نامه کیومرث پوراحمد به کارگردانی که نمایش فیلمش در آمریکا حاشیه‌ساز شد

ایسنا نوشت: کیومرث پوراحمد در پی حواشی به وجودآمده برای فیلم «داستان­‌های هزار و یک روز» ساخته حبیب احمدزاده در پی اکرانش در آمریکا، عملکرد منتقدان را نقد کرد و گفت کاش چیزی هم درباره فیلم می‌نوشتید.

کیومرث پوراحمد پیرامون نمایش فیلم «داستان‌های هزار و یک روز» ساخته حبیب احمدزاده در آمریکا و حواشی به‌وجود آمده برای آن، یادداشتی منتشر کرد.

کارگردان «شب یلدا» در این متن با عنوان «اصل موضوع چه بود و چه شد؟» چنین نوشت:

«در طول نمایش فیلم «داستان‌های هزار و یک روز» ساخته حبیب احمدزاده در آمریکا چند ویدئو در واتس‌آپ (تنها گزینه فضای مجازی که به آن وصل هستم) دیدم. دیگر یاد گرفته‌ام که ـ تقریبا ـ به هیچ عکس و نوشته و ویدئویی در فضای مجازی اعتماد نکنم و نمی‌کنم اما در یکی از کانال‌های برون‌مرزی، گوینده خبر نام حبیب احمدزاده را با کنایه‌هایی توهین‌آمیز به زبان آورد. دلم به درد آمد، جایی هم دیدم که تصویر حبیب احمدزاده را هم‌ردیف یکی دو آدم ناخلف نهاده‌اند و دلم بیشتر به درد آمد.

از شانزده سال پیش که قصد کردم براساس یکی از داستان‌های حبیب احمدزاده فیلم «اتوبوس شب» را بسازم با او رابطه برقرار کردم و خیلی زود دوستانی صمیمی شدیم. لازم است بگویم که من با حبیب احمدزاده در ایدئولوژی و اعتقادات، اختلافات ریشه‌ای داریم اما با سعه‌صدر مثال‌زدنی حبیب این اختلافات هرگز مانع رفاقت و عطوفت بین ما نبوده و نشده است.

در فیلم «سوته‌دلان»، فخری خوروش به جمشید مشایخی که اسمش حبیب است و سال‌هاست عاشق اوست می‌گوید «حبیبِ عالم». من هم به حبیب می‌گویم «حبیب عالم!»

مردی گیوه‌اش را پیش پینه‌دوز می‌برد تا درز شکافته‌اش را بدوزد. پینه‌دوز می‌گوید گیوه سه تا کوک می‌خواهد، هر کوک یک دینار. مشتری می‌پذیرد و می‌رود. پینه‌دوز هنگام دوختن گیوه می‌بیند، برای این که کار درست را انجام دهد باید چهار تا کوک بزند، از طرفی هم به مشتری گفته سه کوک و اگر چهار کوک بزند نمی‌تواند یک دینار اضافه از او بگیرد. پینه‌دوز می‌تواند با همان سه کوک کار را تمام کند، اما کوک چهارم را هم می‌زند و از مشتری همان سه دینار را می‌گیرد.

هر وقت حبیب را می‌بینم یا تلفنی حرف می‌زنم، این جور خطابش می‌کنم:

«حبیب عالم! ای زننده کوک چهارم!»

حبیب احمدزاده به راستی در همه زمینه‌ها زننده کوک چهارم است.

من فیلم بد هم ساخته‌ام اما «اتوبوس شب» یکی از فیلم‌های ماندگار من است که از چند جشنواره معتبر جایزه گرفته، مهم‌ترین‌اش، جایزه بزرگ هیات داوران از جشنواره آسیا پاسیفیک استرالیا بود که قرار است اسکار آسیاپاسیفیک باشد. جشنواره‌ای که دوسوم کره زمین را دربرمی‌گیرد. از چین تا ترکیه و از نیوزیلند تا روسیه. موفقیت‌های این فیلم را مدیون حبیب هستم. بسیار تا بسیار. در واقع اگر حبیب نبود این فیلم که با همه دیگر فیلم‌های جنگی ایرانی بسیار متفاوت است، اصلا ساخته نمی‌شد.

حبیب فقط با من دوست نیست. او با زنده یادان اکبرعالمی و خسرو سینایی و عباس کیارستمی هم دوستان صمیمی بودند. با جعفرپناهی، ناصرتقوایی، رخشان بنی اعتماد و بسیاری دیگر از سینماگران و اهالی فرهنگ و هنر هم رفیق است. رفقایی از چپ و راست و میانه، از مخالف و موافق و همه ما دوستان سینمایی و غیرسینمایی به نوعی مدیون حبیب هستیم.

به گمانم من با حبیب دوست‌تر هستم تا باقی یاران سینمایی، چون با او رفت و آمد خانوادگی داریم و از همه زیر و بم زندگی‌اش خبر دارم.

حبیب احمدزاده دکترای تحقیق هنری دارد و صد البته مدرک او هیچ شباهتی به دکترای قلابی بسیارانی دیگر ندارد.

او پیش از دریافت مدرک دکترا، تحقیقات مهم و جذابی را به سرانجام رسانده است.

محمد مسعود، روزنامه‌نگار معروفِ جنجالیِ دهه بیست، بابت مقالات تندی که علیه شاه و دربار در روزنامه‌اش «مرد امروز» منتشر می‌کرد بسیار شهرت یافته بود. حزب توده محمد مسعود را شبانه جلوی چاپخانه ترور می‌کند و مطمئن است که همگان ترور او را به دربار نسبت می‌دهند. همین طور هم می‌شود.

حبیب احمدزاده درباره محمد مسعود تحقیقی کرده است بسیار تکان‌دهنده و پرده از چهره واقعی محمد مسعود برداشته است.

احمدزاده تحقیقی جامع هم درباره خودکشی جهان پهلوان تختی انجام داده که هرگز منتشر نکرده است.

در یکی از قسمت‌های مجموعه «قصه‌های مجید» که من برای تلویزیون جمهوری اسلامی ساخته‌ام، ناظم مدرسه دو، سه بار اسم صادق هدایت را به زبان می‌آورد. در پخشِ «قصه‌های مجید» اسم صادق هدایت از فیلم حذف شد، یعنی حتی به زبان آوردن اسم هدایت هم ممنوع بود. در همان زمان حبیب احمدزاده هفت سال وقت گذاشت و تحقیقی مبسوط در باره «بوف کور»و «صادق هدایت» انجام داد که زنده‌یاد خسرو سینایی براساس این تحقیق فیلمی بلند ساخت. جهانگیر هدایت برادرزاده صادق هدایت بابت تحقیق جامع و بی‌طرفانه حبیب احمدزاده از او سپاسگزاری کرد و رساله احمدزاده با عنوان «کد بیست‌وچهار» یا «بوف کور چگونه ساخته و پرداخته شد» به گفته اهل فن، از علی دهباشی تا جهانگیر هدایت، دقیق‌ترین روایت عالمانه و منصفانه از کالبدشکافی اسرار تاکنون نگفته «بوف کور» است. این تحقیق به زبان انگلیسی ترجمه شد.

حبیب احمدزاده همه هشت سال جنگ را در جبهه بوده و دچار ضایعات جسمی و شیمیایی شده. او هنوز که هنوز است از ضایعات شیمیایی رنج می‌برد، رنجی سخت و جانکاه . فقط باید شب‌هایی با حبیب زیر یک سقف خوابیده باشی تا بدانی شیمیایی شدن ـ حتی در اندازه خفیف ـ یعنی چه. نه شیمیایی در اندازه شدید که برادر حبیب دچار آن شده و سال هاست حتی به سختی نفس می‌کشد.

سرشت انسانی و آشتی جویانه احمدزاده و تجربه‌های هشت سال حضور او در بطن جنگ، در مجموعه داستان‌های عالی و کاملا متفاوتِ «داستان‌های شهر جنگی» و نیز رمان درخشانِ «شطرنج با ماشین قیامت» متجلی شده است. این دو کتاب به هفت زبان ترجمه شده و به زبان انگلیسی در بازار کتاب آمریکا به فروش می‌رسد.

