روايت شمخاني از آزادي خرمشهر

دستگاه انگ زني مان خيلي قوي است/خاتمی از کاندیدا توری ام تعجب کرد/نباید اجازه دهیم افراد از قطار انقلاب پیاده شوند. مگر ما چند نفریم؟ شما الان یک نفر را پیدا کنید که در تقسیم بندی هایی که انجام شده، مثل فتنه گر، انحرافی، ساکت فتنه، بی بصیرت و... نباشد/شخصاً یک نفر را نزد نهضت آزادی فرستادم/حاضریم له شویم تا انقلاب باقی بماند/گاهی وقتی یک حرف حقی هم زده می شود، می گویند میزان حال فعلی افراد است. / یک جانبازی می آید و اعتراضی انجام می دهد، می گوییم شمر هم جانباز بود. ببینید چگونه با شبیه سازی های غلط، معانی بزرگی مثل شهادت و جانبازی را لوث می کنیم./ تا وارد کلانتری شدیم، همان افسری که پیش از انقلاب خلع سلاحش کرده بودم من را دید و گفت، آقای شمخانی اسلحه من را بده!

برنامه شناسنامه این هفته با حضور علی شمخانی از شبکه سه سیما پخش شد.

علی شمخانی، درباره مهم ترین تهدید علیه امنیت ملی کشور گفت:«
به جز انسجام داخلی تهدید بالفعلی نمی بینیم. خط قرمز اسرائیل ما نیستیم.
انتخابات اخیر اسرائیل هم نشان داد که افرادی روی کار آمدند که سرکشی های
نظامی اسرائیل را قبول نداشتند. در آمریکا هم به همین شکل است و گفتمان ضد
جنگ پیروز شد.»

وی با بیان اینکه معضلات داخلی باعث روشن شدن چراغ امید
برای دشمن می شود، افزود: ما این معضلات داخلی را باید حل کنیم. ظرفیت ملی
ما فراتر از معضلات داخلی ماست و باید با مدیریت درست، این ظرفیت ها را در
جهت حل معضلات داخلی به کار بگیریم.»
شمخانی یک سال قبل در گفت وگویی تاکید کرده بود جنگ نظامی علیه ایران در دستور کار غرب نیست.

شورای روابط خارجی نقش مشورتی دارد
شمخانی
که پس از دوران وزارتش به عضویت شورای راهبردی روابط خارجی در آمده است،
در خصوص عملکرد این شوراها هم گفت: شورای روابط خارجی مثل شورای روابط
خارجی آمریکا نیست. ما باید موضوعات مرتبط به روابط خارجی را با پیشنهادات
معین تقدیم مقام معظم رهبری کنیم. ایشان هستند که در نهایت تصمیم می گیرند
با این اقدامات چه کاری انجام دهند. کار شورای راهبردی روابط خارجی یک کار
بیشتر مشورتی است و چگونگی به کار گیری آن از دست ما خارج و در اختیار مقام
معظم رهبری است.»
فرمانده سپاه خوزستان در دوران دفاع مقدس با بیان
اینکه من نظامی هستم و نمی توانم فعال سیاسی باشم، افزود: «اینطور نیست که
بخواهیم بگوییم یک فرد یا نظامی است یا سیاسی است! یک نظامی که از روی
مصلحت های امنیتی، بقا، پایداری و توسعه انقلاب حرکت می کند،
وی با بیان
اینکه من اهل خط های سیاسی نیستم، گفت: شاید دیگران بگویند این نظامی نگاه
سیاسی دارد در حالی که این نگاه، سیاسی نیست. ما یک نگاه سیاسی داریم، یک
نگاه نظامی و یک نگاه مبتنی بر منفعت ملی. »

خاتمی از کاندیدا توری ام تعجب کرد
شمخانی
که در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی رقیب او در انتخابات بود، در مورد علت
نامزدی در انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری گفت: «من می خواستم نشان دهم
چطور می شود هم رقیب بود و هم رفیق. البته حرف ها و نگرانی هایی هم داشتیم و
به همین دلیل وارد گود انتخابات شدیم.»
وی در مورد نقاط ضعف و قوت
رقبای انتخاباتی خود در آن دوره اظهار داشت: «نقاط قوت این بود که وقتی من
رای نیاوردم، آقای خاتمی نگفت تو دیگر در کابینه من جایی نداری و باز هم از
من برای حضور در کابینه دعوت کرد. نقطه ضعف هم این بود پوتین نظامی ما را
مثل پوتین رضا شاه جلوه دادند و این درحالی بود که من برای خدمت آمده
بودم.»
دریادار شمخانی گفت:« برای نامزد شدن با آقای خاتمی مشورت نکرده بودم و کاندیدا شدنم برای ایشان عجیب بود(خنده).»
وزیر
دفاع پیشین ایران در مورد اینکه چرا در این دوره احساس تکلیف نکردید و به
میدان انتخابات نیامدید هم گفت:« چون دیدم افراد زیادی احساس تکلیف کرده
اند.(خنده)»

نباید اجازه دهیم افراد از قطار انقلاب پیاده شوند
شمخانی
در مورد مرزبندی با دشمنان هم خاطرنشان کرد:« متاسفانه دیواره حساسیت ما
فروریخته است. البته این دیوار یک طرفه فرونریخته و افرادی این دیوار را
کلنگ زده اند. ما دستگاه تولید کلام مختصرمان خیلی قوی است و مرتب برای انگ
زنی واژه جدید تولید می کنیم. بیشتر از اینکه به فکر این باشیم که وقتی
شمخانی خطا کرد آن را له کنیم، باید به او کمک کنیم و دستش را بگیریم و به
او اجازه شروع مجدد دهیم.»
وی افزود:« نباید اجازه دهیم افراد از قطار
انقلاب پیاده شوند. مگر ما چند نفریم؟ شما الان یک نفر را پیدا کنید که در
تقسیم بندی هایی که انجام شده، مثل فتنه گر، انحرافی، ساکت فتنه، بی بصیرت
و… نباشد! ما در منطقه و دنیا در اقلیت هستیم و دیگر خودمان نباید بیاییم
به یک دیگر انگ بزنیم. ما همه سوار یک کشتی هستیم. دشمنان ما ضد ریش
هستند، چه ریش اصلاح طلب چه ریش اصولگرا! دشمنان ما ضد امام خمینی هستند،
با هر قرائتی! و ضد ولایت وفقیه و ولی فیه هستند. پایداری ما در دفاع از
این اصول است.»

ماجرای دریافت نشان دولتی از عربستان
عضو
شورای راهبردی روابط خارجی در ادامه برنامه در مورد دریافت بالاترین نشان
دولتی عربستان به دلیل تنش زدایی در منطقه هم گفت:«من عرب هستم. وقتی به
عربستان رفتم و متوجه شدند که یک آدم عرب وزیر دفاع یک کشور فارس است خیلی
تعجب کردند. این موضوع بستر خوبی را فراهم کرد تا بتوانم با آن ها ارتباط
بیشتری برقرار کنم. البته من چنین نشانی را از پاکستان و لبنان هم دریافت
کردم.»

ماجرای نامه معروف شمخانی

شمخانی که
در دوران دفاع مقدس فرمانده سپاه خوزستان بود علی شمخانی در مورد نامه
معروفی که در زمان جنگ نوشته گفت:« نمی دانم این نامه چطور رسانه ای شد.
بندهایی که در این نامه وجود دارد، انعکاس اوضاعی است که در آن به سر می
بردیم.»
وی ادامه داد: واقعیت این است که دشمن پیشروی می کرد اما علی
رغم اینکه ما نیروهای های پا به کاری داشتیم، به ما اجازه مقابله داده نمی
شد. شاید برای ما قصد داشتیم مقابل عراق بایستیم اما سه نوع تفکر در جنگ
ورود داشت. یک گروه می گفت ما نیروی منظم داریم، ارتش عراق هم ارتش منظم
است و باید به صورت برابر با آن بجنگیم. این تفکری بود که در ارتشی ها وجود
داشت! یک گروه هم بود که اعتقاد داشت باید پارتیزانی بجنگیم. یک گروه سومی
هم وجود داشت که می گفت باید مردم را در جنگ دخالت دهیم و مبتنی بر یک جنگ
انقلابی و ترکیبی از همه روش هایی که می توانیم با استفاده از آن با عراق
مقابله کنیم، بجنگیم.»

