۳ دلیل علمی برای اثبات فرضیه قتل نوعروس!
با شکستهشدن حکم قصاص یک مرد که متهم به کشتن همسرش است، رسیدگی به پرونده در دادگاه کیفری پایتخت از سر گرفته شد.
عصرخبر سحرگاه سوم فروردین ۱۳۸۵ افسرنگهبان کلانتری ۱۳۷ نصر تهران با کشیک وقت دادسرای ناحیه ۲۷ تماس گرفت و گفت نوعروس ۲۷ سالهای به نام «معصومه» که خبرنگار یک سایت ورزشی بود، به طرز مرموزی در خانهاش جان سپرده است. بلافاصله بازپرس «حسین اصغرزاده» و ماموران دایره دهم اداره آگاهی مرکز به ساختمان مورد نظر رفتند و رازگشایی معما را در دستور کارشان قرار دادند.
با توجه به اینکه نوار لباس عروس به دور گردن «معصومه» پیچیده شده بود، بررسیهای کارآگاهان روی فرضیه خودکشی متمرکز شد اما افشای اختلاف خانوادگی این زن و شوهرش «حمیدرضا» رسیدگی به ماجرا را وارد مرحله تازهای کرد. تازهداماد ۳۱ ساله در بازجویی مقدماتی خود را بیگناه خواند: «قبول دارم با زنم اختلاف داشتم اما این دلیل نمیشود که بگویند من قاتل هستم. باور کنید معصومه خودکشی کرده است.»
پرونده مرگ بیصدای نوعروس با وجود ابهامهای فراوان به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری تهران فرستاده شد و یازدهم آبان ۱۳۸۷ به ریاست قاضی «نورالله عزیزمحمدی» تحت رسیدگی قرار گرفت.
در آن نشست، ابتدا وکیل مدافع خانواده داغدار با بیان دلایلی «حمیدرضا» را قاتل «معصومه» خواند: «کبودیهای جنازه، بههمریختگی خانه و شکسته شدن آینه و شمعدان، همگی حکایت از جنایت دارد.»
سپس متهم در دفاع از خود گفت: تازه شش ماه بود که من و «معصومه» ازدواج کرده بودیم. ما عاشق هم بودیم اما او طی دو هفته آخر عمرش کمحرف شده بود. زنم چون خبرنگار بود و کارهای زیادی داشت، نتوانست برای عید خرید کند.
«حمیدرضا» اضافه کرد: روز دوم عید با زنم به بازار رفتم اما چیزی نخرید. عصر همان روز که به خانه برگشتیم، «معصومه» بهانه گرفت و خواست دوباره همراهش برای خرید بروم چون قبول نکردم، شروع به داد و فریاد کرد.
وی ادامه داد: صبح روز بعد از خانه خارج شدم و مثل همیشه در را قفل کردم. ساعت ۹ بود که «معصومه» با من تماس گرفت و گفت «با لباس سفید به خانهات آمدهام و با همان لباس برمیگردم.»
متهم اضافه کرد: تصور میکردم «معصومه» قهر کرده و میخواهد به خانه مادرش برود. بنابراین گوشی تلفن را قطع کردم اما چند ساعت بعد برادرم و زنش با من تماس گرفتند و از مرگ همسرم خبر دادند.
در ادامه محاکمه، قاضی «عزیزمحمدی» به وجود چند خراش روی صورت «حمیدرضا» اشاره کرد: در بازجویی مقدماتی گفته بودی این خراشها به دلیل درگیری با همسرت ایجاد شده بود؛ قبول داری؟
متهم: «معصومه» شب قبل از مرگش خیلی عصبانی بود و به صورت من سیلی زد.
قاضی: همسرت انگیزهای برای خودکشی داشت؟
متهم: احتمالا «معصومه» از این زندگی خسته شده بود. او با هزار امید و رویای شیرین با من ازدواج کرد اما متاسفانه نتوانستم بیش از یک اتاق اجارهای برایش تهیه کنم. تصور میکنم به همین علت خودکشی کرد.
با پایان حرفهای «حمیدرضا» هیات قضایی وارد شور شد و این مرد را از اتهام همسرکشی تبرئه کرد. رای اما با اعتراض وکیلمدافع خانواده نوعروس خبرنگار، در شعبه ششم دیوان عالی کشور شکست و پرونده به شعبه همعرض سپرده شد. در دومین نشست رسیدگی به این ماجرا که در شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران تشکیل شد، هیات قضایی پس از شنیدن دفاعیه «حمیدرضا» این مرد را از اتهام قتل تبرئه کرد. قضات دیوان عالی کشور اما رای را تایید نکردند و پرونده را برای رفع ایراد به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران برگرداندند.
در سومین دور رسیدگی به این ماجرا که دوم مرداد پارسال به ریاست قاضی «محمدسلطان همتیار» تشکیل شد، ابتدا برادر بزرگ «معصومه» گفت: مادرم فوت کرده و حالا من و برادر کوچک و خواهرم برای داماد سابقمان درخواست اشد مجازات داریم. حتی حاضریم تفاضل دیه را بپردازیم تا هر چه زودتر «حمیدرضا» اعدام شود.
سپس یاورزاده- وکیل مدافع شاکیان خصوصی- اظهار داشت: شواهد و مدارکی در پرونده وجود دارد که جایی برای برگزاری مراسم قسامه (سوگند) باقی نمیگذارد. پزشکیقانونی وجود آثار کبودی متقارن در دو طرف گیجگاه «معصومه» را تایید کرده است. با توجه به اینکه «حمیدرضا» کاراته کاست، به نظر میرسد این ضربه را قبل از مرگ «معصومه» بر سر نوعروس زده بود. آثار خراشیدگی صورت و گردن «حمیدرضا»، نحوه پیچیده شدن روبان لباس عروس بر دور گردن «معصومه» و نحوه گره آن، همگی از جنایت حکایت دارد.
«یاورزاده» اضافه کرد: «حمیدرضا» گفته سحرگاه سوم فروردین ۸۵ بعد از رفتن به محل کارش در را به روی همسرش قفل کرده بود، همین موضوع ثابت میکند «حمیدرضا» مرد بدبینی بود، کلیدی که «حمیدرضا» ادعا میکند در خانهاش را با آن قفل کرده بود، هرگز پیدا نشد. بر همین اساس این فرضیه مطرح است که «حمیدرضا» پس از کشتن همسرش، در را از داخل قفل کرده و از پنجره بیرون رفته بود تا با صحنهسازی، ماجرا را خودکشی نشان دهد.
این وکیل ادامه داد: «حمیدرضا» مدعی است همسرش با او تماس گرفته و گفته بود قصد خودکشی دارد. اداره مخابرات تهران اما چنین تماسی را در زمان موردنظر تایید نکرده است.
نوبت دفاع به «حمیدرضا» که رسید، بار دیگر خود را بیگناه خواند: «در شش سالی که از مرگ همسرم گذشته، بارها گفتهام من معصومه را نکشتم. چون همسرم فرصت نکرده بود به مناسبت شب عید، لباس نو بخرد، با همان چادر کهنه به خانه مادرش رفت. من و «معصومه» وقتی از عید دیدنی به خانه خود برگشتیم، با هم درگیر شدیم. زنم در اوج عصبانیت لیوان چای را به دیوار کوبید و سیلی به صورتم زد. صبح روز بعد به محل کارم رفته بودم که خبر مرگ همسرم را شنیدم.
در پایان آن نشست، هیات قضایی به اتفاق آرا «حمیدرضا» را به قصاص محکوم کرد. رای اما باز هم به خاطر ابهامهای موجود، مهر تایید نخورد و پرونده به دادگاه کیفری پایتخت برگردانده شد.
در تازهترین نشست رسیدگی به این ماجرا که دیروز به ریاست قاضی «اصغر عبداللهی» در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری پایتخت تشکیل شد، ابتدا کاکلی- نماینده دادستان- کیفرخواست را خواند. سپس شاکیان خصوصی برای «حمیدرضا» اشد مجازات خواستند.
وکیل مدافع شاکیان خصوصی نیز اظهار داشت: به گفته افسری که نخستین بار بالای سر نوعروس رفته بود، در دو طرف سر و صورت، آثار کبودی وجود داشت. همچنین بنا به تحقیق بازپرس وقت، یک طناب چند بار به دور گردن «معصومه» گره خورده بود و روی دستش نیز آثار کبودی وجود داشت. آن کبودی نشان میداد یک نفر بر دست «معصومه» فشار وارد کرده بود. این در حالی است که بنا به اعلام پزشکیقانونی، زمان مرگ نوعروس حدود هشت ساعت پیش از پیدا شدن جسدش بود. این موضوع با اظهارات متهم و برادرش همخوانی ندارد. از سوی دیگر دو طرف طناب پشت «معصومه» افتاده بود و با این دلیل میتوان فرضیه خودکشی را منتفی دانست. کسی که اقدام به مرگ خود کرده، در آخرین لحظهها این قدرت را ندارد که طناب را به پشت سر خود پرتاب کند.
نوبت دفاع به «حمیدرضا» که رسید، با رد اتهام همسرکشی، گفت: «معصومه» خودکشی کرده و من هیچ نقشی در مرگش نداشتم. یک روز قبل از حادثه، زنم از من خواست برای خرید به «ونک» برویم اما چون کار داشتم، قبول نکردم. به همین دلیل «معصومه» عصبانی شد و با لگد به کمد زد. احتمال دارد آثار کبودی بهخاطر همان ضربهها باشد.
قاضی: همسرت در نوشتههای خصوصیاش از تو گلایه کرده بود. علت دلخوری او چه بود؟
متهم: «معصومه» به زور با من ازدواج کرده بود. نمیدانم اما زنم از دست من خسته بود یا از زندگی.
در پایان این نشست، هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا رای صادر کند.