اردشیر زاهدی با شخصیتی عجیب و غریب در دربار پهلوی/ ماجرای سیلی زدن اردشیر زاهدی به صورت علم و هویدا چه بود؟
خراسان نوشت: روز 27 آبانماه امسال، اردشیر زاهدی، وزیرخارجه شاه و سفیر او در انگلیس و آمریکا، در 93 سالگی در شهر مونترو سوئیس درگذشت.
نام زاهدی و خانوادهاش به دلیل داشتن نقش ویژه در کودتای 28 مرداد 1332 و ارتباطات گسترده با مقامات آمریکا، در تاریخ معاصر ایران نامی شناخته شده است. زاهدی بین سالهای 1341 تا 1357، یعنی حدود 16 سال، صاحب مسئولیتهای کلیدی در وزارت خارجه شاه بود و افزون بر این، زندگی هفت سالهاش با شهناز، دخترشاه و قرار داشتن در مقام دامادی خانواده پهلوی، وی را به فردی نزدیک و البته فعال در حلقه اطرافیان محمدرضا پهلوی تبدیل کرد؛ تا جایی که حتی جداشدن از شهناز، به دلیل عیاشیهای اردشیر، نتوانست به موقعیت او نزد شاه آسیبی وارد کند. اردشیر زاهدی تا پایان عمر محمدرضا پهلوی در کنار او ماند و چنانکه اشاره خواهیم کرد، در روزهای پرالتهاب بهمن 1357، به دنبال راهکارهای خشونتآمیز برای بازگرداندن قدرت به پهلویها بود. اردشیر پس از فرار از ایران و مدتی سرگردانی در آمریکا و دیگر نقاط دنیا، درنهایت به سوئیس رفت و تا آخر عمرش در این کشور ماند. او در سالهای آخر عمر، به دلیل مواضعی که علیه رفتارهای یکجانبه ایالات متحده آمریکا نسبت به ایران میگرفت، در کانون توجه رسانههای فارسیزبان آن سوی دنیا قرار داشت و حتی گاه به عنوان یک مغضوب، او را خطاب قرار میدادند. زاهدی در جریان پرونده هستهای ایران، به انتقاد از مقامات کاخ سفید پرداخت و حتی دراینباره مقالاتی در نیویورک تایمز نوشت. او دو روز بعد از شهادت سردار سلیمانی، آمریکاییها را تروریست خواند و این عمل را تقبیح میکرد و حتی گاه، به تمجید از پیشرفتهای ایران در صنایع نظامی میپرداخت. اظهارات اردشیر زاهدی، البته برای مخالفان نظام جمهوری اسلامی قابل تحمل نبود، اما اینکه چرا او در دهه پایانی عمرش به چنین رفتارهایی روی آورد، با مطالعه شخصیت زاهدی و عملکرد وی در دوره پهلوی، قابل بررسی است.
ترقی با بالا رفتن از نردبان کودتا
اردشیر زاهدی در 24 مهر 1307، در تهران به دنیا آمد. او فرزند فضلا… زاهدی، از افسران تحت امر رضاخان بود که بعد از رسیدن وی به سلطنت، مدارج ترقی را طی کرد؛ هرچند که طی این مسیر، با فراز و فرودهایی همراه بود. اردشیر تحصیلات دبیرستانی خود را در مدرسه آمریکایی بیروت گذراند و برای تحصیل در رشته کشاورزی، عازم دانشگاه یوتا شد و در آنجا مدرک کارشناسی گرفت. این زمان، تقریباً با سالهای نهضت ملی شدن صنعت نفت همزمان بود. اردشیر در همین دوره به ایران آمد و در حالی که تنها 25 سال داشت، به تیم اجرایی کودتا ملحق شد؛ تیمی که ریاست آن با پدرش فضلا… زاهدی بود. درباره اینکه اردشیر چه نقشی در کودتای 28 مرداد داشته، حرف و حدیث بسیار است. برخی او را رابط سفارت با فضلا… زاهدی میدانند و البته با توجه به کمی سن، به نظر نمیرسد که برای چنین عملیات محرمانه و پیچیدهای، بیش از این مسئولیت به او دادهباشند. با این حال، همین اقدام باعث شد که ارتباطات پیشین او با آمریکاییها تقویت شود، از سوی شاه مورد تقدیر قرار گیرد و در سال 1336ش، در 29 سالگی، پس از ازدواج با شهناز، دختر محمدرضا پهلوی، بیش از گذشته خود را به وی نزدیک کند. اردشیر در نخستین سفر شاه به آمریکا، بعد از کودتا، به عنوان آجودان وی حضور داشت و از 1341 تا 1345ش سفیر شاه در بریتانیا بود. پس از آن نیز، از 1345 تا 1350ش، مقام وزارت خارجه را داشت و از 1351 تا 1357ش هم، سفیر شاه در واشنگتن شد. قدر مسلّم آن است که وی توانسته بود اعتماد شاه را به خود جلب کند؛ اعتمادی که بدون تعارف، جز در سایه نوکری و اطاعت محض و کورکورانه از شخص محمدرضا پهلوی به دست نمیآمد و دلیل موقعیت پایدار امثال اسدا… علم و امیرعباس هویدا نزد شاه بود.
اردشیر و شخصیت قابل مطالعهاش
آنچه درباره شخصیت اردشیر زاهدی و زندگی سیاسی وی قابل مطالعه به نظر میرسد، جدال مداومش با حلقه اطرافیان شاه است. او به شدت با علم و هویدا درگیر بود و حتی در خاطراتش ادعا میکند که به صورت هر دو آنها سیلی نواخته است. از فحوای خاطرات وی چنین برمیآید که مبنای این خصومت، تلاش برای جلب توجه بیشتر شاه بودهاست. اردشیر با پشتوانه فرزندش که نوه محمدرضا پهلوی به حساب میآمد، میکوشید تا موقعیت خود را نزد وی تقویت کند؛ اما این ترفند، لزوماً هربار با موفقیت قرین نبود. علم و هویدا به شدت درپی حذف او به عنوان رقیب از صحنه سیاسی بودند و این مسئله تا زمانی که آن دو در ایران قدرتی داشتند، ادامه یافت. اردشیر هم، مانند دیگر اعضای باند اطراف محمدرضا پهلوی، وجود هیچ رقیبی را تحمل نمیکرد و بسیار میکوشید که به تنهایی در چشم باشد، حتی اگر این کار به قیمت قربانی کردن برخی موقعیتها تمام شود. در دی و بهمن 1357، اردشیر تلاش فراوانی برای حفظ شاه کرد؛ او به دیدار برژینسکی، مشاور امنیت ملی کارتر رفت و سعی کرد مقدمات یک کودتا را در ایران فراهم کند؛ کودتایی که باید به دست خود او انجام میگرفت و به همین دلیل، دوست نداشت ژنرال هایزر در ایران و در نقشی که اردشیر مایل به تصاحب و ایفای آن بود، ظاهر شود. زاهدی پیش از فرار شاه در 26 دیماه به ایران آمد؛ به شاه اطمینان داد که آمریکا مطلقاً از وی حمایت خواهدکرد و او میتواند از هر حربهای برای حفظ جایگاه خودش استفاده کند. به قول حسین فردوست، دوست و ندیم شاه، اردشیر میخواست تا در آن شرایط، مانند پدرش در سال 1332، وارد عمل شود و با بازگرداندن شاه به قدرت و گرفتن لقب «تاجبخش»، همه رقبا را از صحنه بیرون بیندازد، اما شرایط ایران در سال 1357 با سال 1332 بسیار متفاوت بود و زاهدی نتوانست از این اقدامات طرفی ببندد و تا ابد در حسرت به دست آوردن آن ماند. او با وجود برکناری از پست سفارت ایران در واشنگتن در دولت بختیار، سفارتخانه را ترک نکرد و حتی 13 نفر از کارکنان را که مخالف حضور وی بودند، بیرون انداخت. با این حال، آمریکاییها همچنان او را سفیر ایران در ایالات متحده میدانستند و ظاهراً به وی برای انجام کودتا یا اقدام خشونتآمیزی که متضمن بازگشت شاه به قدرت باشد، امیدوار بودند. زاهدی بعد از پیروزی انقلاب، حجم زیادی از اسناد محرمانه سفارتخانه وقت ایران در واشنگتن را از ساختمان اصلی خارج کرد و به نقطه نامعلومی برد و بعد، در همه سفرها، با شاه همراه شد؛ ظاهراً رؤیای رسیدن به جایگاه پدر و تکمیل اقتدارش در دستگاه رژیم پهلوی، او را رها نمیکرد؛ اما با مرگ شاه، این آرزو نیز به یک امر محال در ذهن اردشیر تبدیل شد. او به سوئیس رفت و در ظاهر انزوا گزید، هرچند اینکه زاهدی در اواخر عمر، ژستهای میهنپرستانه میگرفت با اقدامش در دوران تصدی وزارت خارجه شاه کاملاً در تقابل است؛ او نقش مهمی در جدایی بحرین از ایران در سال 1350 ایفا کرد و همان مقامی بود که نخستین بار، اسناد مربوطه را به منامه برد و امضای خودش را پای آنها گذاشت.او هیچ وقت از عملکرد خودش در کودتای 28 مرداد 1332 پشیمان نشد و با وجود اعلام دست داشتن آمریکا در این کودتا از سوی مقامات کاخ سفید، همواره مدعی بود که این کودتا، یک «قیام ملی» بوده است!