مقصد بعدی ضرغامی کجاست؟
در استراتژیک بودن منصب ریاست سازمان صداوسیما در ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران شکی نیست، علی لاریجانی صعود سیاسی خود را از همین پلکان آغاز کرد و بلافاصله بعد از پایان کارش در صداوسیما، نامزد ریاست جمهوری شد(1384) و یکسال بعد، مدیریت پرونده هستهای را برعهده گرفت (1384-1387) و اکنون دو دوره است که ریاست مجلس را برعهده دارد، میتوان چنین گفت که ضرغامی و یارانش هم چنین آرزوهایی را برای خود رقم زدهاند، ولی با تکیه بر طیف حزباللهی و نواصولگرایان جوان.
چرا ضرغامی در آخرین ماههای ریاست بر صداوسیما چنین تحرکاتی را در پیش گرفته است؟
به گزارش عصر خبر، پارسینه با این ادعا در ادامه مینویسد: با فرارسیدن آخرین ماههای حضور عزتالله ضرغامی در منصب مدیریت صداوسیما به نظر میرسد مدیرعامل صداوسیما تحرکات ویژه و معناداری را آغاز کرده است و بر خلاف سابق، ملاحظه و احتیاط رسانهای سابق را در بیان مواضع سیاسی کنار گذاشته است.
ضرغامی در اقدامی قابل تامل با ارگان جبهه پایداری -نشریه 9 دی- مصاحبهای مشروح و مفصل داشت و مواضعی پایداریپسند اتخاذ کرد، ضرغامی حتی ابایی هم نداشت در سالروز نه دی 88 -که صداوسیما در آن سنگ تمام معنادار و ویژهای گذاشت- سخنانی غیرمتعارف از جنس مواضع چهرههایی مثل حجتالاسلام طائب و شجونی بر زبان بیاورد و بگوید: ماهوارهها در ایام فتنه 88 به مردم آموزش ساخت بمب اتم(!) می دادند.
ضرغامی این روزها که آغاز دوره فاصلهگیری علنی و تقابل طیف رادیکال و دولت حسن روحانی است، تلاش میکند با کلیدواژه “بیان ناگفتههای فتنه 88” روی موج افکار و محبوبیت اصولگرایان جوان و طیف موسوم به “حزباللهی ” قرار گیرد.
خاستگاه سیاسی ضرغامی به عنوان یکی از دانشجویان پیروخط امام که سفارت آمریکا را در آبان 1358 به تصرف خود درآوردند را هم نباید در این معادله نادیده گرفت، یک سرمایه سیاسی دائمی که ضرغامی در کنار تجربه ده ساله مدیریت صداوسیما میتواند از آن برای جلب نظر طیف مورد نظرش از آن استفاده کند.
از سوی دیگر، عزتالله ضرغامی به دلیل حمایت پررنگ و معنیدار از محمود احمدینژاد در دوران ریاست جمهوریاش(به جز مقطع 1390-1392) جایگاهی در میان اردوگاه اصولگرایان ندارد، بنابراین ضرغامی عملا چارهای جز پیوستن و جلب نظر تندترین طیف اصولگرایان یعنی جبهه پایداری ندارد.
ضرغامی که با گذشت چهار سال از حوادث 88، ناگفتههایش را نگاه داشته بود و اکنون به فکر بیان ناگفتهها افتاده، حتی در مصاحبه با ارگان جبهه پایداری مدعی شد دلیل انتصابش به عنوان رئیس سازمان صداوسیما “حزباللهی بودنش” بوده است.
اما سئوال اینجاست چرا ضرغامی در آخرین ماههای ریاست بر صداوسیما چنین تحرکاتی را در پیش گرفته است؟ توده مردم، خواص، صاحبنظران رسانهای، فعالان سیاسی و حتی حزباللهیها از عملکرد ده ساله عزتالله ضرغامی رضایت ندارند، افزایش کمیت در کنار افت محسوس کیفیت در صداوسیما، سریالهای ضعیف و …از جمله مسائلی است که تقریبا مورد اجماع همه است، طبیعی است ضرغامی در آخرین ماههای حضور در صداوسیما تصمیم گرفته است به هر قیمت و حتی با تحریک احساسات و پررنگ کردن گفتمان فتنه، میخواهد لااقل دل بخشی از جامعه را بدست آورد و با حالت باخت-باخت(!) از میدان خارج نشود.
در استراتژیک بودن منصب ریاست سازمان صداوسیما در ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران شکی نیست، علی لاریجانی صعود سیاسی خود را از همین پلکان آغاز کرد و بلافاصله بعد از پایان کارش در صداوسیما، نامزد ریاست جمهوری شد(1384) و یکسال بعد، مدیریت پرونده هستهای را برعهده گرفت (1384-1387) و اکنون دو دوره است که ریاست مجلس را برعهده دارد، میتوان چنین گفت که ضرغامی و یارانش هم چنین آرزوهایی را برای خود رقم زدهاند، ولی با تکیه بر طیف حزباللهی و نواصولگرایان جوان.
سال 1393 هم سال پایان مسئولیت مهندس ضرغامی بر سازمان صداوسیما است و هم سالی است که در آن معادلات مربوط به مجلس دهم شکل قطعی پیدا میکند، تلاشهای ضرغامی برای هرچه بیشتر رسانهای شدن، میتواند معطوف به این نکته هم باشد.