ماجرای حضور شهید سلیمانی در اولین پرواز حلب زیر آتش داعش/ امیرنصیرزاده: به سوریه هواپیمای جنگی نبردیم
تسنیم نوشت: جانشین ستادکل نیروهای مسلح گفت: یک زمانی نصف باند فرودگاه حلب در تیررس داعش بود و این تهدید هم بود که روی هوا پرنده را بزنند، در چنین شرایطی شهید سلیمانی معتقد بود هواپیما باید بنشیند، لذا خودش در هواپیما نشست و این پرواز با موفقیت انجام شد
مشروح گفتگو با امیر خلبان عزیز نصیرزاده از فرماندهان با سابقه نیروی هوایی ارتش و جانشین ستادکل نیروهای مسلح را بخوانید؛
********
با توجه به آشنایی و ارتباطی که در حوزه کاری با با سردار سلیمانی داشتید، ابتدا بفرمایید از کجا با حاج قاسم آشنا شدید و شخصیت ایشان را چطور دیدید؟
هرچند ایشان از سال ۷۶ و اواخر دهه ۷۰ مسئولیت نیروی قدس را به عهده داشت ولی ما شناختی از ایشان نداشتیم تا اینکه به یک سطوحی از نیروهای مسلح آمدیم و دسترسیهایی به یک سری مسایل داشتیم، از طرفی هم محور مقاومت فعالیتش گستردهتر شده و همچنین کشورهایی مثل افغانستان و عراق مورد تهاجم قرار گرفت و اینجا تقریبا تقابل بین محورهای مقاومت و مهاجمین استکباری تقریبا روز به روز شفافتر و این جبههها مشخصتر شد.
در آن زمان باتوجه به فعالیتهای نیروی قدس و همکاریهایی که با نیروهای مختلف داشتند، کارمان شروع شد ولی اوج شناخت ما زمانی بود که من در هیئت رئیسه نیروی هوایی بودم و بحران یا جنگ سوریه شروع شد، آنجا بیشتر و از نزدیک شاهد حضور شهید بزرگوار در مجموعه نیروی هوایی و بخشهای مختلف بودیم و همکاریهایی داشتیم و شناختمان از ایشان بیشتر شد. در آن مقطع از نزدیک با خصلتها و ویژگیهای شخصیتی ایشان آشنا شدیم و نسبت به تدابیر و ویژگیهای فرماندهیشان بیشتر شناخت پیدا کردیم.
وقتی بنده آمدم در سطح فرماندهی نیروی هوایی، جلساتی در ستاد کل و قرارگاه مرکزی داشتیم که سردار سلیمانی حضور پیدا میکردند و مسائل را تجزیه و تحلیل و نظراتشان را میگفتند لذا اینجا آشناییمان با شهید بزرگوار بیشتر شد.
درخصوص خود شهید واقعا از چند جنبه باید مسائل را مطرح کرد، یکی جنبه ویژگیهای شخصیتی ایشان، یکی جنبه ویژگیهای فرماندهی ایشان، یکی جنبه مدیریت و یکی جنبه سیاستمداری راهبردی. یعنی ما نظارت و حضور ایشان را از پایینترین رده در سطوح تاکتیک تا سطوح بسیار بالا و راهبردی و کلان و در سطح سیاستگذاری راهبردی میدیدیم. همه اینها قابل ذکر است و میشود ساعتها، روزها، کتابها نوشت زیرا دامنه شخصیتی ایشان بسیار گسترده بود.
واقعا اینکه حضرت آقا فرمودند «مکتب» به همین دلیل است چون مکتب، یک شخص نیست، مکتب یک مجموعه منسجم و نظاممند است، یک منظومهای که آموزش میدهد و هرکس از هر جایی وارد این مکتب شود از آن یاد میگیرد، پند میگیرد و آموزش می بیند لذا واقعا شخصیت حاج قاسم، یک مکتب است.
ویژگی مشترک حاج قاسم و شهید بابایی
یکی دیگر از ویژگیهایی که در شخصیت ایشان دیده بودم این بود که در عین حال که یک فرمانده با صلابت و دارای یک ابهت خاصی در مجموعه خود و حتی در چشم ما بود، اما در عین حال شخصیت بسیار متواضعی داشت، کمتر مستقیم در چشم آدم نگاه میکرد، من یک شخص دیگر را هم با این نوع رفتار شخصیتی دیدهام و آن هم شهید بابایی بود، ایشان هم هر موقع روبروی هم مینشستیم همیشه سرش پایین بود و کمتر چشم در چشم نگاه میکرد، شهید سلیمانی هم همینطور بود، اکثرا سرش پایین بود و یک تواضع و خضوع عجیبی در وجودش داشت.
بعد از پایان جنگ سوریه، سردار سلیمانی مراسم بزرگداشتی گرفته بود و بچههای نیروی هوایی ارتش هم حضور داشتند، یک گروه سرودی از بچههای ده دوازده ساله بودند که سرودی خواندند و بعد از سن خارج شدند، ما هم کنار شهید سلیمانی نشسته بودیم که دیدم ایشان با عجله بلند شد و رفت، تعجب کردم که با این سرعت کجا رفت چون کسی هم خبری به ایشان نداده بود، که دیدم به سمت در خروجی و آن بچهها که صحنه را ترک میکردند رفته و یکی یکی آنها را میبوسید، این یک ویژگی خاصی است که هرکسی این کار را انجام نمیدهد.
شهید غفور قوجاوند خلبان هواپیمای ۷۰۷ نیروی هوایی ارتش بود و عمدتا شهید سلیمانی که میخواستند به سوریه تشریف ببرند با هواپیمای ایشان میرفتند، (شهید قوجاوند در دی ماه سال ۹۷ در حادثه سانحه فرودگاه فتح شهید شد) تعریف میکرد هرموقع حاج قاسم به هواپیما میآمد تا به سوریه برود، در کابین مینشست و بعد از پشت شانههای من را ماساژ میداد و میگفت “شما(خلبانان نیروی هوایی) زحمت میکشید و مدت طولانی پرواز میکنید”. لذا ویژگیهای خاص این چنینی حاج قاسم اطرافیانش را جذب میکرد.
حاج قاسم دلها را تسخیر میکرد و وقتی اینگونه شد دیگر پایان ناپذیر است. شهید سلیمانی انصافا اینگونه بود یعنی با یک نگاه و یک برخورد دل انسانها را جذب میکرد و نمیشود بگوییم که مثلا یک فن یا یک هنری داشت که این کار انجام میداد، نه، خیلی افراد شاید خوش سخنتر و خوش بیانتر و … نسبت به ایشان بودند اما نتوانستند مانند حاج قاسم محبوب شوند، لذا به اینها ربطی ندارد بلکه به اخلاص ایشان مربوط بود.
من در رفتوآمدها و نشست و برخاستهایی که با ایشان داشتم، وجود سردار سلیمانی را یک وجود الهی و با یک اخلاص خاص دیدم، برای همین هم وقتی ایشان کلامی میگفت، اثر خاصی داشت و نفوذ عجیبی در افراد پیدا میکرد، این تاثیر و نفوذ کلام را از رده پایین تا بالاترین سطوح افراد مشاهده کردیم، مثلا اگر حاج قاسم با فلان سیاستمدارِ فلان ابرقدرت هم صحبت میکرد رویش اثر میکرد.
نفوذ کلام سردار سلیمانی گروههای مقاومت را با هم متحد کرد
چرا سردار سلیمانی در ایجاد اتحاد بین محورهای مقاومت در کشورهای مختلف تا این میزان موفق بود؟ چگونه محور مقاومت افغانستان، یمن، عراق و سوریه و … به همدیگر وصل شدند؟ چه کسی این کار را کرد؟ چرا قبل از حاج قاسم این اتحاد نبود؟ حتی در برخی از مولفهها این گروهها با همدیگر در تقابل بودند، ولی چه کسی اینها را به هم وصل و متحد کرد که الان استکبار جهانی را به وحشت انداختهاند. این نفوذ کلام سردار سلیمانی و اخلاصش بود، این اخلاص باعث میشود کلامش نفوذ داشته باشد.
سردار سلیمانی وقتی حرفی میزد حتی یک جمله، سعی میکرد که تاثیرگذار باشد مثلا در دیداری که با رهبر یک کشور داشت و بعد از آن اتحادی در جنگ سوریه ایجاد شد، اولا اشراف کامل به میدان داشت، دوما حرفی که در آن جلسه زد نیاز به تجزیه و تحلیل نداشت که آن طرف برود با مشاورینش صحبت کند، لذا همانجا موضوع را پذیرفت زیرا متوجه شد حرف حاج قاسم خالص و ناب است و دیگر تحلیل نمی خواهد.
واکنش وزیر دفاع خارجی به شهادت حاج قاسم
بعد از شهادت سردار سلیمانی من با وزیر دفاع یکی از کشورها در حاشیه اجلاسی صحبت میکردم، ایشان به انگلیسی به من گفت “we missed general soleymani” در زبان انگلیسی وقتی missed به کار میبرند یعنی ما یک فرد خیلی مهم و ارزشمند را از دست دادیم. لذا آنها هم از زاویه دید خودشان میگویند ما آن شخص ارزشمند و موثر را از دست دادیم.
به هر حال همانطور که حضرت آقا فرمودند شهید سلیمانی برای استکبار جهانی خطرناکتر از سردار سلیمانی است و واقعا هم همینطور است، بعد از شهادتش تازه دنیا با نام ایشان در این سطح آشنا و خبرهایش به این میزان پخش و ویژگیهای شخصیتیش مطرح و موجب شد شخصیتهای بزرگ در موردش صحبت کردند و برای دنیا موضوعیت پیدا کرد و باعث شد محور مقاومت و ایدههای ایشان را بشناسند و بفهمند چه کسی بود که با داعش مبارزه میکرد. از طرفی باعث آبروریزی آنهایی شد که ناجوانمردانه ایشان را به شهادت رساندند.
یکی از ویژگیها و خصوصیات شهید سلیمانی نگاه فراجناحی و فراگروهیشان بود، با توجه به اینکه در آن زمان شما در ارتش فعالیت و ایشان در نیروی قدس سپاه بودند، دیدشان نسبت به نیروی هوایی و ارتش چطور بود و با توجه به همکاریهایی که در محور مقاومت داشتید ایشان نکتهای راجع به نیروی هوایی مطرح کردند؟ چون شاهد بودیم در زمان حیاتشان از نیروی هوایی و خلبانان تقدیر و تشکر کرده بودند.
یکی دیگر از ویژگیهای مخصوص ایشان این بود که هیچوقت احساس نمیکرد در عملیات نظامی به بن بست رسیده، در حالیکه حتی من در کشور خودمان از برخی مسئولین میشنیدم که میگفتند “وضعیت سوریه به جایی رسیده که ما باید برای بعد از اسد فکر کنیم!” این زمانی بود که دیگر حلقه محاصره به محل اقامت بشار اسد رسیده و درصد زیادی از کشور در اشغال اشرار و داعش و … بود، در آن موقع رییسجمهور و وزیر امور خارجه آمریکا دائم میگفتند “اسد باید برود”لذا شرایط به گونی بود که آنها اطمینان پیدا کرده بودند این اتفاق خواهد افتاد و طراحیهای خاص خودشان را میکردند.
در یک چنین شرایطی هم سردار سلیمانی احساس بنبست نمیکرد و در آن موقع مشورتی با نیروی هوایی ارتش داشت که در هرصورت باید به محلهایی که محاصره کمکهای انسان دوستانه برسانیم، شاید ما خودمان آنقدر معتقد نبودیم که هواپیماهای C-۱۳۰ مان تا این میزان موثر واقع شوند ولی ایشان این تشخیص را داد و احساس کرد که ما یک ظرفیتهایی داریم و الان به درد می خورد، چیزی که ما قبلا آن را تجربه نکرده بودیم.
ماجرای حضور شهید سلیمانی در اولین پرواز حلب زیر آتش داعش
ما تجربه اینچنین عملیاتی در یک جای غریب را نداشتیم بخصوص در آن محیط جنگی و رعب و وحشتی که تروریستها ایجاد کرده بودند. لذا تصمیم بر آن شد که در یک همچنین جایی کمکهای انسان دوستانه را به مردم برسانیم و برای آنهایی در محاصره هستند امکانات ببریم، شهید سلیمانی معتقد بود این کار امکان پذیر است و حتی در اولین پرواز بچههای ما خودش در هواپیما بود.
در آن زمان باند فرودگاه حلب نصفش در تیررس داعش بود و در نصف دیگر آن مثلا میشد نشست و برخاست انجام بدهیم ولی در این نصف باند هم در فاینال آن احتمال تهدید بود که روی هوا پرنده را بزنند، بنابراین هواپیما با یک شیب کم نمیتوانست بنشیند و باید با ارتفاع بالا بیاید و با یک شیب تند در آن نصفه باند فرود بیاید به همین دلیل سرعت هواپیما بالا میرود لذا محدودیتهای زیادی برای نشستن در این فرودگاه وجود داشت اما در چنین شرایطی شهید سلیمانی معتقد بود هواپیما باید بنشیند، ما روی کاغذ محاسبه میکردیم و میگفتیم نباید این پرواز انجام شود و ایشان میگفت میشود و لذا خودش در هواپیما نشست و این پرواز هم انجام شد.
وقتی میگویم حاج قاسم دلها را تسخیر میکرد موید همین موضوع بود، وقتی گروههای در محیط عمل قرار میگرفتند سردار سلیمانی به گونهای با آنها رفتار میکرد که شیفته ایشان میشدند و وقتی بعد از سه سال آنها را برمیگرداندیم و عملیات تمام شده بود، گریه میکردند که “ما میخواهیم در منطقه باشیم و چرا باید برویم، هنوز اینجا کار هست” و نمیخواستند برگردند.
این شیفتگی برای این است که حاج قاسم دلها را جذب میکرد، چون مثلا این خلبانان ما حقوق و حق ماموریت آنچنانی که نمیگرفتند یک حق ماموریت معمول و مرسوم بود که ما میدادیم و اگر در ایران هم بودند آن را میگرفتند اما آنها نمیخواستند دل بکنند و آن خطر را می پذیرفتند و با جان و دل ماموریتها را انجام میدادند و حتی ابتکاراتی به کار میبردند که بعدا تبدیل به یک روش تاکتیکی شد که ما قبلا تجربه نکرده بودیم.
بعنوان مثال ما تا آن زمان بار ریزی از ارتفاع بالا نداشتیم، آنجا تمرین کردیم و نیروها آنجا تمرین و آن را فرا گرفتند، فکر هم نکنید که دهها پرواز انجام شد تا آن را بیاموزند نه، گاهی با یک خطا محمولهها در نقطه مشخص بارریزی میکردند. لذا آنقدر عشق و علاقه وجود داشت که هیچ موضوعی مانع انجام ماموریتها نمیشد.
این پروازها در چه راستا و چه ماموریتهایی بود؟
پروازهای بچههای نیروی هوایی ارتش در راستای فعالیتهای انسان دوستانه و کمک به مظلومین بود، ما کار جنگی انجام نمیدادیم بلکه از افراد تحت محاصره داعش پشتیبانی میکردیم، این شهید عجیب خلبانان ما را جذب کرده بود که گروههای پروازی با جان و دل ماموریتها را انجام میدادند.
جالب است بگویم که مثلا ما برای تقدیر از نیروها مراسم میگرفتیم و هدیه و ارتقا جایگاهی داشتیم اما یک مراسم هم شهید سلیمانی گرفت و هیچکدام از این موارد هم شاید نبود و فقط از بچهها تقدیر کرد اما نیروهایمان برای حضور در آن مراسم سر و کله میشکستند، ما به حال ایشان غبطه می خوردیم که این شهید چه کار کرده و چه رفتاری از خود بروز داده که آنقدر برای افراد جذابیت دارد.
این جذابیت در همه سطوح فرماندهی و زندگیشان بود، چند شب پیش تلویزیون برنامهای پخش میکرد دیدم شهید بزرگوار سیدرضی موسوی که ارتباط نزدیکی با بچههای ما داشت، صحبت میکند، ایشان میگفت “حاج قاسم اصلا دوست نداشت زیرمجموعهاش از دستش ناراحت شود، یک بار یک چیزی به من گفت احساس کرد ناراحت شدم نیم ساعت بعد زنگ زد گفت من معذرت میخواهم” لذا سردار سلیمانی همچنین شخصیتی داشت یعنی کسی از دستش ناراحت نمیشد حتی زمانی که به او تشر میزد.
سردار سلیمانی در مقابله با یکی از وحشیترین گروههای دنیا تمام قوانین را رعایت میکرد
سازمان ملل و شورای امنیت باید دستورالعملهایی که در مورد حقوق بشر و رعایت حقوق جنگ و … ثبت میکنند را از مکتب شهید سلیمانی یاد بگیرند، الان شما جنگ غزه را نگاه کنید کدام حقوق بشر رعایت شده؟ سازمانهای بینالمللی مفتضح شدند، با اینکه این همه میگویند کجا از حقوق غیرنظامیان، کودکان، زنان، سالمندان، حمایت شد؟ همه این قوانین به فجیعترین وضع نقض شد.
اما در آن طرف با وجود اینکه شهید سلیمانی همه در میدان جنگ بخصوص محیط شهری و مسکونی بود همه این موارد را رعایت میکرد و حتی اگر خودش آسیب میدید اما حقوق مردم و غیرنظامیها را رعایت میکرد و هیچ عمل نقض قوانین جنگی نداشت یعنی در میدان جنگ تمام مقرراتی که بشر به آن افتخار میکند که وضع کرده اما رعایت نمیکند را ایشان رعایت میکرد. ایشان در مقابله با یکی از وحشیترین گروههای شرور دنیا تمام قوانین را رعایت میکرد.
یکی دیگر از ابعاد بسیار گسترده شخصیتی این بود که در عین حال شجاع بودن و بسیار قوی عمل کردن در میدان عمل، عقلانیت فراوانی در کارش بود، اینطور نبود که مثلا بی محابا کاری انجام دهد، همه کارهایش توام با عقلانیت بود.
در بحث تاکتیکی ایشان اصلا قائل به متوقف شدن کار در نبود هیچ اعتبار و سلاح و امکاناتی نبود، نمیگویم که امکانات نمیخواست یا نیاز نداشت، نه، ولی اگر سلاحی نیاز است و آن موجود نیست ماموریت را لغو نمیکرد حتی اگر یک سلاح منسوخ شده و قدیمی هم بود از آن استفاده میکرد و کار را لنگ نمی گذاشت.
لذا در تاکتیهایش با عقلانیتی که داشت به بهترین نحو از امکانات موجود استفاده میکرد. برای همین هم موفق بود. ترکیبی از تاکتیکهای پیشرفته به روز و تاکتیکهایی که شاید بعضیها فراموش کردند را به کار میبرد و موفق میشد و موثر بود و واقعا بن بستی برایش وجود نداشت.
طوفان الاقصی کار خود محور مقاومت و غزه بود
یکی از موضوعاتی که الان خیلی نمایان شده بحث خودکفایی محور مقاومت است، شهید سلیمانی چقدر در این موضوع نقش داشت؟
یکی از راهبردهای اساسی که الان در محور مقاومت شاهدیم بومیسازی تجهیزات است، خیلی بحثها می شود که این عملیات طوفان الاقصی را چه کسی طراحی و چه کسی اجرا کرد؟ همه کار خود محور مقاومت و غزه بود و نیازی ندارند و نداشتند که از بیرون کسی برایشان آن را طراحی کند.
اینگونه نبود که بگویم حماس آمد و در یک کلاسی نشست و شهید سردار سلیمانی به آنها آموزش داد، نه این مکتب است که آنها را آموزش داده و این باور را درونشان ایجاد کرده است که با مقاومت میشود بر دشمن پیروز شد، این مقاومت و صبر در برابر مشکلات را مکتب سلیمانی به آنها یاد داد. این مکتب به آنها آموخت که با مقاومت میشود بر بزرگترین نیروهای نظامی دنیا غلبه کرد و الان هم میبینیم خودشان دارند راه را ادامه میدهند زیرا همه راهها که بسته است و ازشان پشتیبانی نمیشود لذا این تفکر به آنها بومی سازی در بخشهای مختلف مقاومت را آموخت.
همانطور که فرمودید شهید سلیمانی در این باوری که در محور مقاومت ایجاد شده نقش بسزایی داشت.
مکتب سردار سلیمانی خیلی گسترده است و یک شخص نیست یک منظومهای از عقاید وجود دارد که دیگران آن را یاد میگیرند که رفتارمان چطور باشد و چطور تلاش و صبر و مقاومت کنیم.
این یک بخشی از قضیه است و بالاخره نمیشود کتمان کرد که سردار سلیمانی در تجهیز محور مقاومت تلاش کردند، نمونهاش در عراق و مقابله با داعش بود که حشدالشعبی و گروه های مقاومت را سازماندهی کردند از طرفی هم با درخواست ایشان نیروی هوایی هم در مقابله با داعش در عراق ورود کرد، درخصوص این موضوع هم بفرمائید که به چه صورت انجام گرفت.
هرجایی که ما فعالیت داشتیم با درخواست خود ایشان بود. میآمدند با فرماندهان همه نیروها و نه تنها نیروی هوایی اما چون حوزه هوا منحصر به فرد بود، ایشان میآمدند و مثلا طراحی را به مشورت می گذاشتند و با هم فکری هم، ماموریت در یک شرایط خاصی اجرا میشد.
به سوریه هواپیمای جنگی نبردیم
ما در سوریه به هیچ عنوان هواپیمای جنگی نبردیم و بیشتر پشتیبانی مردمی بود که انجام میشد، در عراق هم ما برای این کار نرفتیم و مستقر هم نشدیم ولی یک خط قرمزی بود که از طرف فرمانده معظم کل قوا اعلام شد که داعش حق ندارد تا ۵۰ کیلومتری مرز ما بیاید و وقتی آمد آن موقع ما عمل کردیم و در یک جاهایی که رسیده بودند آنها را عقب راندیم.
سردار سلیمانی جمله یا نکته خاصی راجع به خلبانان نیروی هوایی ارتش یا اصلا بحث حضور ارتش در محور مقاومت داشتند؟
بزرگداشتی با حضور خلبانان و گروه فنی نیروی هوایی بود که ایشان در آن مراسم صحبت و تقدیر کردند و با این مضمون گفتند “آن کاری که خلبانان در هوا کردند کمتر از کار رزمندگان در روی زمین نبود”.
ایشان بعد از پایان بحران سوریه و برای قدردانی از نیروی هوایی لوحی را نیز تهیه کردند که در آن نوشته بود “اینجانب بر خود لازم میدانم از اقدامات دلسوزانه و مخلصانه جنابعالی در کمک رسانی به مردم مظلوم سوریه و پشتیبانی از مدافعان جان برکف حرمین آل الله (ص) که مورد هجمه گسترده و کینهتوزانه اذناب خبیث استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای جنایتکار و صهیونیست واقع شده بودند، صمیمانه قدردانی و تشکر نمایم و دستهای جنداللهیتان را ببوسم. بدیهی است اگر زحمات خالصانه و بی شایبه شما در تکمیل مجاهدتهای رزمندگان و ایثارگران مدافع حرم نبود به فرمایش حکیمانه امام خامنهای مدظلهالعالی باید در خیابانهای ایران با تروریستهای وهابی تکفیری صهیونیستی میجنگیدیم.”
این لوح را بعد از پایان بحران سوریه در یک همایشی که برای قدردانی از بچههای نیروی هوایی ارتش دعوت کرده بودند، دادند.
این نشان میدهد سردار سلیمانی خیلی از نیروی هوایی راضی بودند.
بله در موارد مختلفی به این موضوع اذعان داشتند. ما حدود سه سال و اندی در سوریه هم حضور داشتیم و پشتیبانی لازم را از محور مقاومت انجام میدادیم.
با توجه به تاثیری که سردار سلیمانی در محور مقاومت و منطقه داشتند شرایط الان را چطور ارزیابی میکنید با توجه به اینکه از عملیات طوفان الاقصی بیش از ۸۰ روز است که میگذرد و شاهد جنایات رژیم صهیونیستی هستیم و از سوی دیگر رهبر انقلاب فرمودند که آمریکا باید از این منطقه برود. اثرات این عملیات و علت خیزشی که انجام شده چیست.
شرایط الان خیلی به نفع جبهه حق است. شاید ببینیم در جبهه باطل اعتلاف تشکیل میدهند در قالب و پوشش سازمانهای بینالمللی کارهایی انجام میدهند و قطعنامه صادر میکنند اما جبهه حق رضایت خداوند متعال را در پی دارد.
جبهه حق احساس میکند باید مقابل ظالم بجنگد و مبارزه کند حالا این در یمن به یک شکلی است، در فلسطین به یک شکلی و در لبنان به یک شکلی دیگر. وقتی آمریکا آمد و در بخشهایی از سوریه پایگاه درست کرد و مستقر شد و منابع این کشور را بدون اجازه به غارت میبرد معلوم است که مردم سوریه این ظلم در حق خود را میفهمند میدانند که باید در برابر آن با هرچه در توان دارند و به هر شکلی شده عمل کنند.
