ماجرای خادم شدن «دبیر» در حرم رضوی
علیرضا دبیر گفت: آقاى طبسى به ما گفت هر کس مدال طلا بگیرد، خادم حرم امام رضا(ع) میشود. در فینال، یک ـ هیچ از حریف عقب بودم. ۲۰ ثانیه مانده بود به پایان مسابقه، نگاهى به آسمان کردم و گفتم بىخیال طلا، خادمى امام رضا(ع) دارد از دستم مىرود. ناگهان داور، یک اخطار به حریف و یک امتیاز به من داد و قهرمان شدم.
به گزارش عصرخبر ، سایت تبیان نوشت:
علیرضا دبیر در پاسخ به سوالات ما با حوصله و سعه صدر جوابگو شد. او تمایل داشت تا در این خصوص با تامل و اندیشه کلماتی را به کار ببندد که تا حدودی حق مطلب را ادا کند.
علیرضا وقتى در نشستى با معروفترین چهره سیاسى شهررى یعنى حاج حسین فدایى دیدار کرد از او خواست تا افتخار خادمى على ابن موسى الرضا را نصیبش کند.
درحالى که بعد از دو خاطره تلخ به جا مانده از انتخاب دو ورزشکار براى خادمى حرم، آستان خیلى راغب به استفاده از ورزشکاران براى خادمى افتخارى نبود، علیرضا به مشهد آمد و حاج آقا واعظ بعد از دیدار با او موافقت کرد که علیرضا هم جامه خادمى آقا را بر تن کند.
البته او قبل از این بازى ها هم یک بار حاج آقا واعظ را دیده بود، قبل از مسابقات ایشان وعده داده بود اگر کسى قهرمان بازى هاى تهران شود، سعى مى شود تا با درخواست خادمى حرمش موافقت شود و اینگونه بود که علیرضا هم به سعادت افتخارى خدمت در حرم آقا نائل شد.
علیرضا که حالا چند سال توفیق خادمی امام رضا(ع) را دارد، از اسمش شروع می کند؛ این که او همنام آقاست :«این اسمم، افتخار من است. یکى از حقوق فرزند بر والدینش همین انتخاب اسم مناسب است.
من واقعاً از پدر و مادرم جدا از زحماتشان، بابت انتخاب این اسم سپاسگزارم. این اسم، هم اسم امام رضا (ع) است و هم معناى تسلیم بودن در برابر خدا را نشان مى دهد.»
* با رویداد خادمی امام رضا(ع) چگونه روبرو می شوی؟
پرچمداری کاروان، سرگروهی تیم ملی، قهرمانی جهان، اهتزاز پرچم به خاطر پیروزی در میدان مسابقه، پریدن روی سکو و گره کردن مشت ها، حضور روی جلد روزنامه ها، اشتیاق هواداران از موفقیت یک هموطن، رضایت خانواده و دوستان و عزیزان، همه و همه اتفاقات کم نظیری بود که برای من به عنوان فرزند کوچک این مرز و بوم رخ داده است اما زیباترین واقعیت زندگیام این که نمیتوانم همه آن ها را با یک لحظه خدمت در بارگاه ملکوتی آقا امام رضا(ع) مقایسه کنم. من هم همانند میلیون ها نفر، آرزوی خدمتگذاری بارگاه مقدسش را داشتم و دارم و چه افتخاری بیشتر از اینکه جواب همه تلاشهایم، حضور به عنوان خادم این امام بزرگوار؟ لحظهلحظه خاطرات خوب زندگی ام را یک طرف می گذارم و ثانیه به ثانیه ایستادن در لباس خدمت امام هشتم (ع) را سوی دیگر. سنگینی مسئولیت آن به حدی است که از همه تهی بودن های زندگی، خالی می شوی و از همه قداست های بندگی لبریز.
* زندگی در این لباس چه حال و هوایی دارد؟
زندگی به عنوان خادم الرضا (ع) یک شکل دیگر از نفس کشیدن است. این که بدانی برای نوکری اینجا هستی و به تو افتخار این داده شده تا در خانه امام هشتم مسلمانان جهان کار کنی و نظاره کنی و عظمت این درگاه را با تمام وجود لمس کنی. اینکه عزیزترین میهمانان آقا را تماشاکنی و برای یک قدم به جلو رفتن شان، تلاشی کرده باشی. این که بدانی قدم زدن در این هوا، نه به عنوان میهمان که به عنوان یار و همراه میزبان است که نصیب تو شده و آن وقت است که با آرامش، به دور از دغدغه و فراموش از مشکلات، راه می روی و صحن به صحن، زیبایی، قداست، نعمت و عظمت را به چشم ببینی. زندگی به عنوان خادم الرضا(ع) همان درهای گشوده شدهای است که خداوند متعال وعده انجامش را داده. بازشدن روی انسان به زیبایی مطلق که گاهی یک عمر در غفلت میگذرد و دیده نمی شود. زندگی در جوار این حرم، نفس کشیدن هایش جزو عمر حساب نمی شود و این را نه من که همه کسانی که از نزدیک بزرگی اش را دیده اند هم اذعان دارند.
چندین سال است دارم این لباس را مى پوشم، امیدوارم لیاقتش را داشته باشم. اینها کار خودش است، من کاره اى نبودم. یادم هست در بازیهاى جهانى تهران ۱۹۹۸ آقاى طبسى آمد پیش ما و گفت هرکس مدال طلا بگیرد، خادم حرم امام رضا (ع) می شود. در فینال، یک هیچ از حریف ترک عقب بودم. ۲۰ ثانیه مانده بود به پایان مسابقه، نگاهى به آسمان کردم و گفتم بى خیال طلا، خادمى امام رضا (ع) دارد از دستم مى رود. ناگهان داور، یک اخطار به حریف و یک امتیاز به من داد و قهرمان شدم. بچه که بودم، وقتى براى اولین بار این لباس را بر تن خادم ها دیدم، حسودى ام شد. با خودم گفتم، کاش مى شد یک روز هم من این لباس ر ا بپوشم .
وقتى سرشناس باشى و سعادت خدمت به آقا را به دست بیاورى برایت گاهى مشکلاتى هم پیش مى آید که البته خیلى شیرین هستند.
مثلاً علیرضا درباره یکى از آنها مى گوید: «در مسابقات جهانى قهرمان شده بودم و تلویزیون و رسانه ها زیاد نشانم مى دادند، در حرم با همین لباس ایستاده بودم. مردم، من را شناختند و ریختند دو رو برم. یک دفعه دیدم آستین سمت راستم دارد کش مى آید و ول هم نمى شد. جمعیت را کنار زدم و دیدم یک پیرمرد، دارد محکم آستین را مى کشد. گفتم چه کار مى کنى پدرجان؟ گفت: مگر تو شفا نگرفتی!؟
* این افتخار را در ردیف کدامیک از افتخارات خود می دانی؟
افتخار خادم الرضا (ع) بودن را در زندگی خودم با هیچ کدام از افتخارات ورزشی و غیرورزشیام برابر نمیدانم چه این که فاصله از آسمان است تا زمین. اعتقاد قلبی دارم که زندگی بر اساس تعالیم امام بزرگوار، همان آرزویی است که همه داریم و برای رسیدن به آن تلاش میکنیم و حالا فرض کنیم که این سبک زندگی را در محضر خود امام بگذرانیم. برای من هم به عنوان یک ورزشکار، فرصت این افتخار نصیب شد و توانستم در مقطعی، از نزدیک با حال و هوای مقدس این عالم بهشتی رودررو باشم.
* و یک جمله که از آن امام همام ورد زبانت است
ای حرم ات ملجاء درماندگان …