۷ نکته درباره اظهارات آقای محمود علوی| آقای وزیر! به جوانب و تبعات حرف خود فکر کردهاید؟
آقای محمود علوی وزیر اطلاعات شب گذشته در برنامه گفتگوی ویژه خبری برخی موضوعات مهم را مطرح کرد که در ذیل به ۲ بخش جدّی و قابل انتقاد آن اشاره میشود.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم:
بخش اول؛ موضوع هستهای: سال 82 یکی از سختترین سالهای موضوع هستهای ایران بود؛ آلودگیهایی (که بعداً برای همه و بویژه آژانس اثبات شد منشأ خارجی داشته) در تاسیسات ایران پیدا شده بود و غرب و آمریکای سرمست از جنگ افغانستان و فتح عراق هم یک فرصت ذیقیمت برای خودش به منظور فشار نهایی به ایران میدید.
آقای حسن روحانی در خاطراتش (کتاب امنیت ملی و دیپلماس هستهای) اشاره میکند که در همین برههی پر از کشوقوس سیاسی، محمد البرادعی (رییس وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی) ترفندی سوار کرده بود(اصطلاح ترفند از بنده است نه آقای روحانی) تا به ایران و مشخصاً شخص روحانی به عنوان مسول وقت پیگیری موضوع هستهای در ایران بگوید که شما بیایید و اعلام کنید ما چون در جنگ با عراق و تحت فشار شدید قرار داشتیم و احساس نیاز میکردیم به فکر ساخت بمب افتادیم و کارهایی در این زمینه به لحاظ تحقیقاتی و… کردیم، اما بعد از پایان جنگ دیگر رها کردیم و به سمتش نرفتیم. البرادعی زیرکانه به آقای روحانی گفته بود که اگر شما این حرف را بگویید، من پرونده هستهای ایران را در شورای حکام جمع میکنم و به سرانجام مطلوب برای شما میرسانم!
آقای حسن روحانی که فرد بدبینی به غرب نبوده یا حداقل تصور نمیشود، متوجه شده بود که این چه دام بزرگی است؛ لذا میگوید که با عصبانیت به البرادعی تاکید کرده که هیچوقت این حرف که حرف آمریکاییهاست را تکرار نکند چون ایران نه به فکر ساخت بمب بوده و نه خواهد بود.(نقل به مضمون)
آقای روحانی فهمیده بود که این حرف چه تبعاتی به لحاظ استراتژیک دارد و چه چارچوب و به قول مسئولان غربی کدام FrameWork را برای ادامه مذاکرات و مناسبات ایران و غرب و حتی شرق دارد، لذا آنطور که خود مینویسد پاسخ محکمی به البرادعی داده بود. هرچند ایشان علیرغم تکذیب و رد اساسی این ادعای غربیها که اقدام دقیق و منطبق با واقعیت بود، اما در عمل با اشتباه محاسباتی، چارچوبی که آمریکا برای مذاکرات گذاشته بود را متاسفانه پذیرفت که در ادامه به آن اشاره میشود.
اما شب گذشته آقای محمود علوی وزیر اطلاعات کشورمان در برنامه گفتگوی ویژه خبری سخنانی را درباره موضوع هستهای به زبان آورد که حقیقتاً حیرتانگیز بود. او میگوید: “صنعت هستهای ما صنعت صلحآمیز است، مقام معظم رهبری صراحتاً در فتوایشان فرمودهاند که «تولید سلاح هستهای خلاف شرع است و جمهوری اسلامی سراغ آن نمیرود و آن را حرام میداند» اما عرض شود خدمتتان که اگر یک گربه را گوشهای گیر بیاورند ممکن است رفتاری بکند که گربهای که آزاد است آن رفتار را انجام نمیدهد. اگر ایران را به آن سمت هل بدهند، آنوقت تقصیر ایران نیست، بلکه تقصیر آنهایی است که هل دادند که در شرایط عادی ایران چنین نیت و چنین برنامهای ندارد” (پایان نقل قول از آقای علوی)
این سخنان آقای وزیر اطلاعات، هم فینفسه بسیار غلط است و با سیاستهای جمهوری اسلامی و شخص رهبر انقلاب نمیخواند و هم میتواند تبعات جدّی برای کشور داشته باشد.
اول: اگر آقای علوی نظر شخصی درباره موضوعات مهم در کشور دارد، آن را میتواند برای خودش نگهدارد یا به اسم خودش در زمانی که مسئولیتی ندارد، به عنوان یک فرد عادی مطرح کند. امّا سخن گفتن در مقام وزارت این مملکت، آنهم وزارتخانه مهمی چون اطلاعات، قواعد و چارچوبها و تدبیری لازم دارد که وزیر محترم نمیتواند بدون اعتنا به آنها و از طرف جمهوری اسلامی سخن بگوید.
مخالفت جمهوری اسلامی و شخص رهبر انقلاب و مسئولان ایران با تولید و به کارگیری بمب اتم، یک موضع ریاکارانه و صرفاً برای دلخوش کردن یا فریب دیپلماتیک غربیها نیست که حالا مثلاً کسی بخواهد به عنوان یک اهرم فشار از امکان ساخت بمب در شرایط ویژه سخن بگوید. استدلالهای جمهوری اسلامی و شخص رهبر انقلاب که بارها در سخنرانیهای مختلف مطرح شده، روشن و منطقی است. ایران بمب بسازد که چه کند؟ آیا ایران میخواهد از این بمب استفاده کند؟ مشخصاً خیر؛ وقتی رهبر انقلاب یکی از مهمترین ویژگیهای برجستهترین مقام و ژنرال نظامی خود یعنی حاج قاسم سلیمانی را رعایت حدود اخلاقی و شرعی حتی در سختترین معرکههای جنگ میداند، چگونه میتواند از بمب اتم استفاده کند؟ استفاده از بمب اتم و هرگونه سلاح کشتار جمعی که غیر از دشمن میتواند تبعات جدی برای غیرنظامیان و حتی طبیعت به ارمغان آورد، به معنای عدم رعایت حدود شرعی و اخلاقی است و اساساً با فلسفهی شکلگیری جمهوری اسلامی مغایرت دارد. نظامی که مهمترین ژنرالش در معرکهی میدان و در خط مقدم مقابله با یکی از جانیترین و وحشیترین گروهها یعنی داعش، حتی از حال و وضع و غذای یک حیوان هم غافل نیست و به دنبال نان برای او میگردد، چطور میتواند از سلاح هستهای یا هر نوع سلاح کشتار جمعی دیگر استفاده کند؟
حال که استفاده از این سلاح اساساً با ذات جمهوری اسلامی نمیخواند، چه کارکردی میتوان برای آن درنظر گرفت؟ آیا داشتن بمب میتواند از فروپاشی یک سیستم سیاسی جلوگیری کند؟ اگر اینچنین است چرا نتوانست جلوی فروپاشی شوروی به عنوان دومین دارنده سلاح هستهای در جهان را بگیرد و این کشور به جهت جغرافیایی و سیاسی و… قلع و قمع شد؟
تمام این موارد بارها در سخنرانیهای رهبر انقلاب مورد تاکید قرار گرفته، لذا ایراد چنین جملاتی از سوی وزیر اطلاعات بسیار عجیب و قابل نقد است.
دوم: این سخنان از آن جهت کاملاً مغایر با منافع ملی است که میتواند به تقویت اهرم فشار طرف غربی در مذاکرات منجر شود و مهمتر از آن به چارچوب ظالمانه آمریکاییها اعتبار ببخشد. ایران همواره ضمن تاکید بر اینکه هیچگاه نه نیت ساخت بمب داشته و نه حرکتی برای این امر انجام داده و میدهد، تاکید کرده و میکند که چارچوب مذاکرات باید «حق» در برابر «شفافیت» باشد؛ یعنی طرف غربی حق ایران برای هرگونه غنیسازی نامحدود صنعتی(و به طور کلی داشتن چرخه سوخت و تجهیزات آبسنگین و…) به منظور کاربرد صلحآمیز هستهای را بپذیرد، اما در مقابل با امر شفافیت که از طریق مسائلی مانند بازرسیهای در چارچوب پادمان یا حتی پروتکل الحاقی انجام بگیرد، مشکلی ندارد.
اما در دیگر سو، غرب و مشخصاً آمریکاییها با این بهانه که به ایران اعتمادی ندارند، عنوان میکردند که چارچوب مذاکرات باید مبحث «گریز هستهای» یا همان Break Out باشد. به این معنا که وضعیت ایران در 4 مسئلهی کلیدی یعنی1- سطح غنیسازی، 2- تعداد سانتریفیوژها، 3- مدل سانتریفیوژها و 4- میزان ذخایر به نحوی محدود باشد که اگر ایران زمانی برای ساخت بمب اراده کرد، دستکم 2 سال زمان لازم داشته باشد!
متأسفانه برجام بر مبنای چنین چارچوب و فرمولی و حتی بالاتر از آن پایهگذاری شده است و حتی شروط زیادهخواهانه ترامپ برای افزایش محدودیتهای برجامی و حذف بندهای غروب نیز در این چارچوب است. لذا بیان چنین سخنانی از سوی وزیر اطلاعات که ناخواسته به آن چارچوب ظالمانه آمریکاییها جانبخشی کند، چه نسبتی با تدبیر و ظرافت سیاسی دارد؟
سوم: اگرچه احتمالاً حکمرانان کشورهایی نظیر روسیه و چین و… عاقلتر از آنند که این حرفها را به منزله موضع رسمی جمهوری اسلامی محسوب کنند، اما دستکم دستآنان را نیز میتواند تا حدی برای حمایت از مواضع ایران ببندد؛ ضمن اینکه اینچنین نیست که چین و روسیه نیز هیچگاه تمایلی به ساخت بمب اتم توسط ایران داشته باشند! لذا اظهارات نسنجیده میتواند مواضع روسیه و چین را نیز به مواضع آمریکا نزدیک کند.
