گفتوگو با یک مرغ تخمگذار+عکس
جام جم آنلاين نوشت:
قلم ما امروز جاي دوري نميرود؛ چرا كه وقتي ميرود، اين دل بدگمان ما، تا بازگشتن آن به صد جاي ميرود.(اصل اين عبارت، يك شعر زيبا و قشنگ است كه ما بالضروره به نثرش تبديل كرديم و از حيث و حيّز زيبايياش انداختيم. ما اينيم!)….
عرض شود كه ديروز در همين صفحه آخر به عنوان اتفاق روز، خبر از وجود يك مرغ وطني خوشفكر داده شده بود كه براي اولين بار و در يك حركت خودجوش، اقدام به توليد تخممرغهايي در ابعاد متنوع و مختلف هندسي كرده بود.
در اشكال هلالي، بيضوي، باريك، اشك، شياردار و غيره. فرصت را غنيمت شمرديم و طي يك تماس تلفني با اين مرغ استثنايي كه چند روزي قفسي ساختهاند از بدنش؛ بدون واسطه به گفتوگويي صميمانه و در فضايي آكنده از مهرورزي و حسن روابط پرداختيم كه خلاصه آن را از نظر شما ميگذرانيم:
ما كه گفتند مرغ باغ ملكوتيم؛ شما بفرماييد اهل كجا هستيد؟
بنده يك مرغ محلي هستم كه در روستاي چم كبود از توابع شهرستان آبدانان در استان ايلام زندگي ميكنم. بيش از اين ديگر به من اطلاعات ندادهاند. الحمدلله مجهز به سيستم رديابي GPS هم كه نيستم (يا به قول شما نميباشم!).
از خودتان بگوييد.
من يك سال و نيم پيش در يك خانه روستايي سر از تخم درآوردم. در يك خانواده يارانه بگير كه به خاطر افزايش قيمت تخممرغ در بازار، اقدام به نگهداري من به همراه چند مرغ ديگر كردهاند تا بتوانند خرج و مخارج زندگي را كنترل كنند. البته ما همچين تخم دو زردهاي هم نميگذاريم، اما خب بالاخره مويي به ريسمان حكم است.
ما سابق شنيده بوديم كه بعضيها به مرغشان آب جوش ميدهند تا تخم مرغ آب پز بيرون بدهند؛ اما شما چي شد كه همچين شد؟ انگيزهتان از توليد تخمهايي در اشكال هندسي متفاوت و خلاف معمول چي بود؟
سابق مثل ساير مرغها تخم ميكردم، اما وقتي ديدم تمام خانوادهها از تمكن لازم مالي براي خريد تخم مرغ برخوردار نيستند، احساس انسان دوستيام قلمبه شد. يك روز صبح كه از خواب پا شدم، ملاحظه كردم كه تخممرغهايم كوچك و مختلف السّايز[!] و متناسب با سليقههاي گوناگون و قدرت خريد آنها شدهاند. البته مابه التفاوت حجمي تخممرغها را هم با افزايش تعداد جبران ميكنم كه حق الناسي را از بين نبرده باشم. خداوند ـ قربونش برم و فقط براي اون قدقد كنم ـ به طور غريزي ما را نسبت به اين چيزها حساس كرده است.
واكنش مسوولان چي بود؟
واكنش قضيه كه باخود ماست، اما مسوول اداره دامپزشكي آبدانان هم از من ديدن كرد. بعد هم به صاحب خوشه اوليام گفت كه من ظاهراً دچار يك نوع عارضه اختلالي منجر به توليد تخمي متفاوت شدهام كه به علت نادر بودن، غيرقابل اصلاحم. راستي، اصلاحات شما چي شد؟
لطفاً بحث تخممرغي ما را سياسياش نكن. باهات چلو مرغ درست ميكنيمها!….حالا چه انتظاري از مسوولان داري؟
هيچي… كاري به كار من نداشته باشند. هر كس كار خودش را بكند. جريان انحرافي من هم بالاخره درست ميشود. گران شد تخم مرغ و بانگ مرغي برنخاست/ مرغداران را چه پيش آمد، عزيزان را چه شد؟…
الو…الو…الو…. اي بابا….قطع شد. قطعاً كار خود مرغ بود. بي زرده بي ظرفيت! خوب شد كه مرغتخم طلا نشد!…