دو خط فکری در ابتدای جنگ تحمیلی
وی
افزود:«در حقیقت ما در جنگ یک دشمن به نام عراق داشتیم و یک مخالف هم به
نام ارتش داشتیم. البته منظور از ارتش، ارتش بنی صدر است نه ارتش جمهوری
اسلامی! تحول ارتش طاغوتی به ارتش حزب الله کار بسیار عظیمی بود که مردان
بزرگ ارتش این کار را انجام دادند و امروز متاسفانه کمتر از آن ها یاد می
شود. به جز دشمن و مخالف، ما یک رقیب هم داشتیم. سپاه در تهران درگیر
اختلافات داخلی بود. اما در نهایت روش سوم بود که توانست این مدل را ارائه
دهد که ما سازش نمی کنیم و با زور دشمن را از کشور بیرون می کنیم.»
شمخانی
ادامه داد:« آن نامه انعکاسی از وضعیتی بود که می گفت ما آماده جنگ هستیم و
نیاز به اسلحه داریم. البته همزمان دو خط فکری اشتباه هم وجود داشت که
باید خودمان را از این افکار جدا می کردیم. خط فکری اول این بود که می
گفتند سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید. این شعاری بود که توده ای
ها می دادند. هدف این افراد انحلال ارتش بودند و ما خواهان انحلال ارتش
نبودیم چون خلاف خواست امام و منطق بود. خط فکری دوم، تفکر منافقین خلق بود
که به دنبال ارتش بی طبقه توحیدی بودند که این افراد هم در نهایت به دنبال
انحلال ارتش بودند.»

 چرایی ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر
عضو
شورای راهبردی روابط خارجی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد
ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر گفت:« پاسخ به این سوال پیچیده نیست اما اینکه
حماسه خرمشهر را تحت تاثیر این سوال قرار بدهیم، کار درستی نیست. چرا کسی
سوال نمی کند خونین شهر چگونه خرمشهر شد؟ ما برای همه مراحل مختلف جنگ یک
منطق پاسخگویی داریم. این سوال بعد از پایان جنگ مطرح شد و پیامدهای نوع
پایان جنگ بود که باعث ایجاد این سوال شد. پس این سوال آن زمان مطرح نشد که
چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه می دهید.»

وی ادامه داد:« شخصاً
یک نفر را نزد نهضت آزادی فرستادم و از آن ها که بیشترین ادعا را روی این
سوال دارد خواستم سندی ارائه دهند که بعد از فتح خرمشهر بیانیه ای صادر
کرده باشند که خواهان پایان جنگ شده باشند. اما هیچ سندی در این مورد وجود
ندارد و فقط بعد از عملیات رمضان صحبت هایی انجام شد که در آن مقطع جنگ
وارد مرحله تازه ای شده بود.»
شمخانی افزود: «یک سوال این است که چرا
بعد از خرمشهر جنگ را ادامه دادید؟ سوال بعدی این است که چرا بعد از فتح
خرمشهر که عراق شکست خورده بود، جنگ را ادامه ندادید تا عراق فرصت بازسازی
پیدا نکند؟! فرض کنید ما جنگ را ادامه نمی دادیم و عراق خودش را بازسازی می
کرد و دوباره به ما حمله می کرد، در این صورت اگر ما دوباره اعلامیه بسیج
عمومی می دادیم، مردم می آمدند؟ مردم در این صورت به ما می گفتند شما که
عراق را شکست داده بودید….»

امام فرمودند جنگ ادامه پیدا کند
وی
ادامه داد:« این اتفاق هم افتاد و بعد از پذیرش قطعنامه 598، عراق خودش را
بازسازی کرد و دوباره به ما حمله کرد. بعد از شکست مقابل ما هم به کویت
حمله کرد. عراق از آغاز جنگ یک دلیل جغرافیایی داشت و می خواست مشکل تنفسی ِ
عدم اتصال به دریای آزاد را حل کند. این موضوع یا با گرفتن آبادان ممکن
بود یا با گرفتن کویت!»
علی شمخانی با بیان اینکه نظر امام بعد از فتح
خرمشهر روی ادامه جنگ بود، اظهار داشت:« ادامه جنگ با عدم ورود به خاک عراق
دو موضوع جداگانه است. امام فرمود جنگ ادامه پیدا کند. راه مبارزه این بود
که توان رزمی عراق را از او بگیریم تا نتواند پیشروی داشته باشد و رزمنده
های ایران این کار را انجام دادند.»
فرمانده سپاه خوزستان در بخش دیگری
از برنامه گفت:«درس های فراوانی در جنگ وجود دارد. تصویری که از جنگ ترسیم
کرده ایم، تصویر درست و کامل و غیر متناقضی نیست. واقعیت این است که نسل
جوان وقتی به جنگ نگاه و در مورد آن مطالعه می کند دچار ابهام می شود.
دلیلش هم این است که ارتش روایت خاص خودش را از جنگ ارائه می دهد، سپاه یک
جور دیگر در مورد جنگ می نویسد. بعضی از افراد هم هستند که موضوعات جنگ را
بهتر از کسانی که در صحنه جنگ بوده اند، تعریف می کنند! به نحوی که گاهی
کسانی که در جنگ حضور داشته اند با خودشان می گویند این روایت از کجا آمده و
چطور بوده که ما متوجه آن نشده ایم!؟ این موضوعات باعث می شود که در ذهن
کسی که در مورد جنگ پژوهش می کند، ابهام ایجاد شود.»
وی ادامه داد:«عراق
جنگ را با 12 لشکر و 3 سپاه آغاز کرد و در پایان جنگ 60 لشکر داشت! شاید
بیان این مسائل کار آسانی نیست اما بیان عاطفی جنگ کار آسانی است.»

دیگر اظهارات دریادار شمخانی به شرح زیر است:

*سپاه
یک سپاه انتظامی- امنیتی بود که با جریانات داخلی مثل جریان خلق عرب
خوزستان،جریان تجزیه طلبی کردستان وجریان های دیگر در شهرهای مختلف مبارزه
می کرد.
* این میادین، بوکس سبک وزن برای سپاه محسوب می شد و ما وظیفه
داشتیم سپاه را برای مقابله با تهدید های خارجی هم پرورش دهیم. آن نامه
انعکاسی بود از شرایط سختی که در آن نه خودی ها ما را درک می کردند و نه
دشمن ترحمی داشت.

 حاضریم له شویم تا انقلاب باقی بماند
*شما
امروز به راحتی لفظ شهید را به کار می برید. 31 شهریور 59 اگر کسی شهید می
شد، مگر می توانستید به راحتی به خانواده او بگویید پسرت شهید شده؟ جرات
می کردید این کار را انجام دهید؟ من چون خودم برادر شهید بودم می توانستم
بروم و بگویم پسر شما شهید شده… چون خودم هیچ وقت فکر نمی کردم زنده
بمانم می توانستم به راحتی بروم و پیغام شهادت بچه ها را به خانواده هایشان
بدهم! یک بار یادم است آن اوایل جنگ، در مراسم ختم یکی از شهدا، یک شخصی
گفت من به خانواده شهید، تبریک و تسلیت عرض می کنم. پدر شهید ناراحت شد که
برای چه به من تبریک می گویید؟ اما الان به همت روح بزرگ امام و تحول ساز
امام خمینی، موضوع شهادت در جامعه ما اینقدر محکم شده است.
*ما حاضریم
له شویم اما انقلاب باقی بماند. بحث شخصی با کسی نداریم و هرچه داریم از
انقلاب و امام است. من تا فشنگ آخر از این انقلاب دفاع می کنم. من اعتقادی
به سابقه ندارم. انسان باید امروز و فردا را ببیند و کسی که در قهرمانی های
دیروز باقی می ماند، می میرد.

 وقتی حرف حقی زده می شود، می گویند …
*گاهی
وقتی یک حرف حقی هم زده می شود، می گویند میزان حال فعلی افراد است. یا
وقتی یک جانبازی می آید و اعتراضی انجام می دهد، می گوییم شمر هم جانباز
بود. ببینید چگونه با شبیه سازی های غلط، معانی بزرگی مثل شهادت و جانبازی
را لوث می کنیم.
*3 خرداد 61 در قرارگاه کربلا حضور داشتم. ما می
دانستیم خرمشهر آزاد می شود. خدا خرمشهر را آزاد کرد اما کسانی که در
خرمشهر جنگیدند سرباز خدا بودند. اینکه انسان لقب سرباز خدا را بگیرد از
نظر معنوی، موضوع بزرگی است که توسط صالح ترین فرد یعنی امام به رزمندگان
اعطا شد.
*امروز تصویری که از مجموعه فیلم های جنگی یا خاطره نویسی جنگی
وجود دارد این است که یک جمعی 12 اردیبهشت 61 دور هم جمع می شوند و بعد از
یک شب سینه زنی و مداحی، راهی میدان جنگ می شوند و 3 خرداد خرمشهر را آزاد
می کنند. در حالی که اینطور نیست و همه چیز با محاسبه جلو رفته است.
*معادله
اول این است که شما اگر در زمینی و زمانی خاص و با ابزار و با روشی بجنگید
که در آن زمین و زمان و با آن ابزار و روش دشمن برتری نداشته باشد، شما
پیروز می شوید. این معادله در خرمشهر وجود داشت. اگر بخواهید همه جنگ های
هشت سال دفاع مقدس را با همین فرمول تعریف کنید، من همه آن ها را توجیه
خواهم کرد که در کدام یک از این چهار وجه (زمین، زمان، ابزار و روش) ضعف
داشتیم که ناکام ماندیم.»
*این روند بعد از تغییر در فرماندهی ارتش و
فرماندهی کل قوا و آغاز تحول ارتش به یک ارتش انقلابی، وجود داشت. ارتش
متحول شد و و سپاه هم از یک نیروی انتظامی- امنیتی به سمت دفاعی- رزمی حرکت
کرد. بعد از این تحولات، از اولین شبیخون تا عملیات طریق القدس یک آزمایش
جدی برای نیروهای دفاعی کشور بود. عملیات فتح المبین آزمون دوم بود و بیت
المقدس هم که منجر به آزاد سازی خرمشهر شد آزمون سوم نیروهای متحول شده
ایران بود. عراق می دانست ما قصد داریم حمله کنیم. یکی از شرایط پیروزی ما
رعایت غافلگیری بود. ما در بحث زمان و مکان عراق را غافلگیر کردیم. دشمن
فکر نمی کرد از کارون به عنوان تک اصلی، عبور عمده صورت بگیرد و تصور می
کرد از جاده اهواز مورد تهاجم قرار می گیرد، به همین دلیل همه توانمندی خود
را هم آنجا چیده بود.البته ما از جاده اهواز هم حمله کردیم اما تلاش اصلی
ما عبور از کارون بود.»
*از نظر تجهیزات و ابزار، عراق نسبت به ما برتری
داشت. اما از نظر روش ما بر دشمن تسلط داشتیم چون در جغرافیایی که عراق
تصورش را هم نمی کرد، ما 150 کیلومتر سرپل گرفتیم. با همه این حرف ها ما در
مرحله سوم عملیات دچار مشکلاتی شدیم که با مقاومت رزمنده ها و لطف خدا این
مشکلات را پشت سر گذاشتیم و در نهایت خرمشهر را فتح کردیم و 19 هزار اسیر
هم گرفتیم. دشمن فکر نمی کرد فاصله بین اتمام عملیات فتح المبین در فروردین
ماه و آغاز عملیات بیت المقدس در 12 اردیبهشت اینقدر کم باشد.»

 آغاز جنگ تحمیلی 
*
31 شهریور 59 اهواز بودم که فرودگاه این شهر بمباران شد،تصویری که در ذهن
جامعه وجود دارد این است که ارتشی به اسم ارتش عراق به ایران حمله کرد و
نیروی نظامی به نام سپاه و بسیج و ارتش در مقابل آن جنگید. این تصور، مثل
تصویر خود جنگ که فقط بُعد حماسی و عاطفی آن را تبیین می کنند، ناقص است.
*یکی
از دلایلی که ارتش عراق به ایران حمله کرد این بود که حس می کرد در ایران
هیچ نیرویی برای مقابله با او وجود ندارد و یک فرصت تاریخی پیدا کرده است
تا ایران را تصرف کند.
* ما این را در ذهن مردم باز نکردیم که ما نه یک
ارتش پا به کار داشتیم و نه یک سپاه مجهز برای جنگ. سپاه، سپاه ِ شهرستانی
بود. چگونه می شد ساختار مستحکمی شکل بگیرد که به شکل دائم گسترش و همچنین
مقابله با دشمن را دنبال کند؟! ارتش هم به همین شکل بود. همه فرمانده ها
جوان و کم تجربه بودند. البته فن مبارزه با یک رژیم مستبد امنیتی بین
فرمانده ها وجود داشت و همه یکدیگر را می شناختند. اینطور نبود که یک نفر
از دانشکده افسری فارغ التحصیل شده باشد و کم کم با طی کردن مراحل مختلف به
فرماندهی برسد. رابطه خوب و مبتنی به اعتمادی که بین فرمانده هان جنگ وجود
داشت، به رابطه ای که آن ها در دوران قبل از انقلاب و همچنین دوران تثبیت
دوران بعد از انقلاب با هم داشتند برمی گشت.
*ما یک تاریخچه مبارزات
دانشجویی قبل از انقلاب داریم. نوع مبارزه دانشجویی، مبارزه فرهنگی بود.
بستر عمومی مبارزه محل خوبی برای عضو گیری افراد مستعد مبارزه است. البته
واقعیت این است که الان باید سجده شکر به جا بیاورم که در آن مقطع سنی
اولاً تصمیم گرفتیم مبارزه کنیم و دوماً مصمم بودیم تا به شکل اسلامی
مبارزه را ادامه دهیم و سوماً تصمیم گرفتیم به شکل غیر التغاطی مبارزه
کنیم. این سه دام وجود داشت؛ شما می توانستید مسلمان باشید اما مبارزه
نکنید، می توانید مبارزه کنید اما مسلمان نباشید و می توانستید مسلمان
التغاطی باشید و مبارزه کنید. به لطف خدا و حلقه دوستانی که به شکل اتفاقی
توسط خدا فراهم می شد، در این دام ها گرفتار نشدیم.»
* مسیری که ما طی
کردیم به طور طبیعی ما را به سمت عملیات های مسلحانه برد و کم کم با سلاح
آشنا شدیم. وقتی انقلاب شد، نظام شاهنشاهی فروریخته بود و نه شهربانی و نه
ژاندارمری وجود داشت که بخواهد در مقابل عناصر مخل نظم و آسایش مقابله ای
داشته باشد. اولین کسی که وارد شهربانی اهواز شد من بودم. ساعت یازده صبح
22 بهمن 57 وارد شهربانی شدم.»
*پیش از انقلاب به جرم خلع یک سلاح افسر
پلیس دستگیر شده بودم. اتهام ام درست بود اما افسر پلیس و بازجو نتوانستند
این اتهام را ثابت کنند و هرچه می گفتند من اصل اینکه اهل مبارزه هستم را
انکار می کردم. در آن زمان بازجویی که پرونده من را در اختیار داشت، مدام
اصرار داشت که شمخانی سمت خاصی در مسیر مبارزات و انقلاب دارد اما من همیشه
این موضوع را کتمان می کردم. در هر صورت وقتی وارد شهربانی اهواز شدم، این
بازجو را دیدم. تا چشم اش به من افتاد خطاب به دو بازجوی دیگری که در
شهربانی بودند گفت، دیدید گفتم این یک کاره ای هست! (خنده)»
*پلیسی که
خلع سلاح کرده بودم را هم جای دیگری دیدم. تازه جنگ شده بود و من همراه با
مرتضی رضایی(فرمانده سپاه) و محسن رضایی(مسول اطلاعات سپاه) در کیان پارس
اهواز در حال حرکت به سوی لشکر 92 بودیم. هوا تاریک مطلق بود و به همین
دلیل همه کسانی که در آن منطقه رفت و آمد می کردند باید اسم شب را می گفتند
تا نیروهای نظامی متوجه شوند که او آشنا است. ما این اسم شب را در اختیار
نداشتیم، به همین دلیل ما را دستگیر کردند و به کلانتری بردند. تا وارد
کلانتری شدیم، همان افسری که پیش از انقلاب خلع سلاحش کرده بودم من را دید و
گفت، آقای شمخانی اسلحه من را بده (خنده).

تجربه حضور در ارتش
*من
سرباز هستم و فرمانده کل قوا هرجا صلاح بدانند خدمت خواهم کرد. مدتی قبل
به رهبری عرض کرده بودند، برای تحول در فلان سازمان باید کاری شبیه به کاری
که شمخانی انجام داد، صورت بگیرد. آقا در جواب فرموده بودند شمخانی دارای
سابقه مشخصی است و آدم توانمندی است و تکرار تجربه شمخانی در نیرو دریایی
کار آسانی نیست.»
* من وزیر سپاه شدم و بعد از انحلال دولت و روی کار
آمدن دولت آقای هاشمی، من بیکار بودم و نه شغل دولتی داشتم و نظامی. در
نهایت لطف و کرم فرمانده کل قوا شامل حال من شد و ما را به نیروی دریایی
ارتش منتقل کردند چون آنجا نیازمند تحول بود. من اولین سپاهی هستم که درجه
ارتشی گرفتم. در آن روزها درجه دادن تازه مد شده بود و اعطای درجه به من
انعکاس خبری نداشت. روز اولی که وارد نیروی دریایی ارتش شدم، کسی که معرفی
ام کرد گفت شمخانی مایل نبوده این انتقال صورت بگیرد اما این موضوع در
نهایت صورت گرفت.
* آن روز وقتی پشت میکروفون قرار گرفتم گفتم من از
دریا فقط شناکردن را بلد هستم اما به طور قطع بر شما آنچنان فرماندهی خواهم
کرد که نه پیشینیان و نه آیندگان اینطور فرماندهی کرده و خواهند کرد!
*
وقتی وارد نیروی دریایی ارتش شدم، به بندرعباس رفتم و از کارخانجات نیروی
دریایی بازدید کردم. این کارخانه ها امکانات خاصی دارد. وقتی به آنجا رفتم
دیدم این کارخانه ها ساعت 4 بعدازظهر تعطیل می شود. من گفتم زمانی زنده
خواهید بود که نورافکن بگذارید و شب ها در این کارخانه ها کار کنید. این
کار را کردم و کارخانجات نیروی دریایی سپاه 24 ساعته فعالیت پیدا کرد و
همین موضوع باعث شد از مرحله تعمیر، به مرحله ساخت برسیم.
* هم در نیروی
دریایی ارتش و هم در نیروی دریایی سپاه روی این موضوع تاکید داشتم که
تهدید آینده ما یا در دریاست یا پاسخ به هر تهدیدی در دریا خواهد بود. به
همین دلیل باید قدرت دریایی را متحول کنیم.»
* شاه در کارخانجات
بندرعباس نیروی دریایی، 4 هزار مستشار نظامی داشت. نیرو دریایی شاه هارپون
را از آمریکا می خرید اما ما امروز هارپون می سازیم. نیرو دریایی شاه ابزار
زیر سطحی نداشت اما ما امروز زیرسطحی سازیم. قدرت کنترل خلیج فارس نیر
دریایی شاه مبتنی بر مقابله با ورود شوروی بود اما ما امروز با تکیه بر
تاکتیک رزم بومی خودمان که محصول هشت سال دفاع مقدس است، از منفعت ملی خود
در خلیج فارس دفاع می کنیم.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک