ولایتی: به سمت غرب برویم که دشمنی کرده یا روسیه که کمک کرده؟
مشاور رهبر انقلاب اسلامی در امور بینالملل گفت: نگاه به شرق نگاهی است که هم امام فرمودند هم رهبر انقلاب؛ یعنی اینکه ما نگاهمان بهسمتی باشد که در حال طلوع است.
در هفتهای که گذشت رؤسای جمهور روسیه و ترکیه با رهبر انقلاب اسلامی دیدار و گفتوگو کردند. این دیدارها همزمان با اجلاس سهجانبهی موسوم به آستانه برگزار شد و محتوای آن بازتاب مختلفی در رسانههای بینالمللی و افکار عمومی داشت.
رسانه KHAMENEI.IR در گفتوگویی تفصیلی با علیاکبر ولایتی مشاور رهبر انقلاب اسلامی در امور بینالملل، به بررسی محورهای مهم و متنوع که در این دیدارها درباره آنها بحث و تبادل نظر شد، پرداخته است. متن این گفتوگو را میخوانید. با توجه به سفر اخیر مقامات دو کشور روسیه و ترکیه به ایران و برگزاری نشست سهجانبه، در ابتدا میخواهیم منطق ارتباط با شرق و شکلگیری نگاه به شرق و بهطور کلی ارتباط با همسایگان و خصوصاً روسیه را بررسی کنیم. نظر جنابعالی نسبت به این ارتباطات و روابط همپیمانی با چین و روسیه در مقابل ارتباط با غرب و آمریکا چگونه است؟
نگاه به شرق نگاهی است که هم امام فرمودند هم رهبر انقلاب؛ یعنی اینکه ما نگاهمان بهسمتی باشد که در حال طلوع است. در حال حاضر، مشخصاً شاهدیم شرق در حوزههای مختلف به پا خواسته است؛ هند یکجور، چین یکجور، روسیه یکجور و دیگر کشورهای آن منطقه هم جور دیگر. حضرت امام و آقا فرمودند کشفِ شرقِ در حال طلوع اهمیت دارد.
یک موقع با صدراعظم آلمان، آقای کُهل در بُن ملاقات داشتم. کنار هم نشسته بودیم که گفت زمانی آقای گورباچف در جای شما کنار من نشسته بود و به ما گفت: همانطور که آب رودخانه راین میرود و برنمیگردد، کمونیسم هم دیگر به کرملین برنمیگردد. رفتار آقای پوتین و اعتقاداتش که در اعمالش بروز میکند، اعتقاد به معنویت است؛ به این ترتیب که در گذشته حاکمان کرملین بیخدا و آتئیست بودند و اکنون از رئیس تا پایینترین حد سکنههای آن کشور نوعاً یا مسیحی هستند، یا مسلمان و یا به کلیسا میروند یا به مسجد. در چین یک زمانی آقای مائو تسهتونگ، رهبر چین، کمونیستِ دوآتشه بود و بعد از انقلاب دوم که توسط گاردهای سرخ انجام شد، دوآتشهتر شد. بعد از فوت مائو، دنگ شیائوپینگ به رهبری حزب کمونیسم چین رسید و تحول کنونی اقتصاد در چین را آغاز کرد. اکنون، نه اقتصاد چین به کمونیسم میماند و نه نحوه اداره جامعه و تعامل آنها با دنیای خارج، بلکه یک مدل بهاصطلاح تکاملیافته چینی است که موفق هم بوده است و برخلاف سالهای دهه۶۰ و ۷۰ قرن بیستم میلادی، از هیچ حرکت بهاصطلاح خلقی تحت نام مائوئیسم و غیر آن حمایت نمیکنند و اصرار دارند تأکید کنند که بههیچوجه قصد مداخله در امور دیگر کشورها را ندارند و واقعاً هم مداخله نمیکنند، برعکس زمان مائوئیستها.
حال بعضی میگویند درست است که این کشورها مارکسیست نیستند، ولی کشورهای قوی هستند که میتوانند برای اعمال نظر در مسائل ایران تلاش کنند، ولی توجه ندارند که اکنون، نه ایران، ایران زمان پهلوی و قاجار است، بلکه مقتدرتر از هر زمان دیگری بعد از اسلام است و نه روسیه شوروی سابق و نه چین کشور خشنِ توسعهطلبی است که در اذهان ما بود. هژمونی در زمانی مؤثر واقع میشود که طرف مقابل ضعیف باشد؛ ولی ایران یک کشور قوی و مقتدر است. در آنجایی که ما بخواهیم با کشورها مراودات داشته باشیم و بحث چین و روسیه باشد، با کمال اقتدار این کار را انجام میدهیم و نه چین و نه روسیه نمیتوانند در امور داخلی ما دخالت کنند.
یک زمانی صحبت از حکومت پهلوی به میان میآید که درک مردم از نظام پهلوی این بود که انگلیسها آنها را آوردهاند و چند جای تاریخ، خود انگلیسیها به این موضوع اذعان نمودهاند که شرح دقیق آن در حوصله بحث نمیگنجد. خب، معلوم است حکومتی آنچنینی از موضع ضعف با ابرقدرتها وارد میشود، ولی جمهوری اسلامی ایران اینگونه نیست. ما طی این چهلوچهار سال به بهترین شکل شعار «نه شرقی، نه غربی» را در عمل اجرا و اثبات کردیم.
یک زمانی قائممقام وزیر امورخارجه شوروی سابق، در محل وزارت خارجه به ملاقات من آمد. به او گفتم شما چرا به صدام موشک میدهید و به ما نمیدهید؛ صدام به چهار نقطه اطراف وزارت خارجه هشت موشک زد. به من میگفت که شما دست از حمایت مجاهدین افغانستانی بردارید، ما از شما حمایت میکنیم و سلاح میفروشیم، ولی ما ذرهای از اصولمان منحرف نشدیم و بیتوجه به حمایتهای غرب ایستادیم و اساسیترین نقش را در کمک به مجاهدین افغانستانی داشتیم و در آخر ایران نقشی اساسی در پیروزی مجاهدین داشت.
محمدرضاشاه خودش در کتاب «پاسخ به تاریخ» -که حالا یا خودش نوشته یا برایش نوشتند- میگوید که بله، متأسفانه آمریکاییها با اینکه من اینهمه به آنها خدمت کردم، ولی از من حمایت نکردند. در آن زمان، شاه برای کمک به آمریکاییها به کنگو، ظفار و ویتنام نیرو فرستاد. میگوید اینهمه خدمت کردم، بعد سالیوان کمک نکرد. ببینید! بالاترین مقام کشور نگاه به سفیر یک کشور بیگانه دارد.
در واقع، همواره پشتوانه نظام سیاسی انقلاب اسلامی حضور و حمایت مردم بوده و هست. حکومتی که مردمی باشد مثل ایران، میتواند جلوی همه بایستد؛ از آمریکاییها گرفته تا شوروی، و این یعنی «نه شرقی، نه غربی» و تنها جمهوری اسلامی. حال با تمام این تفاسیر اگر چنین نظام مستقلی درصدد تعمیق روابط با کشورهای مؤثر در سطح جهان باشد معنایش پذیرش سلطه ابرقدرتهاست؟
ما در جهان جزو معدود کشورهایی هستیم که بهوضوح مقابل آمریکا ایستاده و با اقتدار به حیات سیاسی خود ادامه میدهد و با کشورهای دیگر رابطه برقرار میکند و برخورد میکند. خب، چه اشکال دارد ما با کشورهایی مثل روسیه، چین و هند رابطه داشته باشیم؟! این کشورها صاحب فناوری هستند و بارها برخلاف غرب درخواستهای ما را اجابت کردهاند و تواناییهای خودشان را در اختیار ما گذاشتهاند. خب، ما از یک کشور همپیمان دیگر چه میخواهیم؟
در بحث منافع اقتصادی اگر بخواهید از لحاظ ژئوپلیتیک و منافع اقتصادی یا ترانزیت موضوع را بررسی کنیم، فرصتها و ظرفیتهای روسیه چیست؟
یکی از مهمترین حوزههای همکاری منطقهای ما با شرق همین موضوع است. بیایید دقیقتر با هم بررسی کنیم. ببینید برای شما روی نقشه مثال میزنم. هند اگر بخواهد محصولات خود را به حوزه بالتیک ببرد و هزینه کمتری در این ترانزیت پرداخت کند حتماً باید از خاک ما استفاده کند؛ یعنی از بندر چابهار و خطوط ترانزیتی جنوب شرق به شمال غرب ایران بهره ببرد و به این صورت، حداقل چهل درصد در هزینه و چهل درصد در وقت صرفهجویی میکند، تا اینکه بیاید از مسیر بابالمندب، کانال سوئز، جبلالطارق و مدیترانه به حوزه بالتیک دسترسی پیدا کند.
