گزارش دلسوزانه روزنامه همشهری برای خواهر علی کریمی!
همشهری نوشت: بیچاره خواهر بینوایش که به او اعتماد کرد و امروز با 750میلیارد تومان بدهی پشت میلههای زندان است
خوب دقت کنیم؛ یکم، از عنوان برادری سوءاستفاده کرد و دوم، دروغ گفت و او را به امید واهی فریفت و سوم، داراییاش را ربود و چهارم بیاعتنا به رنج و گرفتاری خواهر او را تنها گذاشت و گریخت و پنجم ژست سیاسی گرفت تا بهخاطر فساد اقتصادی، هویتش برملا و دیپورت نشود.
این فرایند آشنا نیست؟ تنها با خواهرش چنین نکرد؛ او با بسیاری از خواهرانمان در این سرزمین چنین کرد.
داستان دردناکی است. تنها ماجرای علی کریمی نیست.
پدر مهسا چنین نبود؟ پردهها کنار نرفت و طشت دروغگوییاش از بام نیفتاد؟ آنروز که چشم در چشم دوربین گفت دخترم حتی برای سرماخوردگی هم نزد پزشک نرفته است؛ حال آنکه فیلمش در خلوت منتشر شد که میگوید مهسا سابقه بیماری سخت و جراحی و غیره داشته است.
مادر کیان چه؟ وقتی برای خونخواهی کیان به دامن قاتلان فرزندش پناه برد، همهچیز روشن نشد؟ وقتی امان نامه برای تروریستها و قاتلان کیان خواست، چشمها باز نشد؟
مسیح علی نژاد کافی نبود که ببینیم این جریان شیاد به بهانه آزادی برهنگی، تجزیه این خاک را هدف گرفتهاند؟ از عکس یادگاریاش با قاتلان حاج قاسم و صاحبان تحریم سفرههای مردم درس نگرفتیم؟
از لجنه مشترک حامداسماعیلیون با منافقین شقی که سالها دستشان به خون مردم ایران آغشته است معلوم نشد کاسبان هواپیمای اوکراینی چه نقشهای به سر دارند؟
از همسفرگی و همنشینی ربع پهلوی با صهیونیستهای کودککش و شقیترین دشمن مشترک انسانیت، نیافتیم با چه اهریمنی مواجهیم؟
وحدت پوشالینشان کمتر از چندماه با بیحیثیتی تمام فروپاشید تا مشخص شود گرگها مقابل هم با چشم باز میخوابند تا ناغافل به هم چنگ نزنند و دندان بر هم نکشند.
حرف از دیوان و ددان نیست. سخن با آنان است که از سر غفلت در حلقه کرکسها به گروگان رفتند و در میان زوزه شغالان صدای شیران نشنفتند و دست آخر جورکش غول بیابان شدند.
خواهر علی کریمی نماد است؛ نمادی برای خواهرانمان.
به همین سادگی؛ از اعتمادها سوءاستفاده کردند و دروغ گفتند و فریفتند و ربودند و عدهای را در رنج زندانها و حلقههای اعدام رها کردند و دست آخر از دشمنان این مردم صله گرفتند. یکی ویزا و یکی کیسه دلار و یکی…
چشم باز کنیم. ببینیم. عبرت بگیریم و بیشتر به ناکسها اعتماد نکنیم… و به بیان سعدی: «بهقول دشمن پیمان دوست بشکستی/ ببین از که بریدی و با که پیوستی»!