فرجام «رییس کل شهربانیِ» مردمی/ جان مصدق را نجات داد، جان خودش را گرفتند + عکس‌ها

ایسنا نوشت: مصدق، سرتیپ افشارطوس را مامور پاکسازی عوامل و جاسوسان از بدنه ارتش کرد. دکتر مصدق صبح روز ۳۰ فروردین۱۳۳۲ در گفت‌وگو با رؤسای دوایر شهربانی به یادداشتی که در دستش داشت اشاره کرد و گفت: «این لیست تمام کسانی است که در این سازمان به سود آمریکایی‌ها جاسوسی می‌کنند. قبل از اینکه این هفته تمام شود، همه آنها یا به زندان خواهند رفت یا اعدام خواهند شد.»

فرجام «رییس کل شهربانیِ» مردمی/ جان مصدق را نجات داد، جان خودش را گرفتند + عکس‌ها

مروز ۳۱ فروردین هفتادمین سالروز ربوده شدن سرتیپ محمود افشارطوس، رییس‌کل شهربانی کشور در سال ۱۳۳۲ است.

محمود افشارطوس از اقوام دور ناصرالدین شاه با ازدواج با فاطمه بیات، داماد یکی از چهار پسر عباس‌قلی بیات و شوکت‌الدوله نوری شد. شوکت‌الدوله نوری و محمد مصدق خواهر و برادر ناتنی، از مادر یکی و از پدر جدا بودند.

سرتیپ افشارطوس در دوره دوم نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق با حکم او در بهمن ۱۳۳۱ به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد. او در این کسوت به همراه تعدادی از افسران طرفدار جبهه ملی ایران شاخه افسران ملی را در بدنه ارتش شاهنشاهی تشکیل داد. مظفر بقایی از اعضای جبهه ملیِ اول و از عوامل تاثیرگذار در قتل سرتیپ افشارطوس و از فعالان سیاسی مرموز و منافق بود که نقش اصلی را در پیاده کردن کودتای انگلیسی – آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط کابینه دکتر مصدق بازی کرد. او در جلسات شاخه افسران ملی ارتش شرکت می‌کرد.

نزدیکی افشارطوس به دکتر مصدق چند بار دربار پهلوی را به این فکر انداخت تا با دادن وعده نخست‌وزیری از نفوذ سرتیپ در دولت مصدق استفاده کند و او را بر علیه نخست‌وزیر وقت بشورانند و طرح کودتا را به دست او عملی کند اما او با رد پیشنهادات موضوع را با دکتر مصدق در میان گذاشت.

رژیم وقتی از تطمیع افشارطوس ناامید شد توطئه قتل دکتر مصدق را در نهم اسفند ۱۳۳۱ به اجرا گذاشت اما با هوشیاری نخست‌وزیر و سرعت عمل رییس کل شهربانی کشور این توطئه نیز خنثی شد.

فرجام «رییس کل شهربانیِ» مردمی/ چان مصدق را نجات داد، جان خودش را گرفتند + عکس‌ها

سرتیپ افشارطوس در نهم اسفند ۱۳۳۱ از طریق عوامل اطلاعاتی خود در دفتر نخست‌وزیری و ارتش از نقشه قتل دکتر مصدق با خبر شد و با توجه به وقت کم، خود را به نزدیکی خانه دکتر مصدق در خیابان کاخ تهران رساند و از طریق خانه‌های مجاور و گذر از پشت بام همسایه‌های دکتر، خود را به داخل منزل او رساند و پس از با خبر کردن دکتر از نقشه قتل، مصدق را با لباسِ راحتی منزل و از راه پشت‌بام فراری داد و با خود به ساختمان ستاد ارتش برد.

«مصدق» خار چشم انگلیس

۳۱ اردیبهشت ۱۳۳۲ مثل روزهای قبل، پس از آن‌که کارهای اداری را تمام کرد به منزل رفت. از ساعت دو و نیم یا سه بعدازظهر تا ساعت هفت در منزل بود. ولی توقف وی بیش از روزهای دیگر به طول انجامید بدین معنی که در روزهای قبل مشارالیه بین سه تا پنج بعدازظهر در منزل استراحت می‌کرد و دوباره به شهربانی مراجعت می‌کرد، اما دیروز تا ساعت هفت بعدازظهر در خانه ماند و در این ساعت بود که تلفن منزل ایشان زنگ زد و یک نفر از آن طرف سیم به مستخدم خانه تیمسار افشارطوس گفت: «به آقا بگویید از شهربانی شما را می‌خواهند.»

فرجام «رییس کل شهربانیِ» مردمی/ چان مصدق را نجات داد، جان خودش را گرفتند + عکس‌ها

او بلافاصله پای تلفن رفت، قریب سه دقیقه صحبت کرد و بلافاصله برای پوشیدن لباس آماده شد. مستخدمین منزل وی می‌گفتند: «هنوز ساعت به هفت و یک ربع نرسیده بود که رییس شهربانی منزل را ترک کرد و به خانم خود گفت: «من شهربانی می‌روم.» مقارن هفت و بیست دقیقه بعدازظهر اتومبیل حامل وی در مقابل شهربانی توقف کرد و مشارالیه پیاده شد و یک‌راست به دفتر کارش رفت.

مدت ۲۰ دقیقه به کارها و پرونده‌هایی که رییس اداره کارآگاهی با خود آورده بود رسیدگی به عمل آورد و در ضمن رسیدگی آقایان سرهنگ نورایی و سرهنگ دوم نادری در اطاق وی بوده‌اند و سرهنگ نادری برای مذاکره درباره تصدی ریاست اداره اطلاعات شهربانی منتظر فرصت بوده است، ولی گویا مجال صحبت پیدا نشده و رییس شهربانی پس از رسیدگی به پرونده‌ها پاکتی را از دست آقای درخشان‌فر گرفته و مشغول خواندن نامه محتوی آن می‌شود، می‌گویند در روی این کاغذ که بدون مارک بوده خطوطی با مداد نوشته شده بود و رییس شهربانی از خواندن آن نامه مجهول کمی می‌خندد و سپس آن را تا نموده و در جیب می‌گذارد و به آقای سرهنگ نورایی آجودان خود می‌گوید: «من اکنون به منزل آقای نخست‌وزیر می‌روم و بعد مراجعت خواهم کرد.»

تلفن‌کننده ناشناس نبوده بلکه آقای سرهنگ نورایی آجودان رییس شهربانی بوده که به تیمسار افشارطوس اطلاع داده از منزل آقای نخست‌وزیر به شهربانی تلفن نموده و گفته‌اند که شما برای ملاقات آقای دکتر مصدق به منزل ایشان بروید و پس از این تلفن رییس شهربانی مصمم به رفتن به خانه نخست‌وزیر شده است.

آقای سرهنگ نورایی امروز به ما [خبرنگاران روزنامه اطلاعات] گفت: «تلفنی که ساعت هفت بعدازظهر به رییس شهربانی شده به وسیله من صورت گرفت و تصور نمی‌کنم تلفن مجددی به ایشان شده باشد.»

یک مقام مطلع در منزل نخست‌وزیر گفت: «ساعت هفت و سه ربع یا ۵۷ دقیقه بعدازظهر دیروز (دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۳۲) رییس شهربانی مطابق معمول به این‌جا آمد و به حضور آقای نخست‌وزیر رفت و مدت ۲۰ دقیقه یا یک ربع مذاکره کرد و این مذاکرات نیز تصور نمی‌کنم فوق‌العاده و غیرمنتظره بوده، زیرا رییس شهربانی هر روز برای دادن گزارش از آقای نخست‌وزیر ملاقات می‌کرد پس از این مذاکرات در حدود ساعت هشت و ده دقیقه تیمسار افشارطوس منزل نخست‌وزیر را ترک گفت و به وسیله اتومبیل ریاست شهربانی به اداره خود برگشت. مجددا در اداره شهربانی قریب ۲۰ دقیقه تا نیم ساعت به کارها رسیدگی نموده و ۱۰ دقیقه به  منتهی به خیابان سعدی شمالی و قسمت شرقی آن منتهی به خیابان صفی‌علی شاه می‌شود. در این خیابان چند کوچه فرعی و چند کوچه اصلی که انتهای آن‌ها به خیابان هدایت و خیابان شاه‌آباد منتهی می‌گردد وجود دارد من‌جمله کوچه باریکی که قسمت جنوبی آن کوچه ظهیرالاسلام نام دارد و این کوچه در اثر قطع نمودن خیابان خانقاه چهارراهی تشکیل می‌دهد که به نام چهارراه خانقاه معروف است.