در مورد روسیه هم همین موضوع صدق میکند. مسیر بندر چابهار و خطوط ارتباطی شمال به جنوب ایران بهترین و باصرفهترین مسیر ترانزیتی برای روسیه محسوب میشود. راه ارتباطی چین از مسیر راه ابریشم هم که سبقه تاریخی دارد؛ پس، اگر همین نقشه را دقیق بررسی کنیم، میبینیم که یکی از موهبتهای خدادادی به کشور ما همین موضوع است که ما ژئوپلیتیک و مسیر راهبردی اصلی ارتباط شرق با غرب قرار گرفتهایم و از این طریق میتوانیم استعدادهای خوبی برای تعامل با کشورها برای خود فراهم سازیم. به نقشه اگر نگاه کنید، ملاحظه میکنید که نزدیکترین راه برای دسترسی جمهوریهای آسیای مرکزی و افغانستان به دریای آزاد ایران است و همچنین نزدیکترین راه برای دسترسی به شرق دور کشورهای روسیه، جمهوریهای سابق شوروی، اروپای شرقی و حتی بعضی از کشورهای عربی و ترکیه، ایران و استفاده از امکانات ترانزیتی ایران است.
در حوزه تجارت انرژی هم این موضوع صدق میکند. هماکنون، ما با ترکمنستان سوآپ گازی داریم؛ یعنی از ترکمنستان گاز تحویل میگیریم و به مصرف خراسان میرسانیم و بهازای آن به همان مقدار به آذربایجان گاز تحویل میدهیم و به این طریق هزینه صادرات گاز ترکمنستان را کاهش میدهیم. طبیعتاً منافعی هم برای ما تأمین میگردد. برای روسیه و قزاقستان هم همین کار را میکنیم. نفت قزاقستان و روسیه را از طریق دریای خزر دریافتکرده و به مصرف داخلی میرسانیم و در جنوب به همان میزان به مشتریان این کشورها تحویل میدهیم؛ بنابراین، ژئوپلیتیک ایران بهترین مسیر تجاری منطقه محسوب میشود.
این مسئله در مورد سایر همسایگان و کشورهای نزدیک ازقبیل چین و هند هم صدق میکند؟
بله، در طی سالهای تحریم بهترین مشتری ما چین بود و ما در بعضی سالها بالغ بر ۵۲ میلیارد دلار معامله تجاری با چین انجام میدادیم. این حرکت بین ما و چین نشان میدهد که طی سالهای اخیر بعد از جنگ تحمیلی، رابطه اقتصادی و تجاری ایران و چین علیرغم مخالفت آمریکا و متحدین غربیاش رشد کرده است. این بهترین پاسخ به کسانی است که رابطه ایران و چین را زیر سؤال میبرند. صریحتر بگویم، از ابتدای انقلاب تاکنون، آمریکاییها ظرف این چهلوچهار سال، کوچکترین نشانی از حسننیت نسبت به ما نشان ندادند، بلکه هرجا توانستند در حوزه بینالملل علیه ایران قطعنامههای محدودکننده صادر کردند و هر چقدر توانستند ما را تحریم کردند و به اقرار خودشان صدام حسین را تحریک کردند که به ایران حمله کند و در این جنگ نیز از او پشتیبانی کردند. لابد تصویر آقای رامسفلد، وزیر دفاع دولت بوش را دیدهاید که در زمان ریگان بهعنوان فرستاده نظامی در عراق از سوی آمریکا در حال گفتوگو و ملاقات با صدام است که طی آن بسیاری از کمکهای نظامی و اطلاعاتی بهخصوص از طریق ماهوارهها را به عراق تدارک و انجام داد.
در قضیه برجام نیز اوباما برخلاف قول اولیهاش -که بهصورت مکتوب توسط پادشاه عمان به ایران ارسال نمود که اگر ایران صرفاً بهسوی استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای برود، آمریکا تحریمها را برداشته و در استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای مخالفت نخواهد کرد- عمل کرد و زیر قولش زد و ترامپ بدتر از اوباما و بهصراحت و بدون هیچ دلیل موجهی، شمشیرها را علیه ایران از رو بست.
متأسفانه کشورهای اروپایی بهلحاظ تبعیت از سیاستهای آمریکا و پذیرش بیقیدوشرط تحمیلهای آنها در سیاست خارجی آنقدر تنزل کردهاند که در تاریخ اروپا سابقه ندارد. در چنین شرایطی چگونه بعضی از افراد با سادهلوحی میگویند بهسمت غرب برویم؟! کدام غرب؟! غربی که تحت فشار آمریکا و تلقینات سراسر دروغ دورهگردهای صهیونیست همواره علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغات دروغ میکنند، فشار سیاسی میآورند و در جهت تضعیف جمهوری اسلامی از هیچکاری فروگذار نمیکنند؛ غربی که در حد یک کمپانی نفتی فرانسوی بعضی از مسئولین گذشته سادهدل ما را تشویق میکردند که همکاری با چین را در حوزه نفت و گاز متوقف کنید و این توصیه مورد قبول قرار میگیرد و خود آن کمپانی در ایرانی میآید و یک عکس یادگاری با مسئولین وزارت نفت گرفته و خداحافظی میکند و میرود، چه نفعی برای جمهوری اسلامی ایران دارد؟ در حالی که بیشترین خرید نفت و انتقال تکنولوژی توسط چین با وجود ناآگاهی و اقدامات سادهلوحانه بعضی از مسئولین وزارت نفت در گذشته نادیده گرفته میشود. نمونه دیگر در خصوص حوزه فناوری است. آلمانها بهمحض وقوع انقلاب با فشار آمریکا ساخت رآکتور هستهای را در بوشهر که پنجاه درصد آن به اتمام رسیده بود، رها کردند و رفتند و سالها مجموعه نیمهساز معطل ماند تا روسها آمدند و آن را به اتمام رساندند. اینجانب سالها مذاکره کردم، ولی آنها حاضر نشدند یکقدم خلاف نظر آمریکاییها به نفع ایران بردارند؛ یعنی در طول چهل و چهار سال انقلاب اسلامی ایران، یک جنگ تمامعیار از سوی آمریکا و متحدینش علیه ایران صورت گرفته است.
روسیه در بسیاری از موارد در فناوریهای پیشرفته به کمک ایران آمد. عقل چه میگوید؟ آیا ما بهسمتی برویم که همواره با این مردم و کشور دشمنی کرده یا بهطرفی برویم که تا آنجا که توانسته کمک کرده است؟ البته این را بگویم که چین و روسیه با ما عقد اخوت نخواندهاند، بلکه آنان نیز بر اساس مصالح خود عمل میکنند، ولی عاقلانهتر از غربیها! امروز در آسیا سه قدرت مهم ایران، روسیه و چین وجود دارند که مستقلاند و مقابل توسعهطلبی آمریکا و غرب ایستادهاند.
در طی ماههای اخیر، آمریکا، استرالیا و انگلیس علیه چین در اقیانوس هند مانور نظامی برگزار کردند و متقابلاً با فاصله کوتاهی جمهوری اسلامی ایران و چین و روسیه در شمال اقیانوس هند مانور برگزار کردند. بعدها متأسفانه هند، ژاپن و امارات نیز به آن جمع اول پیوستند. آنچه مسلم است اینکه علت گرایش جمهوری اسلامی ایران برای همکاری با چین و روسیه تعامل طرفین در همکاری و معاضدت با یکدیگر است. هر سه این کشورها (ایران، روسیه و چین) حول این اهداف مشترک با یکدیگر همکاری میکنند:۱. مقابله با توسعهطلبی و هژمونی آمریکا و غرب علیه شرق مستقل۲. هر سه کشور مستقلاند و هیچیک از آنها به هیچ قدرت بیگانهای متصل نیستند و باج نمیدهند.۳. هر سه کشور مورد حمایت ملتهای خود هستند.۴. ایران و چین حافظ فرهنگ و تمدن شرق هستند و روسیه هم ذوجنبتین است؛ از کوههای اورال بهسمت غرب اروپایی و از اورال بهسمت شرق آسیایی. به هر حال، تعارضی با پیشرفت فرهنگ شرقی ندارد، ضمن اینکه دومین قومیت در روسیه بعد اسلاوهای ارتدکس مسلمانان هستند. دیگر اینکه ما با هر دو کشور رابطه دیرینه فرهنگی و تجاری و اقتصادی داریم. از طریق خوارزم با روسیه تحت عنوان سقلابیه و از سمت ماورالنهر با غرب چین تحت عنوان ختا (سین کیانگ) و ختن (تبت) ارتباط تاریخی، فرهنگی و تجاری طولانی داشتیم. سعدی دراینباره میفرماید: «در سالی که به مصلحتی محمد خوارزم شاه با ختا صلح کرده بود، در جامع کاشقر جوانی را دیدم که مقدمه (مقدمهالادب) نحو زمخشری میخواند: ضرب زیدُ عمروا.»
در شمال ایران در قفقاز و آسیای مرکزی و دریای خزر ما با روسیه همسایه هستیم و در شرق با یک فاصله (کشور افغانستان)، با چین همسایه هستیم و هر سه عضو اصلی پیمان شانگهای هستیم که پیمانی سریعالرشد و جامع است و انشاءالله عرصهای برای رشد اقتصادی ایران است. عضویت با روسیه در پیمان اوراسیا که اخیراً مزیتهای خوبی را برای ایران در نظر گرفتند که از جمله آنها حذف تعرفههای گمرکی و کاهش قابلملاحظه آن است و ظرف همین مدت کوتاه مبالغ قابلملاحظهای از ایران به این کشورها صادرات شده است. دریای خزر از مهمترین عناصر حیات بیولوژیک ایران است که با روسیه و سه کشور دیگر مشترکیم و اخیراً در آخرین تحرک غرب به رهبری آمریکا قرار بود که علیه ما قطعنامهای صادر شود که روسیه و چین آنرا وتو کردند.