شرایط فعلی منطقه منجر به پیروزی جبهه حق خواهد شد
مردم عراق نیز وقتی دیدند آمریکا اینطور مستقر شده و منابع اعتباری و پولی عراق تحت نظارت آمریکاست میگویند آمریکا چکاره است که منابع اعتباری عراق باید با اجازه آن هزینه شود؟ لذا این ظلم است و باید با آن مبارزه کنند.
از آن طرف مردم یمن میبینند آمریکا آمده و در نزدیکیشان مستقر شده و همین روزهای اخیر دیدیم ۱۰ نفر از بچههای مقاومت یمن را شهید کردند، آمریکا چه کاره است که از آن سر دنیا آمده و اینجا چه میخواهد؟ برای چه باید این افراد را شهید کند؟ این ظلم و استکبار است و در مقابل استکبار جنگیدن توصیه قرآن است و لذا همه این گروهها و ملتها علیهش اقدام میکنند و خداوند متعال هم وعده داده هرکس به تکلیف عمل کند قطعا پیروزی نصیبش میشود.
از دید و اعتقادات ما شهادت در راستای پیروزی است یعنی شهید سلیمانی هم پیروز شد و هم شهید. یعنی شهادت در راستای پیروزی است، ما تکلیفمان را انجام میدهیم و هرچه پیش آمد خداوند وعده داده شما پیروزید. لذا قطعا معتقدیم این شرایط فعلی منجر به پیروزی جبهه حق خواهد شد.
البته ما منکر نیستیم که این راه آسان نیست برای همین خدا میگوید اگر شما استقامت کردید من هم وعده میدهم که پیروز میشوید. ما اعتقاد کامل داریم پیروزی با جبهه حق است.
ما چقدر باید هزینه میکردیم تا فلسطین و غزه و حقانیت آنها را به دنیا معرفی کنیم؟ ولی الان شما میبینید در نقاط مختلف دنیا گرایش به اسلام و شناخت فلسطین و حقانیت فلسطین و غزه چقدر برای مردم شناخته شده و چقدر روشن گری ایجاد شده است. این یک پیروزی است.
اینها زمینههایی است که برای پیروزی نهایی ایجاد شده و ما معتقدیم باید صبور باشیم باید اعتقاد داشته باشیم و فعالیت و تکالیفمان را انجام بدهیم و اطمینان کامل داشته باشیم شرایط فعلی خیلی به نفع جبهه حق است.
شهید سلیمانی زمینهها و آگاهیهایی را ایجاد کرده و من معتقدم که این جزیرهها در نهایت گسترش پیدا خواهند کرد و به هم وصل خواهند شد و یک نیرو و بازوی قوی ایجاد می کنند. البته وسط این جزایر یک باتلاقهای ناجوری هم وجود دارد و آن حاکمان در کشور اسلامی هستند، حاکمان بعضی کشورها هنوز به آن درک نرسیدهاند و شاید حفظ حکومت خودشان را به کمک به جبهه حق ترجیح میدهند ولی من معتقدم این جزایر به هم متصل و زمینه برای پیروزی نهایی فراهم خواهد شد.
با توجه به جایگاهتان در ستادکل نیروهای مسلح وضعیت نیروهای نظامی خودمان را چطور ارزیابی میکنید.
وضعیت دنیا را نگاه کنید میبینید روی ایران یک حساب ویژهای باز میکنند، در دنیای امروزی باید قدرت داشته باشید اگر قدرت نداشته باشید به هیچ عنوان شرایط اینگونه نیست لذا اگر قدرت نداشته باشید یا باید تحت سلطه باشید یا نابود میشوید. یعنی دو راه برای بقا وجود ندارد، یکی بقای عزتمندانه و داشتن قدرت و یکی بقای همراه با ظلم پذیری و تسلیم است یعنی شما زیر یوغ یک ابرقدرتی بروید یا یک کشور قدرتمندی بقا را ادامه دهید.
کشور جمهوری اسلامی ایران الان عزتمندانه به راه خودش ادامه میدهد، این همه دشمنان علیه جمهوری اسلامی ایران توطئه و برنامه ریزی کردند که یکی از آنها برای سرنگونی هر دولتی کافی بود اما جمهوری اسلامی ایران همچنان به راه خودش ادامه میدهد به نظر من این چیزی نیست جز قدرت.
روزی باید همه نیازمندیهایمان را میخریدیم الان بخشی از آن را میفروشیم
حداقل ما در قدرت سخت بازدارندگی ایجاد کردیم، این را مطمئن باشید، یعنی باید مردم شریف ایران و جوانان ما اطمینان حاصل کنند که این قدرت بازدارندگی درحوزه سخت قطعا ایجاد شده است و البته اینطور هم نیست که ما بگوییم الان بازدارندگی ایجاد شده پس خیالمان راحت باشد نه این راه ادامه دارد و توقفی در نیروهای مسلح نداریم.
حتی خود فرمانده معظم کل قوا به طور مرتب مطالباتی از نیروهای مسلح دارند لذا حرکت با شدت بیشتر در جهت افزایش قدرت صورت میگیرد. قدرت ما دکترین ما دفاعی است، ما بازدارندگی ایجاد میکنیم که مورد هجمه دشمن قرار نگیریم ولی قصد حمله و کشورگشایی هم نداریم و ما قدرت خودمان را ایجاد میکنیم که کشورمان را حفظ کنیم.
لذا با اطلاعاتی که ما داریم بازدارندگی قطعی را ایجاد کردیم اما نباید از دشمن هم غافل شویم، دشمن هم مدام در حال طراحی است چون قویترین قدرت در مقابل خودش را قدرت جمهوری اسلامی ایران میداند و برای همین مدام برنامه ریزی جدیدی میکند. ما نیز نباید غافل شویم و در سایه توانمندیهای فعلیمان بخوابیم نه، ما باید به صورت مدام کار کنیم و این کار را هم انجام میدهیم زیرا فرماندهان بسیار هوشیار و افسران جوان بسیار دانشمند و مراکز پژوهشی بسیار خوبی داریم و روز به روز هم در رونماییها برخی از توانمندیهایمان را میبینید، ما یک روزی باید همه نیازمندیهایمان را میخریدیم الان بخشی از آن را میفروشیم و این یک قدرت است.
ماجرای کمک سیدرضی در تعمیر هواپیمای ۷۴۷ نیروی هوایی در دمشق
شما در سخنانتان راجع به شهید سیدرضی موسوی هم صحبت کردید و ایام شهادت این سردار بزرگ هم هست، راجع به این شهید و همکاریهایی که داشتید اگر نکاتی هست بفرمایید.
ایشان چون در منطقه مستقر بود، اول که نیروهای ما به آنجا میرفتند خودشان را به او معرفی میکردند و کارهایشان را ایشان تنظیم میکرد، بچههایمان به ما میگفتند سیدرضی از آن آدمهای مخلصی بود که شبانه روز کار میکرد یعنی ما در آن جا اسم دیگری نشنیدیم و معلوم بود خیلی پرکار و پشتیبانی بسیار خوبی از محور مقاومت دارد و ماموریتها را زیر نظر سردار سلیمانی خیلی دقیق انجام میداد.
ایشان نیز مانند شهید سلیمانی بسیار مهربان بود و بچهها را جذب میکرد و اگر کمبودی داشتند ایشان رسیدگی میکرد و مدت طولانی هم در محور مقاومت فعالیت داشت.
یک بار هواپیمای ۷۴۷ نیروی هوایی در دمشق نشسته بود و بارش را که خالی میکرد رژیم صهیونیستی فرودگاه دمشق را زد و هواپیمای ما آسیب دید. لذا حدود دو ماه میرفتیم تا هواپیما را آماده کنیم و به کشور برگردانیم در آن زمان ایشان به ما خیلی کمک کرد، هم در تامین قطعات و هم در هماهنگی رفت و آمد نیروها و پشتیبانی کارها.
ایشان از این دست کارها که هیچ وقت گفته نشده زیاد داشتهاند که در گمنامی انجام میداد و من حتی دیدم برخی از همکاران و دوستان سپاهی هم ایشان را نمیشناسند در حالیکه این همه فعالیت کرده بود دلیلش کار در گمنامی این شهید بزرگوار بود که این صفت مردان خدا این است یعنی کارها را نمایشی و برای ویترین انجام نمیدهند