یک ماه انتظار برای پاسخ شهردار کهریزک به سئوالات خبرگزاری بسیج!
آقای عزیز مصاحبه کردن تمرکز می خواهد من الان نمی توانم یک حرفی بزنم و فردا تکذیب کنم باید در یک ساعت خلوت و خارج از وقت اداری تشریف بیاورید
عصر خبر به نقل از خبرگزاري بسيج: اخراج یکی از پرسنل آتش نشانی کهریزک آن هم همزمان با گرامیداشت «روز آتش نشان»، خبر ناخوشایندی بود که روی خروجی برخی سایت ها قرار گرفت.
نظر به اهمیت موضوع و رسالت حرفه ای خود؛ همچنین در جهت حفظ حقوق شهرداری در راستای عدم انتشار یک خبر تایید نشده، روز پنج شنبه سه هفته گذشته موضوع را تلفنی از دفتر شهردار محترم منطقه کهریزک پیگیری کردم؛ اما جناب آقای یحیی پور، شهردار محترم کهریزک به شدت این موضوع را تکذیب کرد و گفت: اخراج این فرد صحت ندارد اما بنا بر صلاحدید حوزه مدیریتی تشخیص داده ایم که تغییراتی ایجاد کنیم؛ این کلمه« اما» حکایت از این داشت که در حقیقت ماجرایی وجود داشته است؛ با این حال شهردار محترم اعلام کردند که تلفنی نمی توانند در مورد این موضوع صحبت کنند و مقرر شد صبح روز شنبه به صورت حضوری خدمت ایشان بروم.
روز شنبه در بین راه با تلفن همراه آقای شهردار تماس گرفتم اما مخاطب در دسترس نبود؛ پیامک هم ارسال کردم و باز هم پاسخی دریافت نشد. لذا با توجه به بعد مسافت، از میانه راه برگشتم. روز یکشنبه بدون هماهنگی به دفتر شهردار رفتم اما ایشان برای جلسه به استانداری رفته بودند. لذا، هم برای دفتر شهردار، هم مدیرروابط عمومی و هم انتظامات پیام گذاشتم و حتی تلفنی با مدیر روابط عمومی شهرداری صحبت کردم که البته از توضیحات مدیر محترم روابط عمومی شهرداری قانع شدم.
البته موضوع ماندن پشت درهای بسته را در واتساپ برای جناب شهردار شرح دادم که ایشان تلفنی تماس گرفتند و ضمن عذرخواهی اعلام کردند فردا در خدمت هستم. طبق قرار دیروز(یکشنبه)، روز دوشنبه ساعت 11 در محل دفتر شهردار حضور پیدا کردم؛ چند نفر مراجعه کننده وارد دفتر ایشان شدند و پس از اتمام کار آنها بعد از 45 دقیقه مسئول دفترضمن عذرخواهی، از من دعوت کرد که نزد شهردار بروم.
ماجرای تلخ «نقد» ما هم از همینجا آغاز می شود!!!
وقتی که من در سالن انتظار نشسته بودم، سه نفر از مراجعان که نیم ساعت بعد از من وارد سالن شده بودند، نزد شهردار رفتند؛ بعد از 45 دقیقه وقتی من وارد دفتر شدم، هنوز این سه نفر در دفتر شهردار نشسته بودند، آقای یحیی پور شهردار محترم کهریزک در حالی که پشت میز جلسه نشسته و سرش گرم امضاء نامه ها بود، خطاب به من گفت: امرتان را بفرمائید! خودم را معرفی کردم! در حالی که ظاهرا متوجه موضوع نشده باشد باز هم پرسید من در خدمتم؛ من هم گفتم: خبرنگار هستم ؛ شهردار محترم فرمودند: بفرمائید! تصور کردم که ایشان دستور دادند بنشینم؛ لذا نشستم روی صندلی روبروی شهردار و در حالی که ضبط صوتم را آماده می کردم گفتم: در مورد موضوع آتش نشان خدمت رسیده ام. شهردار محترم در حالی که به نظر می رسید کمی تعادل خود را از دست داده است، گفت: اول ضبط صوت را خاموش کنید؛ و بعد ادامه داد: الان که موقع مصاحبه نیست! گفتم پس کی مناسب است؟ ما دیروز برای امروز ساعت 11 هماهنگ کردیم. من 10 دقیقه زودتر از ساعت قرار حاضر شدم و 45 دقیقه هم در سالن انتظار بودم.
شهردار محترم در حالی که کم کم داشت از کوره در می رفت گفت: الان در ساعت اداری که وقت مصاحبه نیست برادر، گفتم: دیروز که می دانستید برای مصاحبه می آیم و برای ساعت 11 هماهنگ کردیم! شهردار محترم حالا تُنِ صدایش کمی بالاتر رفت و گفت: آقای عزیز مصاحبه کردن تمرکز می خواهد من الان نمی توانم یک حرفی بزنم و فردا تکذیب کنم باید در یک ساعت خلوت و خارج از وقت اداری تشریف بیاورید . من الان باید به کار مردم برسم این حق الناس است که شما وقت من را بگیرید و مردم اینجا منتظر بمانند، مرد جوانی که کاپشن چرمی مشکی رنگی به تن داشت و جثه اش سه برابر هیکل من بود، کیف سامسونتش که را روی پاهای بلندش که به میز چسبیده بود، بغل کرده بود، رو به من کرد و گفت: راست میگه آقا حق الناسه حق ما را داری ضایع می کنی!!! با ورود این جوان به ظاهر بچه سرمایه دار به بحث من و آقای شهردار، حالا آمپر من داشت بالا می رفت با کنایه به او گفتم: شما که حجت الناس هستید چرا حق الناس را رعایت نمی کنید؟! نیم ساعت بعد از من وارد سالن شدید و مستقیم داخل دفتر شهردار شدید و هنوز هم بیرون نرفته اید، اما لاجرم وقتی دیدم آقای شهردار وعده خود را فراموش کرده و یا صلاح نمی داند که الان مصاحبه کند، و باید در فرصتی مناسب گفت و گو کنیم، کوتاه آمدم و همانجا قرار شد مسئول دفترش جلسه را برای فردا غروب هماهنگ کند و با من تماس بگیرد…
سخن کوتاه کنم اگر بخواهم تعداد تماس ها و پیام هایم را به شهردار محترم کهریزک در طول نزدیک به یکماه شرح دهم، مثنوی هفتاد من کاغذ می شود. خلاصه مطلب اینکه:« تلاش کردم خبر موثق را از زبان خود شهردار نقل کنم اما با توجه به اتفاقاتی که شرح آن رفت، گویا آقای شهردار تمایلی به مصاحبه ندارند و بنده را دست به سر کردند که شاید مرور زمان باعث شود که قید این خبر را بزنیم و فراموشش کنیم لذا خبر فوق را براساس گفته ها و شنیده ها بیان می کنم:
طبق شنیده ها؛ براساس گزارش برخی اصحاب رسانه شهرستان، گفته می شود، شنیده شده … ، منقول است که: همزمان با گرامیداشت روز آتش نشان، فرماندار محترم شهرستان ری با پرسنل آتش نشانی شهر کهریزک دیدار می کند، در حاشیه این دیدار یکی از پرسنل آتش نشانی با آقای فرماندار در مورد مشکلات خود درد دل می کند، آقای شهردار محترم کهریزک از این موضوع برآشفته می شود و دستور اخراج او را صادر می کند.»
خبرنگار ما در گفتگوی با مدیر روابط عمومی شهرداری کهریزک جویای این موضوع شد؛ طبق گفته مدیر روابط عمومی شهرداری کهریزک، بنا بر اذعان آتش نشان یاد شده، وی 32 سال سابقه خدمت داشته و با بازنشست شدن خود مخالفت کرده است اما مدیر مربوط حکم اخراج وی را صادر نکرده است بلکه تصمیم به انتقال وی از یک بخش به بخش دیگر کرده است.
سئوال اینجاست: پاسخی را که شهردار محترم می توانست تلفنی توضیح دهد، چرا یک ماه به طول انجامیده است؟؛ اگر شهردار محترم برای پاسخ در مورد یک جابجایی ساده پرسنل تحت امر خود تمرکز فکری ندارد و یک ماه خبرنگار را سر می دواند، برای پاسخگویی به حجم زیاد مشکلات مردمی، ساخت و سازهای غیر مجاز، تراکم، سیاه چاله های وسط خیابان ها و صدها مشکل و معضل دیگر چقدر وقت می خواهد؟ اگر سئوالات کنکور هم باشد دو ساعت بیشتر وقت نمی دهند.