این چهارراه تا محل حزب سومکا که رهبری آن با آقای دکتر منشی‌زاده می‌باشد و اکنون در توقیف است، بیش از ۲۰ متر فاصله ندارد و بلافاصله قریب ۷۰ متر بالاتر از آن نیز خیابانی است به نام خیابان «خیام» که یک سرِ آن منتهی به خیابان هدایت می‌شود. در مقابل این خیابان یک دکان بقالی وجود دارد که در قسمت غربی آن دکان بقالی محل کانون افسران بازنشسته است بنابراین در خیابان خانقاه سه مرکز مورد توجه است.

نگرانی همسر سرتیپ

ساعت شش صبح امروز [سه‌شنبه اول اردیبهشت ۱۳۳۲]، تلفن منزل تیمسار سرتیپ همایونفر معاون شهربانی کل کشور زنگ زد و مستخدم منزل ایشان پس از آن‌که گوشی را برداشت و لحظه‌ای صحبت نمود به معاون شهربانی اطلاع داد که خانمِ تیمسار افشارطوس می‌خواهند با شما صحبت کنند.

وقتی که همایونفر گوشی را برداشت، خانمِ رییس شهربانی با لحنی که از آن اضطراب و نگرانی مشهود بود، گفت: «تیمسار افشارطوس دیشب به منزل نیامده است و ما تا نصف شب بیدار بودیم ولی بعد از آن به خواب رفتیم، به خیال این‌که ایشان در شهربانی کار دارد. حالا خواستم بپرسم که آیا ایشان در شهربانی است؟»

سرتیپ همایونفر جواب می‌دهد: «خیر، ایشان کاری در شهربانی نداشتند و برای این‌که مطمئن باشیم اکنون به شهربانی تلفن خواهم کرد.

فرجام «رییس کل شهربانیِ» مردمی/ چان مصدق را نجات داد، جان خودش را گرفتند + عکس‌ها
کهنسالی مظفر بقایی

البته، چون ساعت شش و هفت صبح هنوز لغو مصونیت پارلمانی بقایی که آن زمان نماینده مجلس شورای ملی بود را مطرح کرد اما کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت محمد مصدق ماجرا را به طور کل کان لم یکن کرد.»

نظر پژوهشگر تاریخی

عبدالله شهبازی، مورخ و پژوهشگر برجسته تاریخ معاصر ایران در تشریح این واقعه تلخ تاریخی در گفت‌وگویی اظهار کرد: «مستندات این واقعه مهم مفقود شده و بسیاری از آنها در اختیار ما نیست. حتی مارک جِی گازیوروسکی استاد آمریکایی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تنها در یک سطر از بررسی مفصلش، قتل افشار طوس را به سرویس جاسوسی MI۶ انگلستان منتسب کرد ولی مأخذ معتبری معرفی نکرده است. او می‌نویسد: «در ۲۰ آوریل ۱۹۵۳ مصادف با ۳۱ فروردین ۱۳۳۲ ژنرال افشار طوس، رییس پلیس ملی، ربوده و کشته شد MI۶ . ربودن افشار طوس را با هدف فراهم کردن زمینه کودتا، برنامه‌ریزی کرده بود ولی قصد نداشت او را به قتل برساند.»

منبع گازیوروسکی برای این ادعا، فقط مقاله مندرج در یک نشریه ایرانی است.

مأخذ دیگر، گزارشی است که روزنامه آبزرور چاپ لندن منتشر کرد و در آن، به نقل از یک منبع ام آی ۶ قتل افشارطوس را به عوامل این سرویس منتسب کرد.

این روزنامه در شماره ششم خرداد ۱۳۶۴ نوشت: «ربودن افشارطوس بخشی از عملیات چکمه بود که به منظور تقویت روحیه مخالفان مصدق و نمایش ناتوانی هواداران او طرح‌ریزی شده بود. افشارطوس را پس از ربودن در غاری نگاهداری کردند. احساسات بالا گرفته بود. افشارطوس بی‌احتیاطی کرد و سخنان موهنی درباره شاه بر زبان آورد. افسر جوانی که مأمور حفاظت او بود تپانچه را کشید و او را کشت. کشتن او جزئی از برنامه ما نبود ولی چنین اتفاقی افتاد.»

… افشارطوس در شامگاه ۳۱ فروردین ۱۳۳۲ ناپدید شد و در ساعت یک بامداد روز بعد، مفقود شدن رییس شهربانی به اطلاع مصدق رسید. از فردای آن روز، گروهی از مطبوعات به شکلی کاملا هماهنگ تبلیغات گسترده‌ای را آغاز کردند.

اول اردیبهشت، مأموران فرمانداری نظامی، حسین خطیبی از چهره‌های مرموز سیاسی نزدیک به مظفر بقایی و دو روز بعد تعدادی از امرای بازنشسته ارتش، مانند سرتیپ علی‌اصغر مزینی، سرتیپ دکتر سید علی‌اکبر منزه، سرتیپ نصرالله بایندر و سرتیپ نصرالله زاهدی را به اتهام ربودن افشارطوس دستگیر کردند.

در ۶ اردیبهشت جسد افشارطوس در تپه‌های لشکرک کشف شد. روشن شد که افشارطوس از خانه حسین خطیبی ربوده شده و به روستایی متعلق به عبدالله امیرعلایی، واقع در جاده لشکرک، انتقال یافته و در ساعت ۴ بعد از ظهر روز ۲ اردیبهشت، در غار «تلو» به قتل رسید.

در این ماجرا علاوه بر خطیبی و افسرانی که از آنها یاد شد، هادی افشار قاسملو و سرگرد فریدون بلوچ قرایی نیز شرکت داشتند.

فرجام «رییس کل شهربانیِ» مردمی/ چان مصدق را نجات داد، جان خودش را گرفتند + عکس‌ها

در همین زمان روزنامه «ینی استانبول» چاپ ترکیه این حادثه را پیش‌درآمد کودتا در ایران خواند و نوشت: «ایران در انتظار یک کودتاست یا دربار علیه دولت کودتا خواهد کرد یا دولت علیه دربار یا کمونیست‌ها علیه هر دو.»

روزنامه «ملت ما» مدعی شد که قتل افشارطوس به دست دوستانش، سرتیپ تقی ریاحی رییس ستاد ارتش و سرتیپ محمود امینی معاون وزارت جنگ انجام گرفته است.

۱۳ اردیبهشت دکتر مظفر بقایی و سرلشکر فضل‌الله زاهدی به شرکت در توطئه قتل افشارطوس متهم شدند و اعلام شد که اردشیر زاهدی، پسر فضل‌الله زاهدی، دوست نزدیک حسین خطیبی بوده و او نیز در ماجرا دخالت داشته است.

در ۲۴ اردیبهشت عبدالعلی لطفی، وزیر دادگستری طی نامه‌ای به مجلس اعلام کرد که مطابق گزارش وزارت دفاع ملی و اسناد و مدارک متقن، که منضم به نامه است دکتر مظفر بقایی کرمانی متهم به معاونت در قتل رییس شهربانی است. لطفی در این نامه، سلب مصونیت پارلمانی از بقایی را خواستار شد. این درخواست تا زمان انحلال مجلس هفدهم به تصویب نرسید.»

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک