کشف راز جنایت در خودکشی یک زن
گوشی آرمین زنگ می خورد ولی او به تماس ها پاسخ نمی داد تا این که روز بعد (دوازدهم فروردین) پیامک هایی را برای خانواده اش ارسال کرد که «نگران من نباشید! خودم تماس می گیرم!» و «شما زنگ نزنید من خودم می آیم!» و ...
گوشی آرمین زنگ می خورد ولی او به تماس ها پاسخ نمی داد تا این که روز بعد (دوازدهم فروردین) پیامک هایی را برای خانواده اش ارسال کرد که «نگران من نباشید! خودم تماس می گیرم!» و «شما زنگ نزنید من خودم می آیم!» و …کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در حالی با راهنمایی های قاضی ویژه قتل عمد مشهد راز وحشتناک خواستگارکشی در تهران را فاش کردند که پس از مدت ها جستوجو، جسد خواستگار مشهدی را از زیر خاک های پارک جنگلی قلعه حسن خان بیرون کشیدند. به گزارش خراسان، کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در حالی با راهنمایی های قاضی ویژه قتل عمد مشهد راز وحشتناک خواستگارکشی در تهران را فاش کردند که پس از مدت ها جستوجو، جسد خواستگار مشهدی را از زیر خاک های پارک جنگلی قلعه حسن خان بیرون کشیدند. پاییز سال گذشته بود که خانواده «ح» برای مسافرت چند روزه از تهران به مشهد آمدند و در منزل یکی از بستگان دورشان اقامت گزیدند. در این میان «ز» زن جوانی که متاهل بود و پسری 5 ساله داشت ارتباط عاطفی عمیقی با پسر 26 ساله میزبان مشهدی پیدا کرد. این زن جوان که مدعی بود در زندگی مشترک با همسرش اختلاف دارد، ماجرای ناسازگاری و مشاجرههایش را برای «آرمین» بازگو کرد به گونهای که پسر جوان مجرد هم پای درد دل های «ز» نشست و احساسات و عواطف خود را بروز داد. این آشنایی فامیلی و ارتباط عاطفی به حدی رسید که «ز» وقتی به تهران بازگشت، ناسازگاری با شوهرش را شدت بخشید و تقاضای طلاق کرد تا بتواند با «آرمین» ازدواج کند. اطرافیان و خانواده «ز» که از تغییر رفتار ناگهانی و اصرار به طلاق، شوکه شده بودند همه تلاش خود را به کار گرفتند تا از این ماجرای شوم جلوگیری کنند اما نصیحت ها و هشدارها فایده ای نداشت. او برای «طلاق» پافشاری می کرد و به امید ازدواج با «آرمین» شب ها را به صبح می رساند. این موضوع، زندگی خانوادگی «ز» را آشفته کرد و به بی سر و سامانی کشاند تا جایی که دیگر همسر «ز» مجبور شد به خواسته او تن دهد و بدین ترتیب در حالی «مهر طلاق» بر شناسنامه «ز» خودنمایی کرد که او لبخند زنان منتظر خواستگاری آرمین بود! اما از سوی دیگر خانواده آرمین نیز با این ازدواج مخالف بودند چرا که آرزوهای زیادی برای پسرشان داشتند و حالا با شنیدن ماجرای ازدواج او با زن مطلقه ای که پسری 5 ساله دارد، دچار نوعی سردرگمی شده بودند و از آینده این ازدواج احساسی و عاطفی به شدت وحشت داشتند. با این حال، گوش «آرمین» بدهکار این نصیحت ها نبود و او هم تصمیم خود را برای ازدواج با «ز» گرفته بود. به همین دلیل مدام به تهران رفت و آمد می کرد تا مقدمات مراسم خواستگاری را فراهم آورد. همه این ماجراهای اضطراب آمیز در حالی رقم می خورد که «اشکان» (برادر «ز») نیز مخالفت خود را برای ازدواج خواهرش با «آرمین» آشکار کرده بود. این جوان 25 ساله که اعتقاد داشت «آرمین» با این ارتباط عاطفی زندگی خواهرش را به نابودی کشانده است، کینه عمیقی از «آرمین» به دل گرفت و مترصد فرصتی بود تا انتقام وحشتناکی از او بگیرد. از طرف دیگر «آرمین» که نمی توانست بر احساسات و عواطف خود غلبه کند به شیوه جوانی عاشق پیشه راه تهران را در پیش گرفت تا با وجود همه مخالفت های خانوادگی به طور رسمی و شرعی، پای سفره عقد بنشیند. به همین دلیل او یازدهم فروردین امسال برای خواستگاری از «ز» لباس های دامادی اش را به تن کرد و از طریق فرودگاه بین المللی شهید هاشمی نژاد مشهد عازم تهران شد. او که اول صبح در فرودگاه مهرآباد تهران از هواپیما خارج شده بود به سمت واحد آپارتمانی خانواده «ز» حرکت کرد تا آخرین گفت و گوهای مراسم خواستگاری را به سرانجام برساند اما با این که هر از گاهی با خانواده اش تماس تلفنی می گرفت دیگر به کسی زنگ نزد و این موضوع موجب بروز نگرانی در خانواده «آرمین» شد. آن ها که احتمال می دادند او گرفتار مشکلات خواستگاری است، خودشان را دلداری می دادند اما وقتی همه تماس های تلفنی همچنان تا روز بعد بی پاسخ ماند، اضطراب و هراس هولناکی وجودشان را فراگرفت. گوشی آرمین زنگ می خورد ولی او به تماس ها پاسخ نمی داد تا این که روز بعد (دوازدهم فروردین) پیامک هایی را برای خانواده اش ارسال کرد که «نگران من نباشید! خودم تماس می گیرم!» و «شما زنگ نزنید من خودم می آیم!» و … این جملات ابهام آمیز بر نگرانی اعضای خانواده «آرمین» افزود چرا که او هیچ گاه با خانواده اش چنین رفتاری نداشت واین گونه با آن ها سخن نمی گفت. وقتی اضطراب و نگرانی اعضای خانواده به اوج رسید، دیگر چاره ای نداشتند جز آن که دست به دامان قانون شوند بنابراین آن ها با تسلیم شکواییه ای به دستگاه قضایی مشهدخواستار پیگیری ماجرا شدند. با توجه به حساسیت موضوع، این پرونده به شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد و زیرنظر قاضی دکتر حسن زرقانی مورد رسیدگی ویژه قرار گرفت. با آن که «آرمین» در تهران گم شده بود و باید این پرونده در دادسرای تهران رسیدگی می شد اما هنگامی که قاضی ویژه قتل عمد، چهره نگران و درمانده مادری را دید که به دستگاه قضا پناه برده بود، چشمانش را به تک برگ های اوراق پرونده دوخت و سپس دستورات محرمانه خاصی را زیر یکی از برگ های این پرونده به رشته تحریر درآورد و از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی خواست تا با دقت و جدیت برای آشکار شدن ماجرای مشکوک خواستگار مشهدی وارد عمل شوند. این گزارش حاکی است، بدین ترتیب و با نظارت و هدایت مستقیم سرهنگ جواد شفیعزاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) گروه ورزیدهای از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) مامور رسیدگی به این پرونده حساس شدند. گروه تخصصی کارآگاهان در اولین شاخه از تحقیقات میدانی و بررسی های غیرمحسوس در فرودگاه به سرنخ هایی رسیدند که نشان می داد جوان دیگری نیز در یکی از این سفرهابه همراه «آرمین» سوار هواپیما شده است که دوستی نزدیکی با یکدیگر داشتند بنابراین کارآگاهان که با راهنمایی های قاضی زرقانی پا به تاریکخانه این پرونده پیچیده گذاشته بودند بی درنگ دوست آرمین را شناسایی کردند. این جوان که در حضور قاضی ویژه قتل عمد سخن می گفت با اشاره به ارتباط و دوستی نزدیک خود با «آرمین» اظهار کرد: قرار بود «آرمین» به خواستگاری «ز» برود ولی چون «اشکان» (برادر «ز») او را چند بار تهدید کرده بود یک بار آرمین به سراغ من آمد تا او را همراهی کنم که اگر حادثه ای رخ داد من به او کمک کنم! به همین دلیل من و آرمین با هم به تهران رفتیم. وقتی آن جا رسیدیم «آرمین» به من گفت که شما پشت در منزل منتظر باش، اگر حادثه ای رخ داد بیا داخل! ولی دقایقی بعد از آن که «آرمین» درون خانه رفته بود، تلفنی با من تماس گرفت و گفت: همه چیز آرام است تو برو! من هم به مشهد بازگشتم و دیگر از چیزی خبر ندارم، چرا که آخرین بار او خودش به تنهایی عازم تهران شد. بنابراین گزارش، قاضی ویژه قتل عمد که اظهارات دوست آرمین را منطبق با واقعیت تشخیص داده بود، دستور آزادی وی را صادر کرد و از کارآگاهان خواست دامنه تحقیقات خود را به تهران بکشانند. اما در همین حال وقوع حادثه ای هولناک روند تحقیقات را دگرگون کرد. خانواده «آرمین» که از نزدیک شاهد تلاش های شبانه روزی کارآگاهان بودند با بیان این که «ز» با خوردن مقدار زیادی قرص دست به خودکشی زده و در بیمارستان تهران فوت کرده است به کارآگاهان گفتند: «چند روز قبل «ز» با ما تماس گرفت و ادعا کرد اگر بدانم برادرم اشکان بلایی سر آرمین آورده است، خودم را می کشم!» این اظهارات تلخ در حالی از زبان خانواده «آرمین» شنیده می شد که آن ها بارها از نگرانی «ز» به خاطر گم شدن «آرمین» خبر داده بودند. در عین حال وقوع این حادثه وحشتناک، سرنخ مهمی برای پیگیری این پرونده شد و اشکان به عنوان متهم اصلی تحت تعقیب قرار گرفت. در همین اثنا بود که تراکنش بانکی از حساب آرمین در مشهد، کارآگاهان را به سوی بررسی این موضوع کشاند. ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که فردی با کارت بانکی «آرمین»از یک خواربارفروشی خرید کرده است. بازبینی دوربین های مداربسته و بررسیهای غیرمحسوس رد پای اشکان را آشکار کرد و بدین ترتیب گروه تخصصی کارآگاهان بیدرنگ و در حالی عازم تهران شدند که قاضی زرقانی به صورت تلفنی و با کد رمزهای امنیتی هماهنگیهای قضایی لازم را برای انجام عملیات های تخصصی کارآگاهان در تهران انجام داد. کارآگاهان در یک عملیات غافلگیرانه و ضربتی، اشکان را دستگیر و به مشهد هدایت کردند اما او که در حضور قاضی دکتر زرقانی مورد بازجویی های فنی قرار گرفته بود با اعتراف صریح به قتل خواستگار مشهدی اظهار کرد: او را کشتم اما جسدش را در اسید نابود کردم و هیچ اثری از او نیست! ولی این اعترافات برای قاضی ویژه قتل عمد باورپذیر نبود. به همین دلیل «اشکان» با صدور قرار بازداشت موقت در اختیار کارآگاهان قرار گرفت تا این که روز بعد مدعی شد قصد دارد حقیقت را بازگو کند. به دنبال این ماجرا، بلافاصله قاضی زرقانی دوباره او را مقابل میز عدالت نشاند تا ناگفته های این جنایت وحشتناک را از زبان قاتل بشنود. «اشکان» گفت: او زندگی خواهرم را نابود کرده بود به همین دلیل کینه او را به دل داشتم تا این که وقتی به تهران آمد و زمانی که کسی در خانه نبود او را با ضربات چاقو به قتل رساندم و سپس جسدش را با پراید به پارک خطی جنگلی در حاشیه بزرگراه قلعه حسن خان (شهرک قدس) بردم و در میان درختان دفن کردم! و … گزارش حاکی است، به دنبال اعترافات متهم وهماهنگی های قضایی، دوباره گروه تخصصی کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ نجفی در حالی عازم قلعه حسن خان شدند که این بار قاتل نیز همراه آنان بود ولی اشکان محل دفن جسد را به یاد نداشت به همین دلیل جست وجوها در میان درختان جنگلی طولانی شد تا این که در نهایت حفره ای در میان درختان خودنمایی کرد که توسط حیوانات درنده گوشه هایی از آن تخریب شده بود. وقتی کارآگاهان چوبی را درون حفره فرو بردند با شیئی پلاستیکی مواجه شدند و با حفر بخشی از آن محل ناگهان جسدی را دیدند که درون کیسه زباله بزرگ پلاستیکی قرار داشت و اطراف آن نیز با چسب های پهن بسته شده بود. با پیدا شدن جسد «آرمین» و تماس کارآگاهان مشهدی، گروهی از نیروهای انتظامی قلعه حسن خان به محل کشف جسد آمدند و بدین ترتیب با طی مراحل قانونی، جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و از این جنایت هولناک رمزگشایی شد. بررسی های بیشتر در این باره زیر نظر سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی) با صدور دستورات ویژه قضایی همچنان ادامه دارد