جمیله کدیور توضیح داد: چرا در اعتراضات اخیر شعارهای مستهجن جنسی رواج پیدا کرد؟
جمیله کدیور در روزنامه اطلاعات نوشت:برای فهم بهتر اعتراضات اخیر به بررسی برخی شعارها و محورهای اصلی خواست معترضان که در شعارها متبلور شده است، می پردازیم
این شعارها را می توان در سه محور کلی زیر که بخش اول شعارهای غیر اختصاصی و بخش دوم و سوم شعارهای اختصاصی این اعتراضات بوده اند، تقسیم بندی کرد:
نخست: شعارهای عاریه ای.
مهمترین و مستمرترین شعار اعتراضات اخیر شعار «زن، زندگی، آزادی» بوده است که این شعار در میان کردها ریشه دار است. سابقه این شعار به نوشتههای عبدالله اوجالان، بنیانگذار پکک (حزب کارگران کردستان) و به زنان در جنبش آزادیبخش ملی کرد در ترکیه بر می گردد. اوجالان در سال ۱۹۹۸ گفته بود «زن، زندگی، آزادی یعنی زن آزاد، سرزمین آزاد و حتی مرد آزاد» و معتقد بود تا زن آزاد نشود، جامعه آزاد نخواهد شد. این عبارت برای جنبش کردهای ترکیه هم اهمیت داشت و در تجمع های زنان کرد مورد استفاده قرار می گرفت. با آغاز جنگ داخلی سوریه، این شعار گسترش یافت و زنان جنگجوی کرد مناطق کردنشین سوریه این عبارت را در جریان مبارزه با داعش در کوبانی به کار گرفتند. این شعار پس از آن در مناسبت های دیگر از جمله اعتراضات زنان کرد در برخی کشورهای اروپایی در روز جهانی رفع خشونت علیه زنان یا در سال ۲۰۱۸ در فیلم «دختران آفتاب» از زبان فرمانده زنان قبل از عملیات علیه داعش بیان شد. این شعار در جریان خاکسپاری مهسا امینی بعد از مرگ غم انگیز او در بازداشتگاه گشت ارشاد در شهریور ۱۴۰۱ توسط عزاداران سقزی برای نخستین بار در طی اعتراضات اخیر بیان شد و بعد به دیگر نقاط کشور گسترش یافت. به این ترتیب این شعار از ترکیه به سوریه و ایران و دیگر نقاط جهان گسترش یافت. به جز این شعار که قابلیت استفاده در هر نقطه ای از جهان را در موقعیت های مختلف داشته و دارد و پیش از این نیز در مناسبت های مختلف سیاسی و نظامی و هنری مورد استفاده قرار گرفته بود، تکرار برخی شعارهای عاریه ای سازمان مجاهدین خلق(گروهک تروریستی منافقین ) نیز با مضامینی مشترک علیه نمادهای قدرت پادشاهی و جمهوری اسلامی در چارچوب یک شعار، در بین معترضان از دیگر مواردی است که می توان بدانها در اعتراضات اخیر استناد کرد.
دوم: شعارهای اختصاصی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی
شعارهای اختصاصی اعتراضات اخیر در داخل مرزهای ایران مبین آن است که شعارهای معترضان هم شامل شعارهای سلبی (ضد و علیه …) و هم شعارهای ایجابی (له و طرفدار …) بوده است. «آزادی، عدالت، حکومت ملی» و «آزادی، آزادی، آزادی» از جمله شعارهایی بوده اند که با رویکرد ایجابی نگاه معترضان را بیان می کنند. البته بررسی ها نشان می دهد که شعارهای سلبی حجم به مراتب بیشتری را در قیاس با شعارهای ایجابی به خود اختصاص داده است.
شعارها نه فقط بر محور مخالفت با گشت ارشاد و حجاب اجباری همچون «عدالت، آزادی، پوشش اختیاری» و «عدالت، آزادی، نه به حجاب اجباری» بود، بلکه از همان ابتدا ابعاد دیگر سیاسی و اجتماعی در قالب شعارهای ساختارشکنانه نیز به خود گرفت و شعارهای مرتبط با پوشش اختیاری به حاشیه رفت.
از جمله می توان به نگاه اعتراضی معترضان به وضع موجود بدون اشاره به نظام آرمانی و هدف غایی اشاره کرد؛ همچون شعارهایی که معطوف به ضدیت با کلیت نظام و حاکمیت و برخی شخصیت ها و نهادهای سیاسی و نظامی، همراه با شعارهای مرسوم «مرگ بر …» بود.
محور دیگر شعارها مبنی بر همبستگی بین اقوام و مناطق جغرافیایی کشور بود. شعارهایی همچون «کُرد، بلوچ و آذری؛ آزادی و برابری» یا «از شوش تا کردستان، جانم فدای ایران» یا «زاهدان، کردستان، چشم و چراغ ایران» یا «نه سوختبری نه کولبریر آزادی و برابری» که در برخی مناطق جغرافیایی خاص بیان شدند. همچنین، به جز شعارهایی پیرامون قربانیان در جریان اعتراضات، شعارهایی نیز در تلاش برای جذب مردم به خود مثل «ملت چرا نشستی، منجی ما تو هستی» در جریان اعتراضات بیان شد. محور دیگر، شعارهایی با رویکرد جنسیتی و زن محور بود؛ مثلا «به مادرم بگویید، دیگر دختر ندارد». در همین چارچوب، معترضین با فریاد «زن آزاده منم» قوای قهریه را با صفاتی منفی مورد خطاب قرار می دادند. به علاوه، شعارهایی نیز برای آزادی افراد بازداشت شده همچون «زندانی سیاسی، دانشجوی زندانی، آزاد باید گردد» و شعارهایی مبنی بر استمرار اعتراضات بیان شد. گذشته از محورهای یاد شده، تلاش برای جا انداختن اعتراضات به عنوان انقلاب با طرح شعارهایی چون «بهش نگین اعتراض، اسمش شده انقلاب» یا «این دیگه اعتراض نیست، شروع انقلابه» در کنار تبلیغات رسانه ای برای القای اعتراضات به عنوان انقلاب در ذهن مخاطبین صورت گرفت.
سوم: شعارهای مستهجن
محور دیگر شعارهای اختصاصی، شعارهایی با محتوای مستهجن و رکیک جنسی نه فقط در کف خیابانها، بلکه تسری این شعارها در مراکز آموزشی کشور بود. شعارهایی که حتی پای بعضی غذاها را هم به مرکز اعتراضات وارد کرد. بیان این شعارها یا کاربرد برخی علائم به خصوص در مراکز آموزشی این سئوال را مطرح کرد که دلایل ساخت و تکرار چنین شعارهایی چیست. برخی شعارهای جنسی که بعضا حتی زنان و مادران را هم هدف قرار می داد، در جنبشی که با شعار محوری «زن زندگی ازادی» بیان شد، بر حیرت ناظران افزود.
تردیدی نیست که طرح شعارهای مستهجن را باید در بستر و زمینه های طرح این شعارها بررسی کرد. با کم شدن نفوذ دین و ارزش های دینی و اخلاقی و کمرنگ شدن نقش نهادها و کارگزاران دینی و در غیاب گروههایی که در گذشته مرجع فکری جامعه تلقی می شدند و در پی افزایش نفوذ سلبریتی های ورزشی و هنری با ادبیات خاص خود در بین جوانان و نوجوانان، گفتمان غالب در شعارها طی اعتراضات سالهای اخیر و به طور خاص در اعتراضات سال جاری دچار تغییر قابل توجهی شده است.
در این سو نیز وقتی جوانان شاهد ادبیات تند و خشن در رسانه ها اعم از رسانه ملی و مدعوین آن یا در برخی خبرگزاری ها و رسانه های مکتوب وابسته به نهادها، یا در مواضع و خطبه های بعضی ائمه جمعه و طی اظهارات برخی متولیان امر؛ به علاوه، وقتی مجال طرح نظرات خود را از طریق شیوه های مرسوم نمی بینند؛ تحقق وعده های مسئولان برای فراهم کردن فضایی به منظور بیان اعتراض و خواست خود را به شیوه منطقی و متمدنانه نمی یابند؛ کرسی های آزاد اندیشی دانشگاهها در حد حرف باقی می ماند، شرایط برای این فراهم می شود که برخی جوانان که قیود ارزشی مستحکمی نداشته باشند ، دست به هنجارشکنی بزنند و. پا از حیطه ادب و اخلاق بیرون نهند. در این بستر، انگشت اتهام را به سمت چه کسی باید گرفت؟
در اعتراضات اخیر، ترانه «برای» شروین حاجیپور از خواست های معترضین و «حسرت یک زندگی معمولی» پرده برداری و نشانه های یک زندگی عادی و نرمال را از زبان نسل جوان معترض امروز بیان کرد. این ترانه را شاید بتوان جایگزین بیانیه های مرسوم اعتراضات گذشته و مانیفست جنبش اعتراضی اخیر در قالبی هنرمندانه معرفی کرد که آرزوهایش را هم برای« مرد میهن آبادی» بیان کرد و هم برای «زن زندگی آزادی»؛ آرزوهایی که کمتر نسبتی با تمایلات طیف حاکم بر کشور دارد.
کلام آخر، در شعارهای معترضان اثری از شعارهایی با مضامین دینی نبود، بلکه در مواقعی تعریض به نمادهای دینی نیز مشهود بود و این هشدار دیگری از واکنش ها به سوء عملکردها در این سالیان در بین طیف هایی از مردم است که خود را در کشور خود بی صدا دیده اند