همسرم قصد داشت عکس عروسی مان را آتش بزند، با چاقو او را کشتم/ البته پدرزنم هم بی تقصیر نبود
خراسان نوشت: عصر روز گذشته اولین جلسه بازپرسی از مردی که همسرش را با 18 ضربه چاقو در بولوار مجیدیه مشهد به قتل رسانده بود در شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد برگزار شد.
مرد 40 ساله که با تلاش کادر درمانی بیمارستان امام رضا (ع) از مرگ نجات یافته بود، در حالی که زنجیر پابندهای آهنین اش بر سنگ فرش های شعبه ویژه پرونده های جنایی کشیده می شد مقابل قاضی محمود عارفی راد قرار گرفت تا به سوالات تخصصی وی درباره چگونگی وقوع این جنایت هولناک پاسخ دهد.
او پس از تفهیم اتهام ارتکاب قتل عمدی و در حالی که توصیه به راست گویی می شد ابتدا سعی کرد با حاشیه گویی و داستان سرایی چنین وانمود کند که به خاطر درگیری قبلی با پدرزنش قصد دفاع از خود را داشت، اما وقتی از نگاه قاضی فهمید که سخنانش اعتباری ندارد، بعد از لحظاتی سکوت برخی از زوایای پنهان این جنایت را فاش کرد.
او که خود را «محمد – م» معرفی می کرد درباره آغاز اختلافات خانوادگی و ماجرای قتل ستاره در کنار جهیزیه گفت: حدود 10 سال قبل بود که پای سفره عقد نشستم و زندگی مشترکم را آغاز کردم. در شروع زندگی روزگار خوبی داشتیم به طوری که تولد فرزندم نیز گرمای زندگی مشترکمان را مضاعف کرد اما بدبختی های من از دخالت های پدر زنم در زندگی ما آغاز شد به گونه ای که همسرم نیز تحت تاثیر خانوادهاش بود. تا این که از چندین ماه قبل اختلافات ما شدت گرفت و همسرم سر ناسازگاری گذاشت و روزگار را به کام من تلخ کرد. از طرف دیگر من برای آن که او را به زندگی دلگرم کنم و به این اختلافات و ناسازگاری ها پایان بدهم منزل بزرگی را در بولوار مجیدیه گرفتم وهمه لوازم زندگی را نیز تعویض کردم اما هیچ کدام از این کارها فایده ای نداشت و در نهایت همسرم از خرداد گذشته منزل را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. این درحالی بود که «ستاره» تحت تاثیر دخالت های پدرش قرار داشت و کاری از دست من ساخته نبود. حتی چند ماه قبل با پدرزنم به خاطر همین دخالت ها درگیر شدیم و با یکدیگر به نزاع پرداختیم.
پدر «ستاره» دوستانی داشت که همواره در اطرافش بودند و تنهایی به جایی نمی رفت در این گیرودار بود که ماجرای طلاق بسیار جدی تر از همیشه شد و من هم کینه پدرزنم را به دل گرفتم.
با آن که هیچ گاه به جدایی از «ستاره» راضی نبودم اما دیگر چاره ای نداشتم و همه راه های قانونی را طی کردم تا این که بالاخره آن ها حکم استرداد جهیزیه را از دادگاه گرفتند و قرار بود صبح پنج شنبه گذشته او طبق «سیاهه» همه جهیزیه اش را تحویل بگیرد. آن روز طبق معمول پدر زنم به همراه دوستانش به منزل محل سکونتم در بولوار مجیدیه آمده بود تا در کنار خانواده اش جهیزیه «ستاره» را تحویل بگیرند.
متهم این پرونده جنایی در ادامه اعترافاتش گفت: مامور انتظامی صورت جلسه تحویل جهیزیه را نوشت و آن ها همه لوازم را بار کامیون کردند. این درحالی بود که من همچنان دل پردردی از پدر زنم داشتم و به خاطر درگیری احتمالی با او چاقویی را با خودم حمل می کردم که اگر بین ما نزاعی رخ داد با آن از خودم دفاع کنم!
