعا‌های دروغین
می‌خواست آنان را از مسیر تحقیقات دور کند. وی ادعا کرد که عتیقه‌‌ها را
از دوستش به نام نادر خریده و هیچ اطلاعی از دزدی بودن عتیقه‌‌ها نداشته
است. وی در خصوص پنهان شدنش در خرپشته گفت: چند دقیقه پیش نادر به من زنگ
زد و گفت که سریع فرار کنم و عتیقه‌‌ها را نیز از خانه‌ام بیرون ببرم، در
حال انجام این کار بودم که متوجه حضور شما شدم و سریع فرار کردم، البته
نادر به من نگفت که چه اتفاقی افتاده است.

با ادعای بی‌گناهی ایرج،
کارآگاهان منتظر جواب نمونه‌برداری از لکه‌‌های خون‌‌ به دست‌آمده از
مغازه عتیقه‌فروشی بودند تا این که کارشناسان تشخیص هویت با مطابقت دادن
نمونه‌‌ها با گروه خونی به دست آمده عنوان کردند که لکه‌‌های خون روی
کرکره با گروه خونی ایرج مطابقت دارد و زخم بازوی وی نیز مربوط به گیرکردن
کرکره برش‌خورده با بازوی وی بوده است. با ارائه شواهد و مدارک مستند ایرج
که دیگر نمی‌توانست نقش خود را در دزدی از عتیقه‌فروشی منکر شود به پلیس
گفت: نادر به من زنگ زد و گفت که چند روزی است در مغازه عتیقه‌فروشی
گرفتار شده است و نیاز به کمک دارد، من آنجا رفتم و با کمک راننده تاکسی
نادر را نجات دادیم و پس از فرار وی چند تکه از وسایل را به من داد و بقیه
را همراه خود برد.

بر این اساس دستگیری نادر در دستور کار ویژه
قرار گرفت و کارآگاهان با انجام چند تعقیب و مراقبت در مسیر رفت‌وآمد‌ها و
پاتوق‌‌های احتمالی وی موفق شدند مخفیگاه وی را در جنوب تهران شناسایی
کرده و در یک عملیات غافلگیرانه وی را دستگیر کنند.

نادر پس از این
که متوجه شد همدستانش دستگیر شده‌اند به همدستی با آنان اعتراف کرد و گفت:
چند روز پیش از سرقت همه قفل‌‌ها را به همراه ايرج بریديم و من وارد مغازه
شدم. ایرج قفل‌‌هایی را که از قبل تهیه کرده بودیم به کرکره زد و با این
فکر که فردا صاحب مغازه نمی‌آید و من هر چیز باارزشی را جمع می‌کنم و ایرج
با بازکردن قفل‌‌های خودمان مرا فراری می‌دهد، من داخل مغازه ماندم ولی از
شانس بدم صاحب مغازه فردایش آمد و قفل‌‌ها را دوباره عوض کرد. به همين
دليل من چند روزی داخل مغازه مانده‌ بودم که با کمک ایرج و مجتبی فرار
کردم.

به گزارش ايران روزنامه چندین عتیقه‌فروشی دیگر که
مغازه‌هایشان در طول ماه‌‌ها و سال‌‌های گذشته مورد دستبرد قرار گرفته بود
از دزدان حرفه‌ای شکایت کرده‌اند و کارآگاهان برای شناسایی سایر طعمه‌‌ها
و سرقت‌‌های احتمالی دیگر در حال رسیدگی به پرونده و تحقیق از دزدان هستند.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک