تاریخچه تولید سماور در ایران/ بخار رحمتی که جرم خلق را در تکیه ها می پوشد
فارس نوشت:«سماور» از روزی که به ایران آمد، محبوب بود و بعدها که استفاده از آن فراگیر شد، این محبوبیت بیشتر و بیشتر هم شد و کار سماور نزد ایرانیان به جایی رسید که سماوری هم هست که بهقول شاعر: «بخار رحمت آن جُرم خلق میپوشد».
بعضیها معتقدند سماور را ایرانیان اختراع کردهاند و در واقع اینطوری است: «برخی محققان زادگاه اولیه سماور را خراسان بزرگ در ایران قدیم میپندارند. مردم این خطه وسیلهای داشتند برای دمآوردن جوشاندههایی از گیاهان کوهی یا باغی که اگرچه شکل و ظاهر آن وسایل چهبسا اندکی متفاوت از سماور کنونی بوده ولی در اصل همان کاری را میکرده که سماورهای کنونی. بعضی دیگر نیز خطه آذربایجان را اولین مکان سماورسازی در دنیا میپندارند».
در دنیای معاصر نخستین سماورها از روسیه وارد ایران شد و همین را هم البته بعضیها معتقدند: «در دوره صفوی قهوهچیها برای تهیه قهوه از وسیلهای هیزمسوز یا زغالسوز با کاربرد کنونی سماور استفاده میکردهاند. از همین رو دستهای معتقد شدهاند که ابزار مورد استفاده ایرانیان در قرن هجدهم میلادی به روسیه وارد شده و پس از افزودن نقش و نگارهای هنرمندانه به آن به کالایی با قابلیت صادرات و عرضه به کشورهای دیگر بدل شده است».
روایت دیگر این است که سماور اولینبار در دوره سلطنت شاهرخ شاه، نوه نادرشاه افشار از روسیه وارد ایران شد. البته استفاده گسترده از آن به دوره قاجار باز میگردد که چنین بود: «با گسترش مصرف چای، استفاده از سماور میان اشراف و رجال بیشتر شد… در دوره صدرات امیرکبیر وی صنعتگران ایرانی را به ساخت سماور تشویق کرد و مردم عادی هم توانستند برای خانهشان سماور بخرند».
استاد اصفهانی چه کرد؟
اینکه سماورِ تولید ملی یادگار امیرکبیر برای ایرانیان است روایتهای متنوعی در تاریخ دارد و یکی هم روایتی در کتاب «امیرکبیر و ایران» که چنین است: «در نوشتههای رسمی تلفظ صحیح اصل کلمه سماوار[بهمعنای خودجوش] آمده و عوام آن را حمام برنجی میگفتند. ایرانیان در ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه با سماور آشنا شدند. بدینترتیب که دربار فرانسه هدایایی برای شاه و صدراعظمش امیرکبیر فرستاد که دو سماور یکی برای شاه و دیگری برای امیر جزو آن هدایا بود. سماور شاه نقره مطلا و سماور امیر کوچکتر و نقره بود… غیر از این دو سماور ملکالتجار روسیه نیز سماوری با یک دست ظرف چایخوری برای امیر ارمغان داد.
امیر همان سماور رسیده از روسیه را به یکی از صنعتگران زبردست اصفهان سپرد تا نظیرش را بسازد. استاد اصفهانی از عهده آن خوب برآمد. امیر شادمانه او را بنواخت و سرمایهای در اختیار او گذاشت تا به فن سماورسازی بپردازد».
آب هم نباشد، چای
هست!
از همان دوره امیرکبیر بود که سماورسازی شد کار دواتگران که بلد بودند با فلز دوات یعنی ظرف نگهداری جوهر بسازند و نام دواتگری مترادف شد با سماورسازی. استادان این فن در سراسر ایران گسترده شدند و بیشتر در تهران و اصفهان و بروجرد و سماورهایی با مس، برنج یا ورشو [آلیاژی از ترکیب مس، نیکل و روی] با شکل و شمایل مختلف میساختند.
در هماندوره نیز کار سماور به جایی رسیده بود که «یاکوب ادوارد پولاک» طبیب مخصوص ناصرالدین قاجار نوشته است: «مصرف چای امروز در شهرها چندان عمومیت دارد که به زحمت میتوان خانواده ثروتمندی یافت که در خانهاش یک سماور نباشد. هر مهمان محترم و مثلا طبیب را به هنگام عیادتش با چای پذیرایی میکنند و در مسافرتهای بیابانی هر جا که آب آشامیدنی گوارا فراهم نباشد چای هست».
سماور، سبک زندگی شد
تا اواخر دوره قاجار سماور کالایی ایرانی شده بود که در اغلب خانهها یافت میشد و البته وسیله مهمی برای خانه بود که ایرانیها عاشقش بودند؛ به فرهنگ مهماننوازی ایرانیان اجازه میداد همیشه مهیای مهمان باشند. به این ترتیب در گذر زمان نوشیدن و تعارف چای شد بخشی از سبک زندگی ایرانی و سماورها در ابعاد و اشکال مختلف و آمیخته با ذوق و هنر ایرانیها ساخته شدند و در فرهنگ ایرانی هر جا بساط سماور برپا بود دعوتی بود برای دورهمی و همنشینی و گفتگو و وقتگذرانی. سماورهای بزرگتر هم برای قهوهخانهها ساخته میشدند و از جوش نمیافتادند و بهقول ملکالشعرای بهار: «دائم به قهوهخانه سماور صدا دهد».
چای روضه مشهور شد
سماورها بعدها نفتسوز شدند و در دهه ۲۰ شمسی نیز کارخانههای سماورسازی برادران ورشوچی و سماورسازی عالینسب کار را تمام کردند تا خانه ایرانی بدون سماور نماند. همین سماورها که ابتداییترین وسیله پذیرایی بودند نمادی از گرمی و صمیمیت دورهمیهای ایرانیان شدند و خاطرهساز شدند در ذهن و جان نسلها و همین تعارف چای که سادهترین روش پذیرایی بود در روضهها و مجالس عزاداری محرم نیز جایگاهی والا به دست آورد و «چای روضه» مشهور شد و به شعر و عرفان و ادبیات ایران هم وارد شد. معلوم شد میان ایرانیان: «این عشق پر بهاست به عالم نمیدهم/ من طعم چای روضه به زمزم نمیدهم» و «این چای روضهها که مرا زیر و رو کند/ عطرش ز دور کار هزاران سبو کند».
از همه مشهورتر و دلرباتر هم شعر آیتالله سیداحمد نجفی که صفا داده به چای روضه و مقام داده به سماور بساط روضه:
سماوری که به بزم حسین(ع) میجوشد
بخار رحمت آن جُرم خلق میپوشد
حدیث باده و تسنیم و سلسبیل مگو
بگو حکایت مستی که چای مینوشد