متهم 40 ساله که خود را لحاف دوز معرفی می کرد در ادامه اعترافاتش افزود: وقتی مامور انتظامی محل را ترک کرد هنوز برخی از لوازم جزئی منزل باقی مانده بود و «ستاره» به همراه مادر و خاله اش در واحد آپارتمانی مشغول جمع آوری این لوازم بودند که ناگهان بدون تفکر قبلی، خودم را به پذیرایی ساختمان رساندم.
در این لحظه همسرم عکس دو نفره عروسی را برداشت که روی شاسی چوبی خودنمایی می کرد. او با خشمی نهفته رو به مادرش کرد و گفت: «مادر کبریت را بده تا این عکس را آتش بزنم!» با شنیدن این جمله، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. در پذیرایی را قفل کردم و چاقو را از کنار ساق پایم بیرون کشیدم و بدون تامل به سمت همسرم هجوم بردم و بعد هم نفهمیدم چه می کنم به طوری که ضربات متعدد چاقو را بر نقاط مختلف بدنش فرود می آوردم!
«محمد» (متهم به قتل) درباره ماجرای خودکشی نیز در پاسخ به سوال قاضی ویژه قتل عمد مشهد گفت: بعد از این ماجرا چاقو از دستم افتاد و مادر «ستاره» درحالی که وحشت زده جیغ می کشید، آن را از روی زمین برداشت. هرچه از او خواستم تا چاقو را به من بازگرداند، توجهی نکرد و مدام فریاد می زد! در این هنگام بود که گوشه پذیرایی نشستم و تیغ موکت بری را از درون جیبم خارج کردم. وی در پاسخ به سوال قاضی «محمود عارفی راد» که پرسید تیغ موکت بری را چرا با خودت حمل می کردی؟ نیز گفت: همان طور که گفتم شغل من لحاف دوزی است و تیغ موکت بری را به عنوان لوازم و ابزار کار استفاده می کنم به همین دلیل همواره یک تیغ با خودم حمل می کنم!
وی سپس در ادامه تشریح این جنایت تکان دهنده، اضافه کرد: با تیغ موکت بری دو خراش در دو طرف گردن و مچ دست چپم ایجاد کردم تا خودکشی کنم ولی فایده ای نداشت. تا این که همسایگان متوجه ماجرا شدند و با شکستن در واحد آپارتمانی وارد پذیرایی شدند. من هم از این فرصت استفاده کردم و از آن جا گریختم اما فکر خودکشی رهایم نمی کرد دیگر خسته شده بودم و قصد داشتم خودم را نیز نابود کنم! به این دلیل، از بولوار مجیدیه به سمت میدان بار سپاد رفتم و در جست وجوی موادی بودم که بتوانم با مصرف آن ها خودکشی کنم. ابتدا به یک فروشگاه عطاری رفتم و مقداری مرگ موش و قرص به بهانه از بین بردن «سگ» خریدم. بعد از آن از یک فرد معتاد درباره تهیه تریاک و شیشه (مواد مخدر صنعتی) سوال کردم و در منطقه اسماعیل آباد از فردی مقدار 12 و نیم گرم تریاک خریدم. وی ادامه داد: این گونه بود که تریاک ها را به همراه مرگ موش خوردم و سپس به طرف منزل پسرخاله ام حرکت کردم تا با او درد دل کنم. اما زمانی که مشغول گفت وگو با پسر خاله ام بودم ناگهان حالم وخیم شد و دیگر چیزی نفهمیدم تا این که روی تخت بیمارستان به هوش آمدم و متوجه شدم که پسرخاله ام مرا با خودرو به مرکز درمانی رسانده است و …
متهم به قتل «ستاره» در پایان اعترافاتش گفت: نمی دانم چه حادثه ای در زندگی ام رخ داد که دیگر همسرم مرا نمی خواست و توجهی به من نداشت تا جایی که روابط عاطفی ما هر روز بیشتر به سردی گرایید و من واکنش مناسبی از همسرم نمی دیدم تا این که بالاخره موضوع به تقاضای طلاق انجامید و این حادثه تلخ در حالی رخ داد که من قصد کشتن همسرم را نداشتم و اکنون نیز بسیار پشیمانم