شهید بهشتی با کسانی که او را تخریب میکردند چطور برخورد میکرد؟
روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از حسن شکیبزاده نحوه مواجهه شهید بهشتی با کسانی که به تخریب او میپرداختند و علیهاش شعار میدادند را روایت کرده است.
چند ماهی بود که پنج شنبههای هر هفته با همکارانم در حزب جمهوری اسلامی میرفتیم پای کلاس درس شناخت آیتالله بهشتی. اون روزها منافقین بدجوری به نیروهای انقلابی و متعهد پیله کرده بودند، نقشه آنها ابتدا شکستن شخصیتهای بزرگ و موثر نظام در چشم مردم بود و سپس خارج کردنشان از گردونه انقلاب. محو سخنان جذاب و عارفانهاش بودیم که آرام آرام صدای گروهی از خیابان به گوش میرسید. کمی که نزدیکتر شدند با صدای بلند شعارهایی علیه ایشان از جمله شعار مرگ بر بهشتی میدادند. راستش نه فقط من که همه کلاس بلند شدند تا با شعارهای خود جوابی به بیادبی گروهی بدهند که تحریک شده ناآدمای پشت پرده بودند. من همه نگاهم توی چهره بهشتی بود که ببینم تغییری در رفتار، کردار و چهره این مرد بزرگ رخ میدهد یا نه! اما او در کمال ناباوری نه تنها هیچ تغییری در صورت و نگاهش بوجود نیامد، بلکه جلوی ما ایستاد و اجازه هیچ حرکت و برخوردی نداده و سپس خیلی عادی، سخنانش را پی گرفت.
او افزود: هرگز فراموشمان نمیشود که چگونه فریاد زد: “عاشق شوید، برادرها و خواهرها عاشق شوید، زندگی به عشق است. عقل به آدم زندگی نمیدهد. عقل به آدم حساب میدهد که چه جور بهتر بخورد، چه جور بهتر بخوابد، چه جور بهتر پلاسیده شود، چه جور بهتر دل مرده باشد. عشق است که در درون انسان آتش زندگی و شعله زندگی را بر میافروزاند. مسلمان عاشق است. عاشق خداست. عاشق حق است، عاشق عدل است. عاشق انسان شدن است. عاشق ملکوت است و دنیا با همه زیبندگیها و فریبندگیها برایش صرفا میدان ساخته شدن و ره پیمودن به سوی آن معبود و معشوق جاودانه است”.