نزاع مرگبار در مزون عروس
فروشنده لباس عروس که سه سال پیش در جریان دعوا بر سر محل کسب در یکی از خیابان های کرج مردی را به قتل رسانده، پس از محاکمه در دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد.
زمانی که قاضی هدایت رنجبر، رئیس شعبه اول دادگاه کیفری البرز رسمیت جلسه را اعلام کرد، دهقانی نماینده دادستان کرج در جایگاه ایستاد و گفت: عصر روز 30 تیرماه سال 89 مردی با مأموران پاسگاه مرکزی امام خمینی کرج تماس گرفت و گفت مقابل یکی از فروشگاه های لباس عروس در خیابان بهار بین چند نفر دعوای خونینی اتفاق افتاده است. زمانی که مأموران خودشان را به محل رساندند، در حالی که دعوای طرفین ادامه داشت در نخستین گام فهمیدند مرد 37 سالهای به نام رحیم به دلیل شدت ضربه چاقویی که به بدنش اصابت کرده، جان باخته است. بنابراین حمیدرضا 23ساله، مهدی 33 ساله، حمزه40 ساله، محمدرضا 25 ساله، کریم 29 ساله، رضا 38 ساله و فرشته 31 ساله که در دعوا شرکت داشتند دستگیر شدند. طرفین به مأموران گفتند که رحیم با ضرب چاقوی حمیدرضا کشته شده است. حمید رضا در جریان بازجویی ها قتل را پذیرفت و صحنه جرم را نیز بازسازی کرد. نماینده دادستان متهم را گناهکار دانست و برای او در خواست مجازات قانونی کرد. بعد از اینکه اولیای دم برای متهم درخواست قصاص کردند، قاضی رنجبر متهم را به جایگاه دعوت کرد. حمیدرضا اتهام خودش را قبول کرد و در توضیح ماجرا گفت: یک ماه ازمراسم عروسیام گذشته بود اما مدت زیادی بود که در خیابان بهار مغازه فروش لباس عروس داشتم. مشغول کسب و کار بودم و در آمد خیلی خوبی هم داشتم تا اینکه برادرم محمد رضا و همسرش فرشته مغازه ای برای فروش لباس عروسی در همسایگی مغازه من اجاره کردند. آنها که ميدیدند مشتری های مغازه من زیاد است و کسب و کار من رونق دارد، مرا تهدید کردند تا مغازه ام را به محل دیگری ببرم تا آنها بهتر بتوانند کاسبی کنند. من که از حرف آنها خنده ام گرفته بود اول توجهی به حرف آنها نکردم اما هر روزی که ميگذشت تهدید های آنها جدی تر ميشد تا اینکه یک روز وقتی در مغازه ام را باز کردم متوجه یک آتشسوزی جزئی در مغازه شدم بلافاصله به مأموران آتشنشانی خبر دادم و آنها بعد از بررسی های خود اعلام کردند که حادثه عمدی بوده است و یک نفر تلاش کرده مغازه مرا به آتش بزند. عصر آن روز فرشته به مغازه ام آمد و گفت اقدام به آتش سوزی مغازه کار او بوده است و اگر مغازهام را به جای دیگری نبرم تهدید های خودش را جدیتر ميکند.من که از رفتار های او عصبانی شده بودم به صورتش چند سیلی زدم و از او به اتهام آتش زدن مغازه ام در اداره پلیس شکایت کردم. فرشته ماجرای سیلی خوردنش را برای برادر هایش کریم، رحیم و رضا تعریف کرد و آنها تلفنی مرا تهدید کردند. ظهر آن روز وقتی به خانه رفتم دایی های همسرم و حمزه برای مهمانی به خانه مان آمده بودند. مشغول پذیرایی از آنها بودم که چند نفر از مشتری هایم تماس گرفتند و خواستند فاکتور اجناس شان را به آنها بدهم . آن فاکتورها داخل مغازه بود و ميترسیدم فرشته و برادرهایش برایم ایجاد دردسر کنند، از دایی همسرم خواستم تا با هم به مغازه برویم و فاکتورها را برداریم. آنها هم قبول کردند. داشتم قفل در مغازه را باز ميکردم که ناگهان کریم، رحیم و رضا در حالی که چاقو داشتند و فرشته و برادرم هم با آنها بودند به ما حمله کردند. آنها من، مهدی و حمزه را با چاقو زخميکردند تا اینکه رحیم با چاقو مقابل من ایستاد. فرشته مدام او را تحریک ميکرد مرا بکشد. من برای دفاع از خودم چاقو داشتم. وقتی رحیم حمله کرد به او ضربه ای زدم که نقش بر زمین شد اما قصد کشتن او را نداشتم و از اتفاقی که افتاده است ناراحت هستم. هیات قضايی بعد از شنیدن آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافع او وارد شور شد و حمید رضا را به اتهام مباشرت در قتل عمدی رحیم به قصاص محکوم کرد.