در گذشته و قبل از انقلاب اسلامی، مانور مشترک تحت امر آمریکا و انگلیس بدون در نظر گرفتن منافع ایران انجام میگرفت. ممکن است گفته شود که اگر آمریکا و انگلیس نیستند، الآن روسیه و چین هستند؟ اینطور نیست. در آن زمان، تعیین محل مانور و هدفگیریاش از سوی آمریکاییها بود؛ مانند مانور در اقیانوس هند برای تهاجم مشترک ایران و غرب به ظفار در جنوب عمان که بههیچوجه منافع ایران در آن رعایت نشد و برعکس در طول تاریخ همواره این دو کشور از یکدیگر حمایت میکردند از جمله حمایت نادرشاه از سلطان مسقط زمانی که نجدیهای بیابانگرد مسقط را اشغال کردند، نادرشاه به آنجا نیرو فرستاد و مسقط را بازپس گرفت و آن را مجدداً به سلطان عمان داد، درحالیکه در قضیه ظفار برعکس بود؛ یعنی با هدایت انگلیس و حمایت آمریکا، نیروهای ایران به دستور شاه علیه مردم جنوب لبنان جنگیدند. اکنون، اگر آمریکا و انگلیس و استرالیا در اقیانوس هند مانور علیه چین انجام میدهند، معنای آن به خطر انداختن دریانوری جمهوری اسلامی ایران در اقیانوس هند و خلیج فارس و دریای عمان است، والا نه آمریکا و نه انگلیس و نه استرالیا هیچکدام اهل این منطقه نیستند. البته ناگفته نماند که ایران میتواند بهتنهایی از خودش دفاع کند، ولی عقل سلیم حکم میکند که با کشورهایی که با ما هم هدف هستند، در جهت پیشگیری برای آینده تدبیر کنیم؛ مضافاً بر اینکه ایران تنها مدافع خود نیست، چراکه حرکتهای استعماری گذشته مثل پرتغالیها در قرن پانزدهم میلادی، انگلیس و هلند در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی و آمریکا در قرن بیستم و دو دهه اول قرن بیستویکم، بیشترین صدمه را به امنیت کشورهای اسلامی بهخصوص در غرب آسیا زدهاند. انشاءالله با همت مردم ایران و کمک دوستان واقعیمان نهتنها از تمامیت ارضی ایران، بلکه از جهان اسلام در حد اقتضاء و وسع و مصلحت دفاع میکنیم. برگزاری هفتمین نشست سران روند آستانه در تهران چه پیامهای منطقهای و بینالمللی را دربر دارد؟
برگزاری این اجلاس با حضور ایران، روسیه و ترکیه پس از سفر بیخاصیت و شکستخورده آقای بایدن به منطقه هم اقدام بسیار مهمی است که نشان میدهد رابطه بین سه کشور ایران، روسیه و ترکیه اصالت دارد و روبهرشد است. تفاوت این سفر با سفر بایدن این است که آن سفر در همان ابتدا شکست خورد؛ اما یک تفاوت اساسی دارد که رؤسای جمهور آمریکا همواره با عدهای قراول و یساول میآیند و از موضع بالا با کشورهای مورد دیدار از موضع تکبر و تبختر و طلبکاری سخن میگویند.
رؤسای جمهور آمریکا و پیرترهای آنها مثل رؤسای انگلیس، یک مطالبه تمامنشدنی از بعضی از کشورهای منطقه دارند که باید نفتشان را به ثمن بخس در اختیار آنها بگذارند و بافتههای آنها را در رابطه با رژیم صهیونیستی عملیاتی کنند و اگر نکردند مورد مؤاخذه قرار میگیرند و همواره طرحهای عجیبغریب و مندرآوردی مثل پیمان مادرید، اسلو، وایریور، کمپ دیوید، واشنگتن و اخیراً اجلاس عقبه را مطرح میکنند و بهجای اینکه دست از حمایت این رژیم سرکش یاغی دستنشانده غرب بردارند تا مسلمانان به تکلیف خود در از بین بردن این رژیم عمل کنند، با این طرحهای بچهگانه و سرگرمکننده، وقت میخرند. این خلاصه سناریوی سفرهای آمریکا و من تبع آنهاست. معلوم است از قبل حاصلی ندارد، چراکه در سرکیسهکردن کشورها موفق نبودند؛ اما اجلاس تهران بین کشورهای مؤثر در امنیت منطقه و پیشرو در همکاریهای مهم و آیندهنگر است. در این اجلاس هیچ کشوری به کشور دیگر دستور نمیدهد، بلکه هر سه کشور در عین عزت و اقتدار با هم مشارکت میکنند و مسائل منطقه و بینالملل و دو یا چندجانبه را مورد بحث قرار میدهند. رهبر انقلاب در دیدار رئیسجمهور روسیه صراحتاً بر ضعیفترشدن سیاستهای آمریکا و غربیها در غرب آسیا تأکید کردند. دلایل و نشانههای ضعف آمریکا و غرب و دلایل افول قدرت آنها در منطقه بهویژه در سوریه، عراق، لبنان و فلسطین چیست؟
در این چند سال اخیر، ما مدام شاهد نقشبرآبشدن سیاستهای مخرب آمریکا در منطقه هستیم؛ سیاستهایی که با صرف هزینههای زیاد بر منطقه تحمیل شد و با مقاومت مردم منطقه به نتیجه نرسید. حال بیاییم با هم چند نمونه از آنها را مرور کنیم:۱. خروج آمریکا از افغانستان بعد از بیست سال اشغال این کشور به بهانه حذف طالبان و القاعده و استقرار مجدد طالبان بر امور اجرایی.۲. طرح اخراج آمریکاییها از عراق که توسط نمایندگان مردم مبارز عراق بهطور جدی دنبال میشود. آمریکا بعد از حمله به صدام خود جانشین جنایات صدام در عراق شد و نیتش اشغال دائمی این کشور است؛ امری که انشاءالله با مجاهدت مردم مبارز عراق نقشبرآب خواهد شد.
۳. شکست و استیصال همپیمانان منطقهای آمریکا در غزه و یمن؛ اسرائیلی که با کمک آمریکا تا دندان مسلح شده است، بالغ بر ۵۱ روز تهاجم شبانهروزی به متراکمترین منطقه مسکونی دنیا کاری از پیش نمیبرد و با مقاومت مردم غزه مجبور به عقبنشینی میشود؛ علاوه بر آن، پس از مدتها موج اعتراضات به اراضی اشغالی هم میرسد. از طرفی، ائتلاف سعودی، عبری، آمریکایی در جنگ یمن با نزدیک به یک دهه خونریزی و تهاجم به این کشور کماکان راه بهجایی نبرده است. وقتی متحدان آمریکا در این منطقه به این شکل در تنگنا قرار گرفتهاند، در واقع، این سیاستهای آمریکاست که با شکست مواجه شده است.
۴. از همه مهمتر، در مناقشات سوریه، غرب و اندک کشورهای ناآگاه منطقه با هدف سرنگونی اسد با تمام قوا به میدان آمدند. هدف این بود که با تبدیل کشور سوریه به چیزی شبیه به لیبی یکی از اصلیترین کشورهای محور مقاومت را از مدار خارج کنند و از این طریق ضربه جدی به مقاومت وارد نمایند؛ اما مقاومت و جانفشانیهای دولت و مردم سوریه در کنار جانفشانی مدافعان حرم این خواب را برایشان پریشان کرد و الآن دنبال راهی برای نجات هستند.
اخراج آمریکاییها از منطقه شرق فرات موضوع دیگری بود که در این دیدار از سوی رهبر انقلاب مورد تأکید قرار گرفت. دلیل تأکید ایشان چه بود؟
وقتی سخن از نواحی شرق فرات به میان میآید، موضوع مربوط به یکی از مهمترین نواحی خاک سوریه میشود، زیرا این بخش از خاک سوریه وسیعترین و مهمترین اراضی آن کشور را شامل میشود؛ بخشی که محصولات حیاتی و زراعی سوریه در آن کشت میشود که گفته میشود ۸۰درصد محصولات سوریه را تأمین میکند. از همه مهمتر، میادین نفتی این نواحی است که روزانه حدود ۳۰۰ هزار بشکه نفت از آنجا استخراج و صادر میگردد.
اما همچنان آمریکاییها با وقاحت حضور خود در این نواحی را استمرار دادهاند و نهتنها امکان بهرهبرداری دولت سوریه از مناطق استراتژیک خود را محدود نمودهاند، بلکه روزانه با دزدی روشن ذخایر نفتی سوریه را به تاراج میبرند. تأکید رهبر انقلاب متوجه این موضوع است و از این منظر است که ایشان میفرمایند شرق فرات باید آزاد شود تا دیگر شاهد توزیع منافع کشور سوریه نباشیم.
البته این را بدانید که نفس حضور دشمن در داخل یک کشور هر جور که باشد، محکوم است و خواهیم دید که با مبارزه ملت و دولت سوریه انشاءالله آمریکا مجبور به ترک این نواحی خواهد شد.
رهبر انقلاب در زمینه قضیه اوکراین تصریح کردند که اگر روسها ابتکارعمل را بهدست نمیگرفتند، طرف مقابل با ابتکار خود موجب وقوع جنگ میشد و در این زمینه بر سلطهطلبی و زیادهخواهی ناتو تأکید کردند. اساساً با توجه به فعلوانفعالات و تحولات بینالمللی امروز، نشانهها، دلائل و مؤیدات امنیتی و سیاسی این دیدگاه چیست؟ ناتو چه برنامهای برای گسترش حوزه نفوذ و دامنه زیادهخواهیاش دنبال میکند؟
برای بررسی این موضوع باید ابتدا اصل مسئله مناقشه اوکراین مورد بررسی قرار بگیرد. یکی از توافقات بین ناتو و روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عدم عضویت کشورهای جداشده از اتحاد جماهیر شوروی در ناتو و حفظ منطقه حائل بین شوروی و ناتو بود؛ امری که ناتو بههیچوجه به آن احترام نگذاشت و کار بهجایی رسید که هر روز خبری از تقابل نیروهای هوایی روسیه و ناتو بر فراز دریای بالتیک و دیگر نواحی همسایه به گوش میرسید. علاوه بر آن، مداخلات اروپا و آمریکا در امور داخلی اوکراین منجر به کودتاهای متعدد تا استقرار دولتی وابسته به غرب شد و همزمان درخواست عضویت اوکراین در ناتو با حمایت اتحادیه اروپا و آمریکا مطرح شد؛ امری که در تقابل مستقیم با توافقات مطرحشده بین روسیه و ناتو بود. خب، روسیه بارها خط قرمز خود را عدم همجواری ناتو با مرزهای خود عنوان کرده بود؛ دغدغهای که همین الآن آمریکا در مورد مرزهای خود دارد که شاهد فشار بر کشورهای منطقه کارائیب هستیم.
البته نیروهای ناتو قبل از نیروهای روسیه آمادگی جنگ داشتند. تدارکات و نشانههای موجود اشاره به این داشت که اول ناتو آمادگی جنگ و حمله به کریمه را دارد تا در صورت تعلل دولت روسیه گام اول را با جداسازی کریمه بردارد و بعد با عضویت اوکراین در ناتو پازل تضعیف روسیه در شرق اروپا را کامل نماید. هر جنگی مقدماتی لازم دارد و ناتو قبل از روسیه آماده جنگ بود، ولی ابتکارعمل روسیه در این مورد باعث شد نهتنها گامهای بعدی ناتو و آمریکا برای روسیه برداشته نشود، بلکه معضل تأمین انرژی برای اروپا و آمریکا مشکل اصلی آنها شد.
در دیدار رئیسجمهور ترکیه با رهبر انقلاب نیز، ایشان تأکید کردند که حمله نظامی به شمال سوریه به ضرر منطقه است و اقدام سیاسی مورد انتظار از جانب دولت سوریه را نیز محقق نخواهد کرد. ابعاد این گزاره بهصورت مصداقی و جزئیتر چگونه قابل تبیین است؟
موضع ترکیه در طی مناقشات اخیر سوریه تجهیز تروریستها در قالب ارتش آزاد سوریه بود که با عدم تحقق انتظارات ترکیه و شکست سیاستهای آن کشور در قبال سوریه مواجه شد. از طرفی، حضور کردهای مسلح در شمال سوریه استخوانلایزخم برای ترکیه باقی ماند، چراکه ترکیه همواره با نگاه معارض با نیروهای کرد برخورد میکرد و برای حل این مشکل دو راهکار عملی را برای شمال سوریه در نظر گرفته بود و بهطور مشخص در رسانههای خود نیز طرح میکرد؛ راهحل نخست، حضور در سی کیلومتری عمق خاک سوریه و ایجاد منطقه عاری از کردها در نوار حائل بین مرز ترکیه بود و راهحل دوم، جابهجایی بیش از دو میلیون نفر از کردها به اردوگاههای پناهجویان بود تا ظرفیت ضربه به ترکیه از طریق آنها کم شود.
در مورد راهحل اول، موضوع تمامیت ارضی کشور سوریه مطرح است که طبیعتاً با مقاومت و مقابله ارتش سوریه مواجه خواهد شد و این امر نهتنها آتش جنگ در منطقه را خاموش نمیکند، بلکه شعلهورتر میسازد. در مورد راهحل دوم هم موضوع حقوق بشر و کوچ اجباری در کنار پاکسازی قومی مطرح میشود که در تاریخ منطقه مخصوصاً قفقاز مکرر مستندات محکومیت این قبیل اقدامات بهوضوح مشاهده میشود.
با تمام این اوصاف، بهترین مسیر پیگیری این معضل مشترک، یعنی حضور تروریستها در مناطق شمالی سوریه، مذاکره بین کشورهای منطقه با احترام بهحق حاکمیت کشور سوریه است و در این مسیر نباید هیچ تمایزی بین تروریستها قائل شد تا منطقه از لوث وجود عناصر ناامنساز پاک گردد.
چشمانداز همکاریهای ایران و روسیه در میانمدت و بلندمدت را با توجه به نیاز دو کشور به گسترش روزافزون همکاریها چگونه میبینید؟
همانطور که در منویات رهبر انقلاب بارها بیان شده است و آقای پوتین، رئیسجمهور روسیه نیز بر آن تأکید دارد، عمق استراتژیک روابط بین ایران و روسیه تا سطح روابط راهبردی قابل گسترش است و مأموریت هر دو کشور گسترش سطح روابط تا این حد تعریف شده است.
در نظر داشته باشید که اصل اساسی روابط بین کشورها تعریف منافع مشترک است و در مورد ایران و روسیه سطح وسیعی از منافع مشترک قابل ترسیم است. نهتنها هر دو کشور دارای فناوری و دانش هستند، بلکه از منابع خوبی هم برخوردارند؛ علاوه بر آن، هردو از جانب غرب هدف تحریمهای ظالمانه قرار گرفتهاند و این امر بستر مناسبی برای همکاریهای مشترک فراهم میسازد و امید است با پیگیریهای مداوم دستگاه دیپلماسی در راستای استراتژی نگاه به شرق این امر محقق گردد.
در سفر اخیر ولادیمیر پوتین به کشور هم این موضوع با عقد قراردادهای همکاری در حوزههای مختلف تا حدودی محقق شده است. برای روشنشدن موضوع به یک مثال بسنده میکنم. ایران در جنوب از حوزههای وسیع گازی بهرهمند است که تا حال حاضر با توان داخلی موفق به بهرهبرداری شده است، ولی روسیه دارای شرکتی قدیمی و صاحب فناوری در عرصه نفت و گاز به نام گازپروم است. همکاری با این شرکت روسی میتواند برداشت ایران از این حوزهها را افزایش دهد؛ امری که بعد از خروج آمریکا از برجام و خلف وعده شرکتهای غربی معطل مانده است.
برخی تحلیلگران با توجه به پیامدهای سفر بایدن به منطقه و مشخصاً عربستان و مقایسه نتایج آن با سفر پوتین به کشورمان از زوال اعتماد به آمریکا، حتی در میان متحدین دیرینه و قدیمیاش سخن گفتند. نظر شما در این رابطه چیست؟
چند دهه است که منطقه زمینه اجرای سیاستهای غلط آمریکا بوده و کشورهای همپیمان آمریکا هزینه این سیاستها را تأمین نمودهاند. در این میان، نهتنها عایدی این کشورها چیزی جز شکست و صرف هزینههای بیهوده نبوده، بلکه نگاه از بالا به پایین رؤسای جمهور آمریکا غرور ملی این کشورها را نشانه رفته است تا جایی که رئیسجمهور آمریکا میگوید عربستان بدون حمایت ما چند ساعت هم دوام نمیآورد و ترامپ، عربستان را گاو شیرده خطاب میکند و همواره هم باید سفارشهای آمریکا را از جیب ملت خود نقد نماید. اخیراً هم آمریکا در جهت رفع مشکل انرژی حاصل از جنگ اوکراین سفارش افزایش تولید برای کاهش قیمت جهانی نفت را داده است و عربستان چارهای جز قبولکردن ندارد.
این را در مقابل نشست اخیر آستانه قرار دهید که سه کشور مستقل منطقه با در نظر گرفتن منافع ملی خود بهمنظور تعمیق روابط و حلوفصل مشکلات منطقهای با هم همکاری مینمایند و انشاءالله به نتیجه هم خواهند رسید. این امر از اهمیت بالایی برخوردار است. خوشبختانه کمکم کشورهای منطقه بهخصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس هم با درک اتمسفر مخرب همکاری با آمریکا درصدد بازتعریف روابط با جمهوری اسلامی برآمدهاند و این نقطه تعیینکنندهای در روابط بین کشورهای منطقه خواهد بود؛ چراکه ما بارها بر این موضوع تأکید کردهایم که راهحل مشکلات منطقهای از همکاری بین کشورهای منطقه بدون حضور بیگانگان میگذرد.