در گفتوگو با نویسنده فیلم «ابلق» مطرح شد؛ خفگی، تسلیم، خشونت و تعرض سهم زنانی که مورد سوءاستفاده واقع میشوند
ایلنا نوشت: پریسا کرزیان با اشاره به اینکه فیلم «ابلق» فقط درباره تعرض، خشونت جنسی و مسائل زنان نیست، تأکید کرد که این فیلم درباره سوءاستفاده از قدرت و رنج سکوت در برابر آن است.
فیلم سینمایی «ابلق» پنجمین اثر سینمایی نرگس آبیار به تازگی در سینماهای کشور اکران شده و تا امروز توانسته نزدیک به ۶ میلیارد تومان فروش داشته باشد.
«ابلق» که در سیونهمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را دریافت کند، همچون دیگر آثار آبیار روایتگر قصهای زنانه است. آبیار که در سالهای اخیر سراغ قصههایی از دوران دفاع مقدس و موضوعاتی سیاسی رفته است، با فیلم سینمایی «ابلق» نگاه خود را معطوف به مسائل فرهنگی و اجتماعی روز کرده که از این جهت میتوان آن را در کارنامه این کارگردان به فیلم اولش نزدیک دانست که تفاوتهای چشمگیری با دیگر آثار او دارد.
بازیگرانی چون الناز شاکردوست، هوتن شکیبا، بهرام رادان، گلاره عباسی، مهران احمدی، گیتی معینی و شادی کرمرودی در این فیلم ایفای نقش کردهاند و پریسا کرزیان فیلمنامه این اثر را به صورت مشترک با نرگس آبیار نوشته است. به بهانه اکران «ابلق» گفتوگویی با نویسنده اثر (پریسا کرزیان) داشتیم که در ادامه میخوانید:
با نگاهی به جامعه امروز ایران، کاراکتر اصلی فیلم شما نسبت به خشونتی که علیه او صورت گرفته تا چه حد عملکردی متناسب با زنان امروز جامعه دارد؟
ابتدا لازم است اشاره کنم که فیلم «ابلق» فقط درباره تعرض، خشونت جنسی و مسائل زنان نیست بلکه دربارهی سوءاستفاده از قدرت و رنج سکوت در برابر آن است. فرقی نمیکند که این قدرت در دست یک مرد باشد یا یک زن! (این موضوع را در اصناف، اقشار، طبقات و حتی محیطهای خانوادگی شاهد هستیم) در هر صورت ممکن است شخص از جایگاه و اعتماد دیگران در جهت منافع شخصیاش سوءاستفاده، تعرض و بهرهکشی کند یا حقوق دیگران را نادیده بگیرد. سکوت در مقابل این رنج همچون درهای هولناک است و «ابلق» درباره جامعه و بستری است که انسانی را به سوی این دره سوق میدهد و نظارهگر سقوطش میشود. اما در پاسخ به سوالتان باید بگویم با وجود کنشگر شدن زنان در جامعهی امروز، همچنان اشخاص بسیاری وجود دارند که به هزار و یک دلیل ناچار به سکوت میشوند.
آیا خشونتی که در «ابلق» شاهد هستیم از نظر شما تنها مربوط به همان قشر ضعیف جامعه میشود؟
این موضوع فقط شامل اقشار ضعیف جامعه نمیشود. ما در طبقات مرفه هم شاهد چنین ماجراهایی هستیم. فقط نوع مواجهه و شکل ظاهری آن فرق دارد. ماهیت همان است و درد همان.
چرا برای روایت قصه یک خیانت و خشونت خانوادگی به سراغ پایینشهر رفتید؟
من در قصه نیاز به اهرم فشاری داشتم که راحله ناچار شود به آن دلیل حرفش را پس بگیرد و این اهرم همان تعصب و خشونت و عواقب ناشی از آن بود. در پلات اولیه، قصه بین اهالی یک آپارتمان در محلهای متوسط رخ میداد و با اینکه ویژگیهای اخلاقی مرز و طبقه نمیشناسد اما بهنظر میآمد که در محلههای ضعیف و حاشیهنشین این تعصب و خشونت شکل بیرونیتری دارد. به همین دلیل زمان نگارش فیلمنامه جغرافیای داستان و به موازات آن شخصیتپردازی و سایر موارد را با توجه به این موضوع تغییر دادم. در واقع هدف من گفتن این قصه بود، نه نشان دادن مشکلات یک قشر خاص.
آیا برای پرداخت بیشتر به مسئله خشونت جنسی ملاحظاتی چون سانسور و ممیزی منجر به کمرنگ شدن این مسئله در فیلم شد؟
نشان دادن این میزان از تعرض یا خشونت جنسی در فیلمنامه، چیزی بود که از همان لحظهی اول در ذهنم بود و برای من به عنوان فیلمنامهنویس ربطی به ممیزی و سانسور نداشت زیرا هدفم نمایش میزان خشونتهای جنسی نبود؛ بلکه نحوهی برخورد آدمها با ظلم یا تعرضی که اتفاق افتاده، مدنظرم بود. ضمن اینکه تعرض و تجاوز به حق و حریم دیگران فارغ از میزان آن در هر صورت سراسر رنج است.
در پرداختن به مسئله خشونت خانگی چقدر به نمادپردازیهای تاریخی فکر کردید؟ به طور کل کارکرد نمادپردازیهای سینمایی در فرهنگسازی را چقدر میدانید؟
استفاده از نشانه و استعاره بخشی از عادت همیشگی من است. من ترجیح میدهم همه چیز را لایه لایه کشف کنم. تاثیر و لذت این کشف به مراتب بیشتر از شنیدن یک واقعیت خشک و خبری است. زمانی که «ابلق» را مینوشتم (البته آن زمان نامش زورآباد بود)، تقریباً همزمان یک کار کوتاه به نام «چاه» نوشتم که به کارگردانی استادم آقای منصور باباخانی ساخته شد و خودم هم در آن بازی کردم. آنجا هم، گرفتگیِ چاهِ یک شرکت و خیلی موارد دیگر استعاره بودند. کارهای کوتاه دیگری هم که پیش از آن نوشتهام همین طور است. در ابلق هم، موشها و از بین نرفتنشان در آخر فیلمنامه، آینههای شکسته، گل و گرفتن عصاره گلها، دامن سفید راحله، گوسفندی که قربانی میشود، عروسکی که بچههای کوچه بیاجازه برمیدارند و با آن بازی میکنند، کودکی که اختلال لالی انتخابی دارد و… استعارههایی بود که حین نوشتن در ذهنم اتفاق میافتاد و به فیلمنامه اضافه میکردم و بعد از ثبت فیلمنامه و ارسال برای خانم آبیار ایشان موارد دیگری را به زیبایی به آن اضافه کردند و عمق بیشتری به اثر دادند.
در این فیلم به نوعی زن بیشتر از اینکه قربانی نگاه جنسیتزده باشد، قربانی مصلحتاندیشی است. آیا این تحلیل را درست میدانید؟ به نظر شما قربانی شدن یک زن در اجتماعی مصلحتاندیش منجر به منفعل شدن کاراکتر اصلی فیلم نشده است؟
شخصیت اصلی فیلم قربانی شرایط است و به دنبال آن ناچار است مصلحت اندیشی کند. اگر شرایط طور دیگری بود انتخاب او هم متفاوت میشد و با این حال اصلاً منفعل نیست. او برخلاف تمام زنانِ دیگرِ فیلم، که در معرض همین موضوع قرار گرفتهاند و هیچ اقدامی نکردهاند، واکنشهای زیادی نشان میدهد. تلاش او برای رفتن از آنجا و اقدام دردناکش برای جلوگیری از آن اتفاق و جلوتر حرف زدن و فریاد زدنش، همه نشان از شخصیت کنشگر او دارد. اما در نهایت جبر محیط اطرافش از او قویتر است.
با تغییرات اساسی که به سرعت در جامعه رخ میدهد، به نظر شما «ابلق» که بیش از دو سال از زمان ساخت آن میگذرد همچنان تازگی لازم را دارد؟
از نظر من، موضوع ظاهری این قصه و همچنین درونمایهی عمیقتر آن، نه شامل زمان میشود و نه شامل مرز و جغرافیایی خاص، به همین دلیل من به سهم خودم موقع نوشتن فیلمنامه تاکیدی روی یک منطقه خاص نداشتم.
به نظر میرسد در فضاسازی فیلمنامه با مصلحتاندیشی حاکم در ذهن کاراکترها، نویسنده سعی بر ایجاد نوعی تعلیق داشته که ترس از به وقوع پیوستن یک فاجعه قرار است حس مصلحتاندیشی مخاطب را هم بیدار کند. اگر چنین قصدی در فضاسازی وجود داشته آیا از نظر شما این فضا در فیلم هم وجود دارد؟ در برخی نقدها به این نکته اشاره شده که کارگردان در فضاسازی موفق عمل نکرده است؛ نظر شما چیست؟
به هیچ وجه قصد من در فیلمنامه بیدار کردن حس مصلحت اندیشی مخاطب نبوده. اتفاقاً تراژدی ماجرا همینجاست. من میخواستم این تراژدی را نشان دهم. اینکه چطور همه چیز در نهایت یک انسان را به سمت همان درهی هولناکِ سکوت و خفگی و تسلیم سوق میدهد. حال اینکه چقدر اثر در نمایش این موضوع موفق بوده، به نظر مخاطبان و منتقدین بستگی دارد. اما از اینکه خانم آبیار این قصه را ساختند خوشحالم زیرا به تمامی همان فضایی را خلق کردند که در ذهن من هم بود. باید بگویم از شانس من است که اولین فیلمنامهی بلندم را کارگردان قدرتمندی چون ایشان ساختند.
آیا ممیزی در کلیت قصه تأثیرگذار بوده یا خیر؟
فیلم به فیلمنامهای که در ابتدا نوشته بودم به شدت نزدیک است و تقریباً میتوانم بگویم هیچ چیزِ آن حذف یا سانسور نشده است. شاید در بازنویسی یا اجرا مواردی باشد که شامل این موضوع شده و من از آن بیخبرم.
در نهایت میخواهم از آقای حسین نمازی که زمان نگارش فیلمنامه روزها وقت گذاشتند و مرا از نظراتشان بهرهمند کردند، قدردانی کنم. همچنین از آقای محمدحسین قاسمی و خانم نرگس آبیار به خاطر افتخار و فرصتی که برای همکاری با خودشان به من دادند، سپاسگزارم. امیدوارم مردم «ابلق» را دوست داشته باشند که به نظر میرسد تا حد زیادی همین طور است.