بخش دوم: موضوع ترور شهید فخریزاده:آقای علوی درباره ماجرای ترور شهید فخریزاده هم گفته است: “بعد از 2 ساعت از شهادت شهید فخریزاده شروع کردند علیه وزارت (اطلاعات) شعار دادن؛ بدون اینکه بدانند وزارت در این ماجرا چه نقشی را ایفا کرده است. اما روز بعدش متوقف شد چون فهمیدند که وزارت اطلاعات 2 ماه قبل گفته است در این نقاط دشمن دارد کار جمعآوری انجام میدهد. 5 روز قبلش گفته است که دشمن برنامه ترور شهید فخریزاده را در این نقطه دارد. فقط زمان معلوم نبوده؛ حالا دیدم در بعضی توییتها گفتهاند که وزارت اطلاعات که زمان و مکان را گفته چرا جلوگیری نکرده؟ ما کی زمان را گفتیم؟ گفتیم در این مکان میخوان، بعد هم از مسئولان مربوطه، چون شهید فخریزاده جزو نیروهای مسلح بود، آن فردی هم که اولین تدارکات را تهیه کرده بود برای ترور، جزو نیروهای مسلح بود و ما نمیتوانیم در نیروهای مسلح کار اطلاعاتی انجام بدیم. از آنها نفر خواستیم که بیایند بنشینند روی قضیه کار کنیم که متاسفانه قبل از اینکه نمایندهای معرفی کنند و ما کار کنیم روی قضیه، این اتفاق با کمال تاسف افتاد.” (پایان نقل قول از آقای علوی)
در این باره نیز چند نکته مهم وجود دارد که نشان میدهد احتمالاً جناب وزیر درباره جوانب این اظهارات تامل دقیقی نکرده است:
اوّل: طرح چنین مدعاهای قابل مناقشه میان بخشی که امکان داوری و ورود به جزئیات محرمانه درباره آنها برای مخاطبان ممکن نیست و اصلاً با اصول امنیتی نمیخواند، چه نسبتی با تدبیر و دقیقاً چه فایدهای دارد؟ اگر برخی مسائل پیشپا افتاده در حوزه منافع موقت سیاسی که احتمالاً آقای وزیر عنایتی به آن نداشته را کنار بگذاریم، چیزی جز ضرر نیست و چه ضرری بالاتر از اینکه دعوا را از خارج به داخل منتقل کنیم؟ یعنی در زمانی که جهتگیری محکومیت به سمت خارج و دشمن اصلی است، کشاندن مناقشه به بخشهای مختلف در داخل چه سودی خواهد داشت؟ بخصوص اینکه همانطور که گفته شد، اگر بخشهای دیگر نیز بخواهند در این حوزه از خود دفاع کنند قاعدتاً باید اموری گفته شود که سرجمع منافع اینگونه مباحث کمتر از مضراتش خواهد بود.
دوّم: فرض کنیم تمام گفتههای آقای وزیر، مو به مو، دقیق و صحیح باشد؛ آیا مخاطب نمیتواند از ایشان بپرسد شما که مکان را حداقل میدانستید، گیرم هیچ فردی در کشور به حرف شما گوش نکرد؛ دستگاه بزرگ و مهمی مثل وزارت اطلاعات نمیتوانست رأساً همین مکان که میگویید دقیقاً میدانستید را 24 ساعته تحت نظر بگیرد تا آب از آسیاب بیفتد؟ آیا شهید فخریزاده آنقدر مهم نبود که آقای علوی چنین دستوری صادر کنند؟ حتی اگر هیچ کس به آنها کمک نکرده باشد! ضمناً از چند سال قبل با تشکیل شورای هماهنگی اطلاعات کشور، همه دستگاههای اطلاعاتی و حفاظتی در همه نهادها و سازمان در این شورا عضو بوده و ریاست آن نیز برعهده وزیر اطلاعات است. لذا شما رئیس شورای هماهنگی اطلاعات کشور هستید، آیا همین سمت برای ایفای نقش فعّالتر کافی نبود؟
سوم: احتمالاً آقای وزیر تصور کرده اگر وزارت اطلاعات از هرگونه قصور و تقصیر مبرّا و برخی دیگر از ارگانها متهم شوند، سرجمع دستگاه امنیتی کشور مقتدر جلوه میکند؛ درحالی که واقعیت غیر از این تصور است. جامعه سیستم امنیتی را تفکیک نمیکند به اینکه چه نهادی چه ارگان و ساختاری در حوزه امنیت دارد، بلکه همه را یکپارچه میپندارد که سرجمع باید امنیت کشور را تامین کنند. آیا اینگونه اظهارنظر توسط آقای وزیر، احساس امنیت را ارتقا میدهد یا این تصور را تقویت میکند یا تضعیف؟ به نحوی که جامعه میبیند مسئول مهمترین نهاد امنیتی، اینچنین بیمحابا دستگاههای مختلف را برای اثبات زیرمجموعه خودش بیسروسامان نشان میدهد.
چهارم: از آقای وزیر باید پرسید آیا ماجرای ترور در سطوح بالای امنیتی کشور بررسی کامل و جمعبندی نهایی شده است که ایشان این موضعگیری را در مقابل چشم جامعه اتخاذ میکند؟