پیامدهای آشکار شدن شکاف در حاکمیت روسیه/شورش واگنر وجهه پوتین را خراب کرد؟
یکی از نتایج مهم تنش فعلی، احتمال تغییر برداشت بازیگران از پوتین روسیه است و آن تصویر که روسیه تحت نظر کامل پوتین است متحول شده است
زمانی که پوتین در سال ۱۹۹۹ انتخاب شد یکی از اصلی ترین واژه هایی که می توان نوع مدیریت و مدل حکمرانی او را نمایان سازد واژه «قدرت عمودی» (Vertical Power) بود. پوتین سه بار در اولین سخنرانی سالانه خود در مجمع فدرال در سال ۲۰۰۰ از این واژه استفاده کرد، اما در سخنرانی های بعدی دیگر به آن اشاره نکرد.این واژه در فضایی مطرح شد که خواست عمومی برقراری نظم پس از هرج و مرج دهه ۱۹۹۰ بود و این نظم از بالا به پایین به بخش مهمی از روایت سازی مدل ریاست پوتین شد.
این مفهوم به شدت با رویکرد ریاست جمهوری پوتین و تلاش او برای ایجاد یک زنجیره عمودی از اقتدار سلسله مراتبی، با دولت قوی و سازش ناپذیر از بالا، القای انضباط و مسئولیت بی قید و شرط برای انجام وظایف مرتبط است. به اذعان کارشناسان، پوتین و تیمش از زمان مسئولیت، با ایجاد فضایی مبنی بر اینکه «پوتین مسئول و محور هست»، این پیام را را به جهان ارسال می کرد. در عمل نیز یکدستی و نظم قابل توجهی در بدنه نظام روسیه در دوران پوتین مشهود بود تا قبل از اتفاق اخیر.
بنظر می رسد اصلی ترین ضربه اتفاقات اخیر و اقدامات گروه نظامی واگنر با تعدادی بین ۱۵ تا ۲۵ هزار نفر نیرو که مشخص شد با هدف سهم خواهی این گروه در سیستم داخلی روسیه بوده است، ضربه به این سلسله مراتب عمودی و ایجاد ترک یا شکافی در اقتدار سیستم نظام روسیه است. اتفاق اخیر ظرفیت بالای آسیب درونی خود روسیه و امکان ایجاد شکافی در بدنه حاکمیتی روسیه است که حداقل با این گستره بعد از یلتسن و فروپاشی شوروی بی سابقه است.
نکته قابل ذکر درباره علت حضور این گروه و دادن توانایی عملیاتی مستقل به آنان(بر خلاف عرف نوع به کارگیری از گروه های نظامی خصوصی مانند واگنر)، می توان دو فرضیه را بررسی کرد. نخست ضعف عملیاتی در اوکراین به طوری که بزرگترین پیروزی دو ماه اخیر را همین گروه واگنر کسب کرده است. فرضیه کمکی و احتمالی دیگر، نکته دیگری تحت عنوان خواست پوتین برای تعدد مراکز قدرت نظامی برای عدم جمع شدن قدرت در یک گروه داخلی باشد. موید این فرضیه می تواند شکل دادن گارد مستقل ریاست جمهوری با حدود بیست هزار نفر نیرو است.
یکی از نتایج مهم تنش فعلی، احتمال تغییر برداشت بازیگران از پوتین روسیه است و آن تصویر که روسیه تحت نظر کامل پوتین است متحول شده است.
رئیسجمهور روسیه در نطق خود نسبت به اتفاقات اخیر ضمن نامیدن این گروه تحت عناوینی مثل شورشی و خائن به این موضوع اشاره کرد که: «آنهایی که این شورش مسلحانه را سازماندهی کردند و علیه رفقای خود در جنگ سلاح کشیدند به روسیه خیانت کردند و مسئول خواهند بود. من از آنهایی که این جنایت را سازماندهی کردند میخواهم فکر کنند و تنها راه را که بازگشت به خانه و توقف این اقدامات است، برگزینند. وی گفت که مقامهای امنیتی روسیه دیگر اجازه تکرار شکاف در روسیه را نخواهند داد و از مردم این کشور محافظت خواهند کرد. این چنین ضربه ای بود که در سال ۱۹۱۷ زمانی که این کشور در جنگ جهانی اول می جنگید به روسیه وارد شد، اما پیروزی آن ربوده شد.»
اشاره پوتین به انقلاب بولشویک ها بود. این بیان تاییدی بر تاثیر بالای حافظه ی تاریخی در نوع فهم موضوعات توسط پوتین است. ضربه ای که در ذهن پوتین وقایعی مانند فروپاشی شوروی، از بین رفتن روسیه تزاری و حتی فروپاشی آلمان شرقی(وی به عنوان مامور کا.گ.ب در سال ۱۹۸۵ به آلمان شرقی اعزام شد و از ابتدا شاهد آسیب های ناشی از فروپاشی جمهوری دموکراتیک آلمان بود) داشته است. لذا اتفاقاتی مانند اقدامات واگنرها را در این چارچوب تجربه زیسته روس ها تمام تهدیداتی مانند فروپاشی را برای پوتین و قسمتی از مردم روسیه زنده می کند.
در طول بیست و سه سالی که در قدرت بود، روسیه حملات تروریستی، جنگ در چچن، بلایای طبیعی و اعتراضات گسترده را پشت سر گذاشت و او همه این موضوعات را مدیریت کرد. نکته مورد توجه آن است که متوسط محبوبیت پوتین در طول ۲۳ سال مسئولیت وی در حدود هفتاد درصد بوده است. جالب آنکه سطح مقبولیت پوتین در می ۲۰۲۳، بیش از ۸۰ درصد بوده است و بعد از جنگ اوکراین افزایش داشته است.
اما تصمیماتی که پوتین بعد از مذاکرات رییس جمهور بلاروس با واگنرها انجام داد حداقل دو نتیجه را می توان مفروض انگاشت. یک اینکه برداشت هزینه ی احتمالی برای سرکوب گروهی شورشی در کشوری در سطح قدرتی مانند روسیه زیاد بوده است که خود نشانه ای از ضربه پذیری روسیه از این نوع است. مورد دوم آنکه پوتین روسیه می تواند با گروهی که به عنوان خائن نامیده شده است، توافق کند که به ویژه مورد توجه غربی ها برای بحران اوکراین قرار گرفته است. هرچند بنظر پوتین مسئولین گروه واگنر نه لزوما سربازانی که حتی آنان را «وطن پرست» نامید را خائن می دانست.
در ژانویه ۲۰۲۳ در گزارشی از مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی که به پایداری نظام روسیه پرداخته است به تهدیدات پیش روی پوتین اشاره کرده است. مواردی که بیان شده است تهدیداتی مانند عدم توفق مشهود در میدان نبرد اوکراین است. دوم، بسیج کردن نیروی نظامی از مردم می تواند حمایت عمومی را به خطر بیندازد. و در نهایت خدشه وارد شدن به اعتبار پوتین به عنوان یک رهبر است. این گزارش معتقد بود پوتین ممکن است سال ها همچنان قدرت داشته باشد اما پوتین افسانه ای سال ۱۹۹۹ است.
رویداد سیاسی تعیین کننده ای که بر ظهور پوتین در دهه نود میلادی تأثیر گذاشت، جنگ دوم چچن بود. جنگی که برای کنترل بی نظمی های گروه های جدایی طلب در مناطقی مانند داغستان اتفاق افتاد و با پیروزی روسیه همراه بود. این مدیریت مصمم پوتین در جنگ دوم چچن بود که منجر به افزایش تماشایی و پایدار محبوبیت او شد.
درگیری داخلی به عنوان مصداقی که روزی باعث شهرت پوتین شد به نوعی دیگر در سال ۲۰۲۳ می تواند باعث ضربه اساسی به نوع مدیریت و نظم وی باشد. هرچند نوع مواجهه و سرعت جمع شدن تنش واگنرها موجب جلوگیری از ضربه های اساسی تر شد اما از طرفی احتمالا ضعف سیستم فعلی را نشان داد. این شکاف یعنی فرد یا گروهی می تواند در قدرت عمودی پوتین صعود پیدا کند و در فعل و انفعالاتی به یکپارچگی کشوری آن هم به صورت نظامی ضربه وارد کند. آخرین صحبت ها پوتین نیز تکیه بر اتحاد داشت یعنی بنظر او نیز این نکته را تشخیص داده است.
زمان نشان خواهد داد که آیا پوتین توانایی تنظیم و ترمیم شکاف ایجاد شده در قدرت عمودی خود را دارد یا خیر، به نظر متغیر جنگ اوکراین عاملی محوری خواهد بود. در این بین باید مراقب تصویر سازی های غیر واقعی و بزرگنمایی غربی ها از این اتفاق و این روند بود.
*منبع: اندیشکده حکمرانی شریف