برای خرید مرغ در نصف جهان، باید از قبل ثبت نام کرد
مرد سالمند تمایلی ندارد اسمش را بگوید و ادامه می دهد: نصف عمرمان در صف بودیم. حالا در این سن و سالِ پیری هم باید برای تهیه مرغ و روغن و شکر در صف بایستیم. خدا به دادمان برسد.
مرد سالمند تمایلی ندارد اسمش را بگوید و ادامه می دهد: نصف عمرمان در صف بودیم. حالا در این سن و سالِ پیری هم باید برای تهیه مرغ و روغن و شکر در صف بایستیم. خدا به دادمان برسد.اینجا در اصفهان نصف جهان؛ برای خرید مرغ باید از قبل ثبت نام کرد. شاید باورش سخت باشد، اما روزانه جماعتی در کنار دیوار و خط باریک سایه مینشینند تا متصدی ثبت نام بیاید و حضورشان را در صف تأیید کند… به گزارش ایلنا، ساعت از ده صبح گذشته و آفتاب داغ تابستان خط باریک سایه دیوار را باریک تر می کند. کسی پشت میز کوچک محل ثبت نام نیست. کمی آن طرفتر ، تخته سفیدی به شیشه فروشگاه تکیه داده شده که بر روی عبارت «ثبتنام جهت دریافت اقلام دولتی» نوشته شده است. اینجا در نصف جهان برای خرید مرغ باید ثبت نام کنید. شاید باورش سخت باشد، اما جماعتی که در کنار دیوار و خط باریک سایه نشستهاند تا متصدی ثبت نام بیاید این موضوع را تأیید می کنند. حاج مرتضی بازنشسته ذوب آهن یک بشکه را از کنار دیوار می کشد جلو و رویش می نشیند و می گوید: فروشگاه از صبح زود باز شده و نگهبان می گوید مرغ آمده، ولی هنوز کسی برای ثبت نام پشت میز نیامده است. از صبح تا حالا برای شش کیلو مرغ به نرخ دولتی علاف شدیم. چهره اش بخاطر ماسک پیدا نیست؛ پیرمردی 70-80 ساله که دو ماسک روی هم زده و با کمترین استرسی از ابتلا به کرونا به مشتری دیگر که مثل خودش سالمند است می گوید: « سال های اول انقلاب هم در صف گوشت می ایستادیم. یادتان هست؟ » او هم تایید می کند و میگوید : « آره. به آن گوشت کفنی میگفتند. کیلویی هفت تومان بود. » مرد سالمند تمایلی ندارد اسمش را بگوید و ادامه می دهد: نصف عمرمان در صف بودیم. حالا در این سن و سالِ پیری هم باید برای تهیه مرغ و روغن و شکر در صف بایستیم. خدا به دادمان برسد. خانم جوانی از ماشینش پیاده می شود و به بقیه می گوید: از صبح زود با پدرش آمده و آنها باید اول صف باشند. آقا مرتضی بشکه را عقب می دهد و بلند بلند می گوید: بفرمایید بفرمایید جلو، ما مردمان بدی شدیم و به حق هم نیستیم. بفرمایید جلو. پدر پیر خانم جوان با کلاه مشکی رنگ و رو رفته جلو می آید و دیگران را دعوت به آرامش می کند. یک نفر به میز حائل بین درهای شیشهای فروشگاه و مردم ، نزدیک می شود .ناگهان انگار که زنگ صف مدرسه را زده باشند، جمعیت از هر نقطه ای به سمت میز یورش می برد. مسئول مربوط آمد ، خانم سالمندی که همراه دخترش است ، همانطور که بلند بلند می گوید مردم را مسخره کرده اند به دل صف می زند. مرد سالمند دیگری که به سختی از زیر سایه دیوار بلند می شود، کشان کشان خودش را به صف می رساند و همهمه زیاد می شود. خانم مسئول ثبت نام خرید اقلام دولتی آمده است. با لباسی تیره پشت میز می نشیند و بدون کوچک ترین لبخندی کارت های ملی را دریافت می کند. روی دستگاه کامپیوتر مقابلش کد ملی را می زند، شماره تلفن خریدار را می گیرد و کد خرید را بعد از دریافت پول صادر میکند. هیچ کسی مسئول صف نیست؛ حتی تذکری برای رعایت فاصله قانونی داده نمی شود. صف منسجم تر و شلوغ تر می شود. از هر گوشه و کناری آدم می آید تا از صف خرید مرغ دولتی جا نماند. نکته مهم این است که بیشتر خریداران سالمند و میان سال هستند. شاید اعصاب و وقت جوان ها این اجازه را نمی دهد که این موقع روز مقابل فروشگاه های توزیع کننده مرغ دولتی صف بکشند. شاید هم مثل مرد جوانی که با مسئول ثبت نام مشاجره و از عصبانیت فروشگاه را با داد و بیداد ترک کرد، بیایند و به خرید نرسند. آقا مرتضی حالا دیگر از روی بشکه بلند شده و برای تحویل مرغ راهی آن طرف فروشگاه می شود. همین طور که به قسمت تحویل مرغ نزدیک می شود، می گوید: اینجا مرغ شش هزار تومن از بیرون ارزانتر است. شش کیلو مرغ اینجا میخری کیلویی 26 هزار تومن که حدود صدو پنجاه هزار تومن میشود، درحالی که مرغ غیر دولتی کیلویی سی و دو هزار تومان است . چهل هزارتومن اختلاف قیمت در این شرایط بد اقتصادی برای من عیالوار کم پولی نیست. بقیه اینها هم که اینجا هستند قطعا وضعیت اقتصادی شان شبیه من است. صف ثبت نام شلوغ تر می شود و متصدی مثل ماشین کوکی که هیچ حسی در چهره ندارد تا اندازه مشخصی شمارههای ملی را ثبت میکند و آن طرف فروشگاه صف نامنظم دیگری برای دریافت مرغ شکل گرفته است. یکی هل می دهد و یکی داد می زند و یکی با فشار زیاد از لای جمعیت، خود و پلاستیک مرغ دولتی را بیرون می کشد. اینجا گرانی و قیمت بازار حاکم است و هیچ کس از این مشتریان مستقر در صف نا منظم به رعایت فاصله قانونی و ابتلا به کرونا فکر نمی کند. اگر چه سید حسن قاضی عسگر معاونت اقتصادی استانداری بارها اعلام کرده که وضعیت اصفهان در تأمین مرغ دولتی نسبت به سایر شهرهای کشور بسیار خوب است ،اما مشاهدات عینی ایلنا از وضعیت بازار مرغ در اصفهان چیزی غیر از این را نشان میدهد. از سوی دیگر آرش نجیمی سخنگوی دانشگاه علوم پزشکی هم از وضعیت بد اصفهان از نظر شیوع موج پنجم خبر داده و مردم را از هرگونه تجمع برحذر داشته است. اینها در حالی است که هیچ مسئولی پاسخگوی شش هزار تومان اختلاف قیمت مرغ دولتی و غیر دولتی نیست. براستی چه کسی این وسط از هر یک تن حداقل 6 میلیون تومان سود میبرد؟