حبیب احمدزاده انگار از مادر زاده شده که همیشه برای «وصل» کاری بکند، که فقط به دیگران یاری برساند. او با کمک سه تن از همرزمان قدیم جشنواره‌ای کاملا غیردولتی راه انداخته به اسم «جشنواره دانش‌آموزی شادی» که هر سال کودکان دورافتاده‌ترین روستاهای ایران را به تماشای فیلم‌های کمدی می‌آورد. کودکانی که هرگز سینما و فیلم ندیده‌اند. احمدزاده برنامه دیگری به اسم «کشتی دوستی» تدارک دیده و کودکان ایرانی و عراقی را با هم آشنا می‌کند تا پیک دوستی و عشق و مهروزی باشند نه پیام‌آور کینه و عداوت.

حبیب احمدزاده کار دیگری کرده کارستان. در زندان‌های ایران برنامه‌ای چیده تا زندانیان خلافکار کتاب بخوانند و از طریق کتاب خواندن شخصیت‌شان تغییر کند.

احمدزاده در تمام مدتی که سیل بنیان‌کن در روستاهای خوزستان بیداد می‌کرد، به همراه همرزم قدیمش پرویز چاه‌بهاری که نازنین نازنین‌هاست و دو، سه تن دیگر از یارانش در آن روستاها به دردِ دردمندان می‌رسیدند. بعد از سیل هم باز به پرت‌ترین روستاهای محروم ایران می‌رفتند و می‌روند و گره معیشت خانواده‌ها را باز می‌کرده‌اند و می‌کنند. معیشت روستائیانی که از ابتدایی‌ترین امکانات زندگی محروم‌اند.حالا به گمان شما این حق است که تصویر حبیب کنار تصویر آدم‌های غلط بیاید؟

حبیب احمدزاده فیلمی ساخته است در ستایش صلح . قهرمانان این فیلم سه تن هستند از سه گوشه جهان. یکی پروفسور فرایلینگر از کشور اتریش. از آن‌جا که آلمان مواد شیمیایی را به عراق داده بود، دولت اتریش به خاطر حفظ روابطش با آلمان نمی‌خواست یکی از شهروندان معتبرش وارد ماجرای مجروحان شیمیایی ایران شود اما پروفسور فرایلینگر با دولت خودش سرشاخ شد، جنگید و مقابله کرد و علیرغم مخالفت دولت اتریش، مجروحان شیمیایی ایران را نجات داد، دیگری خانم تسویا از ژاپن است که در سراسر جهان سفیر صلح و دوستی بوده است و آخری پرویز پرستویی که همیشه در کارهای عام‌المنفعه پیش‌قدم بوده است.

در سفر پرویز پرستویی به آمریکا برای نمایش فیلم احمدزاده انبوهی حواشی جنجالی به وجود آمد. حواشی ناخوش‌آیندی که از نابخردی سرچشمه می‌گیرد و متاسفانه این حواشی ـ از این سو ـ در تهران هم ادامه پیدا کرد، آن هم به شکلی ناپسند و ناشایست. این همه باعث شد به کلی فراموش شود که همه این ماجراها در حاشیه نمایش یک فیلم اتفاق افتاده است و همگان فقط در باره این حواشی قبیح حرف می‌زنند و از آن صدها تماشاگر هیچ کس، مطلقا هیچ کس از خود فیلم «داستان‌های هزار و یک روز» کلامی نگفت و ننوشت.

اولین بار که این فیلم را در نمایشی خصوصی دیدم بعد از پایان فیلم با فریاد شادی گفتم : «حبیب ! فیلم باشکوهی ساخته‌ای!» و بعد از دیدن دوباره و سه باره فیلم بیشتر بر این باور هستم که فیلم حبیب باشکوه است. فیلمی در ستایش صلح و دوستی و همیاریِ بدون مرز انسان‌ها.

ای کاش تماشاگران فیلم در آمریکا چیزهایی هم در باره فیلم می‌گفتند و می‌نوشتند.»

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک