طنز/ احمدی خوشگلم با كاروانش مي‌رود

مهرم، ماهم، نفسم، اميدم، جانم، مالم، بالم، حالم، عالم، عطفم، كتفم، دستم، هستم، گر بروي نيستم … اي زيباي خفته، سيندرلا، عمو پورنگ و اميرمحمد، خاله شادونه، يكي يه دونه، گل گلخونه، گل هر خونه، بشين و پاشو، با صداي چي … محمودم، نبودم، كبودم، عمودم، اصن يه وعضي! … اي نمونه دو عالم، سوسن‌ام، سنبل‌ام، نگارم، رستم پاشايم! من به چشم خويشتن ديدم كه جانش مي‌رود… احمدي خوشگلم با كاروانش مي‌رود… عزيزم، بگو مي‌گردي، بگو برمي‌گردي، اگه برنگردي، واي واي واي واي…مهرم، ماهم، نفسم، اميدم، جانم، مالم، بالم، حالم، عالم، عطفم، كتفم، دستم، هستم، گر بروي نيستم … اي زيباي خفته، سيندرلا، عمو پورنگ و اميرمحمد، خاله شادونه، يكي يه دونه، گل گلخونه، گل هر خونه، بشين و پاشو، با صداي چي … محمودم، نبودم، كبودم، عمودم، اصن يه وعضي! … اي نمونه دو عالم، سوسن‌ام، سنبل‌ام، نگارم، رستم پاشايم! من به چشم خويشتن ديدم كه جانش مي‌رود… احمدي خوشگلم با كاروانش مي‌رود… عزيزم، بگو مي‌گردي، بگو برمي‌گردي، اگه برنگردي، واي واي واي واي… 
قانون – مرا چه به مسافركشي وقتي بهانه‌ام از اين كار طاقت‌فرسا تو بودي. مرا چه به كلاچ، مرا چه به گاز، مرا چه به بوق؟ مرا چه به بوق سگ؟ مرا چه به سگ؟ مرا چه به واشرسيلندر سوزاندن با اين قطعات چيني؟ 
 مرا چه به دنده دادن، به عشق ورزيدن، به ايستادن جلوي مسافري كه تو نيستي؟ اين جهان مسافري ندارد وقتي از ميلياردهايش يكي تو نباشي. از سه هزار ميلياردش حتي. 
من لب به اين سوئيچ نمي‌زنم وقتي براي تو نچرخد. بي‌تو اين جهان برايم چونان جعبه كبريتي در دستان پسركي بازيگوش است، كه هي با شيطنت بازش مي‌كند، مي‌بندد، بازش مي‌كند، مي‌بندد، بازش مي‌كند، مي‌بندد، روي مخ است كلا، بچه‌ هم بچه‌هاي قديم! 
من از اين زندگي دلخورم، از اين ماشين دلخورم، از جهان متنفرم، از خودم، از تو كه مي‌روي. براي من از ونزوئلا بگو، از مادري مهربان در آغوشي به گرماي محبت، از يارانه‌اي به وسعت خوشبختي، از‌هاله‌اي آغشته به نور، از آتشي كه لولو برد، از مهري كه تو آوردي، از مسكن مهر بگو … خورشيدم، ستاره‌ام، سياره‌ام، كهكشان راه شيري‌ام، دب اصغر، دب اكبرم، ونوسم، ميترايم، ثريايم، ژيلا، شقايق، سميرا، سميه، شيرين‌ام، ملس ام، عسلم، مربايم… مرا چه به مسافركشي وقتي نباشي؟ 
نه امروز، كه يك ماه است حالا كه دستم به سوئيچ نمي‌رود. اين مسافران توي خيابان، اين شهر، اين كشور، اين جهان، آن جهان، جهانبخشي كه لژيونر شد، همه و همه بي تو تنها و غريبند، چراغ خانه‌شان تاريك و سرد است. بارها در خيابان ديدمت، ميان جمعيت كه نه، توي جمعيت، همانطور كه گفته بودي، توي ملت! مردم بعد از آن كمي سخت راه مي‌رفتند، اما تو بودي و توي مردم بودي. چنان كه مردم همگي تودار شده بودند. اين تنها بخشي از هزاران جوايز نقدي و غيرنقدي تو بود. ما لايق تو نبوديم، اجازه بده دو تا بزنم توي گوش خودم كمي آرام شوم ماهم، عجقم، عسيسم، عجقولكم. 
بعد از تو كدام رئيس‌دولتي چنان كه تو بودي ظرفيت خواهد داشت؟ مي‌خندي؟ اين قسمت را جدي مي‌گويم استثنائا خوشگلم! خوشگلم؟ نخند، سنگين باش! نه شكايتي، نه حكايتي، نه واكنشي، اصلا هيچي به هيچي؟ مهرم، ماهم، مهري ماهم، سنگ بود به صدا در مي‌آمد اما تو با وقار تمام سكوت مي‌كردي و ترجيحا ملت را به صدا در مي‌آوردي… كلا اهل تعامل بودي، اهل تبادل، اهل تبديل، چونان ارزش تومان به ريال! 
هر جا كه باشي، آسمان، خاك، زمين مال من است، بي‌زحمت يك‌مقدار آن‌طرف‌تر بايست. اصلا محض اطمينان خيلي برو آنطرف‌تر، ميسي ماهم، فدات جيقمل! گفتن‌اش سخت است نورم، روحم، روانم، پناهم، پشتم، پشتم، آخ پشتم… يارم، وقارم، همراهم، ياورم، هميشه مومن‌، تو برو سفر سلامت، چراغ‌ها را من روشن مي‌كنم! 

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک