سحر با تتلو، مهناز با یاسین، ما مردم هم تنها(عكس)
طی شبهای گذشته دو زن مشهور ایرانی در تیررس توجه کاربران شبکههای اجتماعی بودند، در ابتدا سحر قریشی به واسطه تصاویری که منتشر شد و او را در منزل تتلو نشان میداد و دومی هم که خانم مهناز افشار. ماجرای این دو تا متفاوت است اما نتیجهای که افکار عمومی از هر دو ماجرا گرفته یکسان است، در واقع برای فعالان شبکههای اجتماعی مرجعیت سلبریتیها به پایان رسیده و در این دو ماجرا البته هر کدام نکاتی نهفته است.
احتمالا بعدها در تاریخ درباره عنصر «تتلو» حرفهای زیادی باشد، این شبکه بهم پیوسته.ی عجیب این سالها از ساسی مانکن و تتلو تا پویان مختاری و دنیا جهانبخت و ساشا سبحانی و امثالهم که بارها از ظن وجود یک شرطبندی گسترده حرف شده که البته اینجا نمیخواهم به زعم رسانههای یکجانبهگری مثل «فرهیختگان» به ماجرا نگاه کنم، قطعا اتصالاتی در داخل هست که اینها همچنان ادامه میدهند و یارگیری میکنند و اصلا این چرخه پولی چگونه دارد ادامه حیات میدهد؟ منبع اتصال کجاست؟ این لایوها و اظهارنظرهای شاذ و کباب باد زدنها مملو از پول است، سحر و ریحانه و تتلو بهانه است.
مهناز، تو هم با ما نبودی!
مساله مهناز اما یاسآورتر است، گو این که او با موضعگیریهای سالهای اخیرش توانسته بود بخشهایی از طبقه متوسط ایرانی را با خودش همراه کند که نماد و نشانهی اعتراض به برخی کمبودها و نبودهاست، مسائلی از قبیل حقوق زنان تا مثلا نقد برخی احکام قضایی، اما خب گذر زمان روی دیگری از ماجرا را نشان داد. در واقع افکار عمومی با اتکا به «از عمل کار برآید به سخندانی نیست» همراهی افشار با آقازاده جنجالی رامین را تحمل نداشتند و اصلا جدایی مهناز و یاسین را هم نوعی طغیان مهناز قلمداد میکردند، اما حالا که یاسین به مهناز برگشته، انگار که همه چیز بازی بوده و حالا همان طبقه متوسط پیرو مهناز افشار او را ریاکار و فرصتطلب میانگارند. به هر حال افکار عمومی هنوز درباره «شیر خشک» قانع نشده و اصلا نمیپذیرد که یک سلبریتی ظاهرا منتقد چگونه با اصحاب قدرت دل میدهد و قلوه میگیرد، بله خانم افشار رفاه چیز خوبیست، نوش جانتان اما کمی شبیه به رویا شدهاید در نهنگ عنبر، ما اما ارژنگ شما نمیشویم، نه آنقدر دوستتان داریم و نه آنقدر چلفتیم.