کریمی و قیمت پراید در سوریه

پراید 16 میلیون و 200 هزار تومان و سمند 22 میلیون و 950 هزار تومان است در حالی که مردم گمان می‌کنند این خودرو‌ها در سوریه سه تا پنج میلیون است!

برای
شفاف‌سازی مسائل حاد، تکیه بر مستندات از بهترین راه‌‌حل‌هاست. بنابراین
برای رسیدن به حقیقت رویدادهای اخیر سوریه به سراغ سهیل کریمی، رفتیم تا به
روزترین وقایع را از زبان یک شاهد عینی بشنویم.


به گزارش فارس، بیداری اسلامی که جرقه‌اش از تونس و با
مرگ نوجوانی دست‌فروش زده شد، در مسیری ناباورانه، شعله‌اش دامن دیکتاتور
تونس را گرفت و تخت قدرت قذافی و مبارک را به آتش کشید.

حال بحث داغ بسیاری از رسانه‌های غربی انعکاس اخبار درگیری و تظاهرات
شدید روسیه و انتساب آن به براندازی حکومت بشار اسد است، اما اینکه این
مانور خبری، چه میزان حقایق رویدادهای اخیر سوریه را بیان می‌کند، سوالی
است که ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است. بر همین اساس به سراغ
مستندات، از زبان یک مستندساز رفتیم و با سهیل کریمی که مدتی است ساخت
مستند «فتنه شام» را برای بیان حقایق جاری در سوریه آغاز کرده، به گفت‌وگو
نشستیم.

وی که به تازگی از سفر دو ماهه‌اش از سوریه بازگشته، حرف‌های شنیدنی زیادی برای گفتن داشت.

روایت عینی این مستندساز از تازه‌ترین وقایع جاری در سوریه در گفت‌وگو با فارس از نظر می‌گذرد:

 

با تجهیزات کامل و بدون مشکل وارد سوریه شدیم

 

* با توجه به تحولات بسیاری که امروز در منطقه وجود دارد، چرا شما سوریه را برای ساخت مستند انتخاب کردید؟

– کارهایی که قصد دارم انجام دهم به سوریه ختم نمی‌شود و ان‌شاالله در
آینده موضوعات دیگر را هم پیگیری می‌کنم ولی باید بگویم که موضوع سوریه از
باقی تحولات متفاوت‌تر است. می‌گویند در آنجا مردم کشتار می‌شوند و
درگیری‌های هر روزه سوریه را تبدیل به میدان جنگ کرده. ضمن اینکه غربی‌ها
پیگیر ماجرای سوریه هستند و می‌گویند باید در این کشور دموکراسی برقرار
شود. این‌ها چیزهایی بود که رسانه‌های آن‌ها می‌گفتند.

با توجه به همه این موارد به علاوه پیشنهاد برخی دوستان، طرحی را با نام
«فتنه شام» آماده کردم. بر همین اساس با کشور سوریه هماهنگی‌ها را انجام
دادم و برنامه‌ریزی‌ها شکل گرفت.

بعد از پیگیری‌های اولیه در سوریه و ایران و سه روز معطلی در راهرو‌های
وزارت خارجه به دفتر «آقای شمقدری» رئیس سازمان سینمایی مراجعه کردم.
حقیقتاً ما هیچ‌گاه پشت در اتاق ایشان معطل نماندیم. همیشه پاسخگو بودند و
این بار نیز نام‌های تحت عنوان معرفی‌نامه برای وزارت امور خارجه نوشتند.

 

* این مستند از کجا حمایت شد؟

این کار ابتدا به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ارائه شد ولی به دلیل
پروژه‌های دیگری که با این مرکز داشتم، «فتنه شام» در این مرکز دنبال نشد.

پس از آن دوستان زیادی وعده دادند که طرح را ارائه دهید، ما پای کار
هستیم، اما سراغ هر فرد یا نهادی رفتیم، نشانی از عمل به این وعده‌ها
ندیدم.

 

* پس از طی این مراحل، زمانی که به سوریه رسیدید مشاهدات‌تان از اخبار ناامنی و درگیری و کشتار چگونه بود؟

– در ابتدا تصور می‌کردم به دلیل همراه داشتن تجهیزات فیلمسازی در
فرودگاه از ورودمان جلوگیری می‌شود، اما هیچ مشکلی پیش نیامد و ما به راحتی
با وسایل فیلمسازی وارد دمشق شدیم.

پس از ورود به سوریه، خانم «سلوم» مسئول دفتر نمایندگی شبکه جهانی
«الفرات» و دوستان سوری ایشان در یک دفتر رسانه‌ای هر کاری که ممکن بود
برای کمک به ما انجام می‌دادند.

در ابتدا قرار بود آقای احمد ابراهیم، خبرنگار فلسطینی، راوی مستند «فتنه
شام» باشد اما او در غزه درگیر بود و برای رسیدن به گروه یک هفته از من
فرصت خواست. در نهایت آقای «وائل حسن» را به دلیل داشتن لهجه عربی بسیار
فصیح و صدای رسا -علیرغم جوان نبودن- انتخاب کردم. در ضمن وی علی‌رغم عضویت
در حزب بعث سوریه، جزو منتقدان این حزب و خبرنگاری بسیار جسور بود که به
دلیل انتقاد از فساد در حزب متبوع خود، وی را از آن مجموعه اخراج کرده
بودند و به خاطر داشتن همین شرایط، برای کار ما مناسب بود.

پس از آن برای اقامت در میدان «المرجه» اتاقی را با هزینه هر شب اقامت 85
دلار اجاره کردیم. اما با وجود اینکه این میدان و هتل‌های آن، محلی
توریستی بود، در 6 طبقه ساختمان محل اقامت ما آب و برق قطع بود.

 

* این نبود آب و برق در ساعت‌های طولانی روز فراگیر بود؟

– بله، به دلیل اینکه ارتش حر (تشکیلاتی مسلحانه و تروریستی که علیه دولت
سوریه مبارزه می‌کند) نیروگاه‌ها را منفجر می‌کند، این قطعی برق و آب در
شبانه‌روز در آبادترین منطقه که شهر دمشق بود، به مدت 7 تا 8 ساعت ادامه
داشت.

 

«دمشق» از تهران پر جنب و جوش‌تر است

 

* در دمشق چه دیدید؟

– ما داخل دمشق رفتیم، نکته قابل توجه برای من این بود که دمشق از تهران
پر جنب و جوش‌تر بود. مردم زندگی خود را داشتند، به دانشگاه می‌رفتند و به
طور کلی زندگی در جریان بود. ادارات، کارخانجات، همه و همه به فعالیت‌های
روزمره خود ادامه می‌دادند. اما در مناطقی که از دمشق دور بود به دلیل
حملات جیش حر افراد دچار برخی صدمات می‌شدند.

قبلا و در سفر به پاراچنار من در شهرهای مختلف پاکستان می‌دیدم که هر 20
تا 30 متر یک ایست بازرسی وجود داشت، اما از فرودگاه بین‌المللی تا شهر
دمشق فقط یک ایست بازرسی بود و همه چیز خیلی عادی بود و ما اثری از جنگ و
کشتار ندیدیم.

ضمن اینکه در همان روزها در میدان «سبع البحرات» تجمعی از طرفداران دولت
سوریه بود. البته راهپیمایی آن‌ها متفاوت و خیلی شاد و بیشتر شبیه جشن و
پایکوبی بود!

 

* سفرتان در دمشق چند روز طول کشید؟ پس از آن به کجا رفتید؟

ـ هفت روز در دمشق ماندم. با خواص آنجا از جمله سیاسیون، استادان
دانشگاه، هنرمند تئاتر و حتی معترض‌ها مصاحبه گرفتم، اما پس از آن در
هماهنگی مصاحبه تخمین زدم و دیدم ممکن است با توجه به وقت گفت‌وگو، وقفه
کلی در جریان تهیه مصاحبه‌ها اتفاق بیفتد.

من گروه را جمع کردم و برای اینکه زمان به بطالت نگذرد با دوستانمان در
بیروت تماس گرفتم و پس از اطمینان برای هماهنگی در آن جا برای مصاحبه به
لبنان رفتیم.

در 5 روز اقامت در لبنان شخصیت‌های خاصی را برای مصاحبه پیدا کردم و
دوباره به دمشق بازگشتم و در این بازگشت موفق به گفت‌وگو با افراد معارض
مانند «حسن عبدالعظیم» رئیس شورای هماهنگی مخالفان دولت سوریه شدم. البته
این مصاحبه‌ها را با همکاری خانم سلوم و دیگر دوستان سوری هماهنگ میکردیم.

 

طیف‌های مختلف معارضان در سوریه

 

نکته جالب این بود که افراد معارض در رویکردها و انواع مختلف وجود
داشتند. به عنوان مثال در بین این افراد گروهی از جوانان بودند که آغازگر
اولین مبارزات و اعتراضات علیه حکومت سوریه بوده و اولین راهپیماییها توسط
این افراد شکل گرفته بود و بعضا بازداشت یا زندانی شده بودند. یکی از سران
این گروه آقای عروه غنوم بود؛ جوانی پر جنب و جوش و خوش‌فکر که جلوی دوربین
ما هم آمد.

پدر عروه نماینده مجلس است. نماینده‌ای مستقل که نه موافق حکومت است نه
طرفدار مخالفان حکومت ولی منتقد معروفی است و در عین حال مبارز علیه فساد
است.

در بین نماینده‌ها، فردی به اسم «خالد عبّود» را یافتیم که بسیار تندرو و
مبارز علیه فساد حکومتی است. وی انسان روشن و آگاهی بود که بیشتر از دو
ساعت مصاحبه با ایشان طول کشید. در مصاحبه با جوانان مخالف به چیزهای جدیدی
رسیدیم. عروه غنّوم می‌گفت: «ما به حکومت به دلیل برخی اجحافات و فساد
اقتصادی و اداری انتقاد داشتیم و داریم، و زمانی که با دوستانمان این
مبارزه را شروع کردیم قرار بود آن قدر بایستیم تا کشته شویم، اما دیگر
مخالفان حکومت که با ما شروع کردند رفتند و عمله قطر و سعودی شدند. اما ما
افراد مستقلی بودیم که برای آبادی کشورمان مبارزه می‌کردیم. نه برای آبادی
قطر یا سعودی. ولی حالا با توجه به اصلاحاتی که در حکومت سوریه در این چند
ماه گذشته شکل گرفته، همگی به این نتیجه رسیدیم که عمده خواسته‌های ما
اجابت شده و حالا از منظر ما رئیس بشار جای حق نشسته است و آنانی که داعیه
مبارزه با ظلم را دارند خود پرچمدار ظلم شده‌اند و عمله دشمن خارجی. پس ما
هم در کنار حکومت سوریه (علی‌رغم مبارزه علیه فساد) خواهیم ماند و با
دشمنان این حکومت خواهیم جنگید.

 

رضایت نسبی مخالفان بشار اسد از وی

 

* نظر کلی این مبارزان درباره بشار اسد چه بود؟

– عروه غنوم و بسیاری از دوستانش معتقد بودند ما به بسیاری از خواسته‌هایی که از اول مطالبه می‌کردیم، رسیدیم.

ما مملکت آزاد و حزب می‌خواستیم. الان 29 حزب در سوریه داریم. همان کشوری
که سال‌های سال تک حزبی بود. ما در چند ماه اخیر دو انتخابات را از سر
گذراندیم (رفراندوم و انتخابات مجلس).

 

* ممکن است بگویند این انتخابات‌ها سفارشی بوده…

– اگر چنین بود چطور برخی مخالفان حکومت که به مبارزه مدنی قائل بودند به
عنوان کاندیدا معرفی شدند؟! گرچه برخی از افراد نیز با دیدگاه شما مبنی بر
سفارشی بودن انتخابات اقدام به تحریم انتخابات کردند اما فردی مانند زهیر
غنوم که از مخالفان و منتقدان دولت بود در انتخابات شرکت کرد و رأی هم
آورد.

 

* برگزاری این انتخابات در تغییر فضای سوریه چه تأثیری داشت؟

– مخالفان حَربی دنبال برگزاری انتخابات نبودند، مگر کسی که خواهان
دموکراسی است آدم می‌کشد؟ البته همین مخالفان دولت سوریه، هم‌اکنون معتقدند
رئیس بشار در حال مقدمه‌چینی خواسته‌های آنان است و به طور کلی مشکل آن‌ها
نخست وزیر انتخاب شده توسط دولت، یا فسادهای اتفاق افتاده در دولت نه نفی
کامل حکومت.

 

ماجرای شیخ سلفی که به شرطش عمل نکرد

 

* پس از آن به کجا رفتید؟

– تلاش ما بر این بود که به شهرهای ملتهب مانند درعا، حمص، ادلب و…
برویم. البته می‌گفتند درگیری در شهرهای درعا و حمص بسیار وخیم‌تر است. در
حقیقت شنیده‌های ما از تبلیغات جهانی مبنی بر این بود که دو شهر درعا و حمص
سقوط کرده و اکنون در دست مخالفان است.

در این شرایط فردی به اسم عرعور مستقر در سعودی که اخراجی ارتش سوریه بود
پس از حدود 10 سال که از دیده‌ها پنهان شده بود با عنوان یک شیخ سلفی در
شبکه‌های تلویزیونی سعودی ظاهر شد و گفت: آقای بشار که ادعا دارد دو شهر
درعا و حمص سقوط نکرده اگر جرات دارد به منطقه «بابا عمرو» بیاید. اگر بشار
به آنجا بیاید من تمام ریش‌هایم را می‌تراشم! جالب اینکه چند روز بعد بشار
اسد در مقابل بسیاری از دوربین‌های خبری بین‌المللی در «بابا عمرو» بود!

 

* شیخ عرعور ریش‌هایش را زد؟

– نه! ولی این مساله نشان داد که این شهرها سقوط نکرده بودند.

 

* چطور به حمص رفتید؟

-به ما گفتند حمص ناامن است و در مسیر آنجا، خطر حمله 50 گروه مسلح وجود دارد.

ما پدری روحانی به نام «پدر رافی» یکی از رهبران دینی مذهب کاتولیک را
دیدیم که اتوموبیلش را در راه حمص کاملا به گلوله بسته بودند و این نشان
دهنده این بود که جاده منتهی به حمص کاملا ناامن است.

 

* ایرانی بودن شما، ورود به مناطق پرتنش را مشکل‌تر نمی‌کرد؟

– چرا، این جماعت مثل موارد قبل که مهندسان و زوار ایرانی را ربوده بودند به دنبال بهانه بودند که ایرانی‌ها را دستگیر کنند.

 

* با این شرایط، از اینکه به مناطقی چون حمص بروید، نمی‌ترسیدید؟

ـ ترس که خیر. در همان زمان با فردی آشنا شدیم که به شوخی به او زاپاتا
می‌گفتیم! وی حاضر شد ما را به حمص ببرد. اما دولت گفت این کار غیر قانونی
است و اگر بدون هماهنگی بروید هم تو را می‌زنیم هم راهنمایت را! البته رفتن
به شهر حمص را باید سفارت ایران در سوریه و دولت سوریه پیگیری می‌کرد.
آن‌ها هم می‌گفتند تلاش خود را می‌کنیم اما دست ما برای کمک بسته است.

در این سفر البته مسئولان سوری به ما کمک زیادی کردند مثلا خانم عبیر
معاونت امور رسانه‌ای وزارت اعلام به ما می‌گفت «درِ اتاق من همیشه به روی
شما خبرنگاران باز است» و حقیقتاً هم همین طور بود و با وجود محدودیت‌ها،
مجوزهای چند روزه برای فعالیت‌هایمان صادر می‌کرد.

 

* در خصوص ورود به شهر حمص خانم عبیر توانست کمکی کند؟

– او گفت من مجوز ورود را به شما می‌دهم. اما باید مجموعه امنیتی موافقت
خود را برای همراهی شما اعلام کنند و چون آن‌ها نمیتوانند امنیت را در جاده
تأمین کنند پس نمی‌توانید به حمص بروید. البته خانم نغم فیاض فرمانده قوای
نسور الاسد (عقاب‌های اسد) هم در این باره تلاش زیادی کرد. عمار اسماعیل؛
معاون نغم فیاض هم وعده کمک برای ورود به حمص را به ما داد.

 

درعا؛ جایی که معروف است اول میکشند بعد سوال میپرسند!

 

* بالاخره به حمص نرفتید؟

ـ ابتدا شرایط رفتن به شهر درعا فراهم شد، اما قبل از آن به استان سویدا
که مرکز دروزی‌ها است، رفتم. با شیخ حکمت هجری رهبر دروزی‌ها و بعد شیوخ
دیگر مانند عقل دوم و عقل سوم و امام جماعت مقام حضرت مقداد مصاحبه داشتم.
کل مردم این استان کاملا مدافع حکومت سوریه‌اند.

دروزی‌ها مانند علوی‌ها عموما لائیک هستند. پایه حکومت ترکیه هم
علوی‌هایی هستند که آتاترک را تقویت کردند و علیه عثمانی جنگیدند. در عین
حال از نظر فقهی علوی‌ها طبق فتوای امام (ره) جزو فرق شیعیان محسوب
می‌شوند، اما دروزی‌ها فرقه ای انشعابی از شیعیان اسماعیلیه است که فاصله
زیادی با احکام اسلام دارند. مثلا  در آن ذبح اسلامی وجود ندارد افراد در
40 سالگی به سن تکلیف میرسند و چیزهایی دیگر. یعنی شما به هیچ عنوان در هیچ
شهری از استان سویدا زن با حجاب نمی‌بینید. دقیقا استان درعا که هم جوار
سویداست دارای شرایط کاملا متفاوت است و در شهرهای این استان یک زن بی‌حجاب
نمی‌بینید. ولی هم دروزی‌ها و هم علوی‌ها بسیار آدم‌های استکبار‌ستیزی
هستند و در مقابل ظلم داخلی و خارجی هیچ‌گاه کوتاه نمی‌آیند.

با همه این تفاسیر بالاخره به درعا رسیدیم. البته با هماهنگی خانم سلوم و
خانم فیاض و خانم عبیر، به ما گفته بودند که برخورد معارضین در درعا بسیار
خشن خواهد بود. معروف بود که اول کتک می‌زنند یا حتی می‌کشند و بعد
می‌پرسیدند برای چه آمدهای و کجا میروی؟!

 

* بنابراین درعا شهر ناامنی بود؟

ـ ما به طور کلی هر جا اراده کردیم، رفتیم. از بازار عکس و تصویر گرفتیم،
با مردم مصاحبه کردیم، از مناظر خوب و بد عکاسی کردیم. در آنجا فردی که
مخالف حکومت بود جلوی دوربین ما آمد و گفت دادگستری را ارتش حر آتش نزده
بلکه آتش‌سوزی کار حکومت سوریه است در صورتی که شواهد چیز دیگری را نشان
می‌داد. یعنی افراد آزادانه اظهار نظر می‌کردند و ما هم آزادانه مصاحبه
می‌گرفتیم. البته شهر حالت نیمه نظامی هم داشت. در آنجا سر چهارراه‌ها برخی
افراد نظامی برای تأمین امنیت ایستاده بودند. ارتش حر ساختمان تلویزیون
درعا را نابود کرده بود. کاخ دادگستری که در آن عموما افراد مسأله‌دار
پرونده داشتند را به آتش کشیده و به زندان‌ها حمله کرده بودند. من مدام  از
همانجا عکس‌های دستیارم حسین شیرالی را از طریق فیسبوک منتشر می‌کردم.

 

* شبکه اینترنت چطور؟ آن را هم قطع کرده بودند؟

– خیر، شبکه اینترنت وصل بود.

درک این افراد از شرایط به همین میزان بود که فکر می‌کردند اگر ساختمان
تلویزیون را آتش بزنند دیگر خبری مخابره نمی‌شود! در هر صورت به درعا
رفتیم. درعا، منطقه‌ای کاملا سنی‌نشین است.

در 2 کیلومتری مرکز استان درعا مرز اردن و سوریه قرار دارد و این مرز به
جهت رفت و آمد عشایر دو طرف این مرز، همیشه آزاد و باز است اما حکومت کنترل
لازم را دارد.

در این منطقه تونل‌هایی وجود دارد که مدت‌ها قبل از این ماجراها حفر شده
بود و بیمارستان‌های صحرایی مجهز در آنجا وجود داشت که استتار شده بودند.
این شرایط نشان دهنده این است که مدت‌ها قبل از وقوع بیداری اسلامی تصمیم
داشتند که جریاناتی را در سوریه شروع کنند و از مدت‌ها پیش آن را پیش‌بینی
کرده بودند، اما سرعت تحولات به قدری بالا بود که در عمل انجام شده قرار
گرفتند و در جریانات بیداری اسلامی غافلگیر شدند. در نتیجه دست به اسلحه
بردند. تصورشان هم این بود که به سرعت حکومت ساقط می‌شود.

البته درعا و حمص چند روزی سقوط کرد اما دوباره اوضاع به حالت اول بازگشت و الان فقط انفجارها و درگیرها وجود دارد.

 

با اعلام آتش بس از سوی دولت سوریه انفجارها بیشتر شد

 

البته بارها حکومت آتش‌بس اعلام کرد اما به محض اعلام آتش‌بس تعداد
انفجارها بیشتر می‌شد و بلافاصله بیانیه می‌دادند که مسئولیت انفجارها را
برعهده می‌گیریم. حتی مجموعه ناظران سازمان ملل که به حمص و درعا آمده بود
هم از این حملات در امان نبود. به طوری که چند نفر از آن‌ها کشته شده و به
رگبار بسته شدند. همانطور که در اخبار هم مشاهده کردید سازمان ملل گروه‌های
مخالف را برای بمب‌گذاری، کشتار و ترور و آدمربایی محکوم کردند اما
علی‌رغم همه پیش‌بینی‌ها و برنامه‌های از پیش تعیین شده، علیه حکومت سوریه
اظهار نظر خاصی نکردند.

این در حالی است که تمام این ماجراها ساخته و پرداخته قطر، عربستان و
دولت‌های غربی و آمریکا و … بود. بنابراین به هر اقدامی دست زدند که
حکومت را محکوم کنند که البته نشد.

 

* پس در «درعا» تظاهرات گسترده نبود؟

ـ خیر، راهپیمایی وجود ندارد و در دانشگاه‌ها باز بود. بیلبوردهای بسیار
بزرگ در تائید حکومت سوریه و بشار اسد وجود داشت. در حالی که در جایی که هر
روز تظاهرات باشد اولین خرابی‌ها آتش گرفتن این بیلبوردهای تبلیغاتی خواهد
بود.

 

* با استاندار درعا هم صحبت کردید؟

ـ بله استاندار به ما گفت، شما در امنیت کامل هستید. در ضمن ما از
خیلی‌ها پرسیدم که الان شهر شما دست مخالفان است و آن‌ها این گفته را تکذیب
کرده و تنها می‌گفتند یک عده انسان وابسته آمدند و زندگی ما را به هم
زدند. این افراد همه وابسته به آل ثانی هستند و از کشورهای عربستان و لیبی و
مصر و … به سوریه آمدند و می‌جنگند. این‌ها بیرون آموزش می‌بینند و به
سوریه می‌آیند.

مثلاً در یک روز 5 انفجار در دمشق اتفاق افتاد و مسئولان دمشقی در تحلیل
علت این انفجارها به ما می گفتند که وقتی انفجارها زیاد می‌شود قرار است
توجه‌ها به سمت این اتفاق معطوف شده و اقدام پنهانی دیگری انجام شود. به
عنوان مثال ما در دومین انفجار پشت سرهم، افرادی که قایق سلاح قاچاق را از
ترکیه به داخل سوریه می‌بردند را دستگیر کردیم.

 

سوری‌ها ترکیه را عامل آمریکا و اسراییل می‌دانستند

 

* موضع‌گیری مخالفان نسبت به کشور ترکیه چگونه بود؟

ـ دقیقا همان موضعی که نسبت به قطر و عربستان داشتند. در حقیقت قطر، عربستان و ترکیه عامل‌های آمریکا و اسرائیل می‌دانند.

 

اقدام جالب سوری‌ها در اطلاع‌رسانی حوادث

 

در سوریه اقدام جالبی انجام می‌شود که ما در مقابل آن بسیار عقب‌تر
هستیم. سوریه 3 شبکه تلویزیونی بسیار فعال به نام‌های سوریه، الاخباریه و
الدنیا دارد. این شبکه‌ها بدون اغراق، سخت مشغول روشنگری هستند. مثلاً اگر
در القزاز در ریف دمشق انفجاری رخ می‌داد که به فرض من 40، 50 دقیقه بعد از
وقوع، آنجا بودم، شبکه الدنیا، 10 دقیقه بعد با تمام امکانات SNG و
سیستم‌های پخش مستقیم آنجا بود و به صورت مستقیم آن را پخش می‌کرد. یعنی
انفجار که اتفاق افتاده بود و هنوز آتش خاموش نشده و بیش از صد جنازه در
آنجا تکه تکه شده یا در حال جزغاله شدن بود، بلافاصله تصاویر آن پخش می‌شد و
اطلاع‌رسانی دقیق و سریع بود. بنابراین شبکه‌های داخلی سوریه به دنبال
وقوع اتفاق، سریعا در محل حاضر می‌شدند و به صورت زنده اطلاع‌رسانی
می‌کردند، یعنی قبل از اینکه دشمن بخواهد اطلاع‌رسانی کند خبر را مستقیما
با مخاطب در میان می‌گذاشتند.

قصوری که سازمان صدا و سیمای ما در فتنه 88 مرتکب شد این‌ها به هیچ وجه
انجام ندادند. یعنی صدا و سیما منتظر بود ببیند که BBC و VOA چه می‌گویند و
بعد بیاید دفاع کند اما در سوریه افرادی که کشته شده بودند را همان زمان
در تلویزیون نشان می‌دادند. تا جایی که پدری در تلویزیون خودروی پسرش را
دیده بود که منفجر شده و زود خود را به محل رسانده بود و به دنبال پسرش
می‌گشت. به این میزان اخبار زنده و موثق بود.

 

دوباره به لبنان رفتیم

 

* خبرنگار خارجی هم آنجا بود؟

ـ بله خبرنگارهای خارجی زیاد بودند، اما ما با آن‌ها ارتباطی نگرفتیم.

 

* بعد از درعا به کجا رفتید؟

– پس از درعا، بلافاصله به لبنان رفتم و به مدت 8 روز باز در آنجا ماندم و
بسیاری از افرادی که فکر نمی‌کردم به آن‌ها دسترسی پیدا کنم مثل امیل لحود
و شیخ ماهر حمود و ژنرال امین حطیط را هم پیدا کردم. حتی تلاش زیادی کردم
به ملاقات آقای سلیم الحوص نیز بروم اما ایشان به خاطر کهولت سن به اندازه
چند ثانیه هم نمی‌توانست صحبت کند.

 

* بعد از لبنان، باز هم به سوریه برگشتید؟

– بله برای کارهای تکمیلی به سوریه رفتیم. البته دو بار هم با شیخ احمد
بدرالدین حسون رهبر معنوی و مفتی اعظم سوریه دیدار و گفت‌و‌گو داشتم اما در
آخر موفق نشدم به حمص بروم. شیخ حسون رهبر دینی سوریه و محب اهل بیت بود.
وی سال گذشته در سخنرانی مشهورش خطبه‌ای درباره عاشورا خواند (که همین الآن
در اینترنت هم موجود است) و همین عامل باعث شد پسر جوان وی که در حلب
دانشجو بود اخیرا توسط تکفیری‌ها و مخالفان حکومت سوریه ترور شده به شهادت
برسد.

 

از تظاهرات‌های 2 دقیقه‌ای تا بازسازی تجمع ضد بشار در قطر

 

* آنچه در سوریه دیدید چقدر مطابق با تبلیغات رسانه‌های جهان بود؟

– ببینید درگیری‌ها وجود داشت اما تظاهرات به آن شکل خاص و تعریف شده
نبود مثلا در «ریف» اگر تظاهرات می‌شود ظرف مدت 2 دقیقه 50 نفر به
خیابان‌ها می‌آیند و شعار می‌دهند و بعد از آن هم پراکنده می‌شوند و اسم
این حرکت را تظاهرات می‌گذراند.

آن‌ها (رسانه‌های عربی و غربی) همین حضور چند دقیقه‌ای این 50 نفر را از
زوایای مختلف و با موبایل فیلمبرداری می‌کنند و به نام تظاهرات گسترده در
نقاط مختلف سوریه جا می‌زنند و جالب اینکه این گاف‌ها را شبکه‌های سوری خوب
نمایش می‌دهند.

نکته دیگر اینکه شبکه‌های خود سوریه در برنامه‌های روشنگرانه و
افشاکننده‌شان با سند و مدارک غیر قابل خدشه ثابت کردند نمایی که به عنوان
محل اعتراض مخالفان سوریه به نمایش درآمده در اصل لوکیشنی واقع در دوحه
پایتخت قطر است! در حقیقت در قطر راهپیمایی علیه بشار را صحنه‌سازی کرده
بودند.

افشاگری رسانه‌های سوری مثل شبکه خصوصی الدنیا به قدری تاثیرگذار بود که
در بسیاری از نقاط شهرهای مهم، شعار «شکرا الدنیا» بر روی در و دیوار و
راهپیمایی‌های مردمی دیده و شنیده می‌شد. البته اشکال کار این است که این
شبکه برد داخلی دارد و افراد خارج از سوریه آنچنان که باید از این
افشاگری‌ها مطلع نمی‌شوند.

 

ارتش حر در تماس با ما خواهان مصاحبه شدند

 

اما یک نکته جالب اینکه از طرف جیش حر و به واسطه یکی از دوستان سوری با ما تماس گرفتند و اعلام آمادگی برای مصاحبه کردند.

 

* ارتش حر از کجا مطلع شده بود که شما در سوریه هستید؟

– شبکه سوریه با بنده مصاحبه کرد و قرار بود پس از خروج‌مان از سوریه آن
را پخش کند، اما بعد از ظهر همان روز مصاحبه پخش شد و روزنامه های سوری نیز
خبر مصاحبه را کار کردند.

از طرف ارتش حر گفتند جمعه ساعت 3 بعد از ظهر یک ماشین در فلان جا منتظر
شماست. بیایید و حرف‌های ما را هم بشنوید. من به تنهایی آماده رفتن شدم.

 

* چرا تنها؟

– فکر می‌کردم برگشتی در کار نباشد. برای همین تمامی عوامل را از آمدن
منع کردم و سفارش‌های لازم را هم به آنان کردم تا در صورت عدم بازگشت من
کار چه طور به پایان برسد و چگونه تدوین بشود!

 

* رفتید؟

– متاسفانه خودشان دم آخر و یک ساعت مانده به موعد مقرر مصاحبه را کنسل کردند.

 

* سفارت ایران در دمشق چقدر برای ساخت این مستند پای کار آمد؟

– در سفارت، آقای گلرو قائم مقام سفیر و به نمایندگی از جانب آقای شیبانی
سفیر جمهوری اسلامی خیلی لطف می‌کردند و در مواردی به ما کمک می‌کردند تا
کار پیش برود. البته برخی وعده‌هایی هم که دادند محقق نشد و در حد حرف باقی
ماند.

 

* برای سفارت ساخت چنین مستندی چقدر اهمیت داشت؟

فقط می‌توانم بگویم آقای گلرو خیلی حمایت می‌کرد! در عین حالی که هر کاری
که از دستش بر می‌آمد انجام داد. برای دو باری که عازم لبنان شدم ایشان
خودروی سفارت و رانندهی آن را در اختیار بنده و گروه مستند قرار داد تا به
عنوان دیپلمات و بدون دردسر از مرز سوریه به لبنان وارد شده و حتی ما را تا
سه راهی بعلبک هم می‌رساندند و موقع بازگشت هم به سفارت زنگ می‌زدم و باز
خودرو از مرز گذشته و تا شتوره (سه راهی بعلبک) می‌‌آمد و ما را به همان
طریق به دمشق بر می‌گرداند. چون می‌دانید که مسیر دمشق_ مرز لبنان از منطقه
زَبَدانی می‌گذرد که در آنجا مخالفان حکومت بسیار فعال‌اند و اعمال
تروریستی و ربایش انجام می‌دهند. از طرفی نیز ما برای ورود به لبنان مشکل
داشتیم به لحاظ اینکه دولت لبنان به ما اجازه نمی‌داد با آن تجهیزات
حرفه‌ای فیلم‌سازی به راحتی وارد آن کشور بشویم و احتمال توقیف تجهیزات حتی
تا یک هفته بسیار زیاد بود.

 

ادامه تصویر برداری «فتنه شام» در ترکیه و فرانسه

 

* ادامه تصویربرداری مستند «فتنه شام» در کدام کشورها خواهد بود؟

– قصد دارم دنبال مخالفانی که در ترکیه حضور دارند بروم و در فرانسه هم
با مخالفان قدیمی و جدی سوریه مثل برهان غلیون و عبدالحلیم خَدُام و …
گفت‌و‌گو داشته باشم تا نگاهم در این مستند یک سویه و یک طرفه نباشد.

 

* مستند «فتنه شام» چه زمانی به نتیجه می‌رسد؟

– من هم‌اکنون حدود 700 گیگ راش مشتمل بر بیش از 60 مصاحبه مخالف و موافق
و رهبران دینی ادیان و فرق گوناگون سوریه و لبنان، شخصیت‌های سیاسی و
فرهنگی، روزنامه‌نگاران و هنرمندان و حتی اشخاص عادی کوچه و خیابان در
شهرهای ملتهب و حوادثی مانند انفجارات و اعمال تروریستی و راهپیمایی مردم
در حمایت از حکومت و یا حضور در استان‌های گوناگون و دیدار با آسیب دیدگان
از حوادث تروریستی و یا تشییع شهدای این حوادث و نماهایی از ابنیه سوریه یا
شعارهای انتخاباتی و غیره گرفته‌ام که دوستان در حال ترجمه و پیاده سازی
آن هستند. پس از ترجمه این راش‌ها و به یک جمع‌بندی درست و درمان رسیدن
عازم ترکیه و بعد ان شاءالله فرانسه خواهم شد. بنابراین یک چند ماهی
درگیرم. در فاصله انجام ترجمه‌ها هم مستندی که دو سال پیش تحت عنوان خدا در
مدیترانه در ترکیه تولید کرده بودم را تدوین خواهم کرد.

 

* جمعا چند روز در سوریه و لبنان بودید؟

دقیقا 54 روز.

 

حامی ما برای ساخت «فتنه شام» شخص وزیر ارشاد بود

 

* بالاخره نگفتید چه نهادی برای ساخت این مستند از شما حمایت کرد؟

-اول یک نکته کلی بگویم و بعد وارد جزئیات بشوم. در این چند سال گذشته من
نوعی هر بار که برای رفتن به این چنین مناطق دنبال حمایت مسئولان مربوطه
بوده‌ام اولین جایی که از من و دیگر دوستان مستندساز جهادی حمایت عملی کرده
و با روی باز از ما استقبال کرده‌اند مجموعه آقای شمقدری در وزارت ارشاد و
معاونت سینمایی بوده. یعنی علی‌رغم انتقاداتی که همیشه ما به نوع نگاه این
دوستان به مقوله سینما داشته‌ایم، هیچ‌گاه پشت در اتاق ایشان نمانده‌ایم.
در این کار هم آقای شمقدری و مشاور اجرایی ایشان از همان ابتدا از طرح من
حمایت کردند. منتهی نوع حمایت این‌ها فقط اداری است، یعنی
معرفی به وزارت خارجه. معرفی به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی یا جاهای
دیگر. ولی تنها کسی که عملا به بنده کمک کرد شخص وزیر ارشاد بود. یعنی
وقتی من در بدترین شرایط روحی و کاری به دلیل نبود امکانات و عدم حمایت
سفارت جمهوری اسلامی در لبنان بودم و قصد داشتم به تهران برگردم، به واسطه
پیگیری‌های یکی از دوستان دانشگاهی، آقای فداکار معاون وزیر با من تماس
گرفت و گفت آقای وزیر دستور دادند که نگذارید این کار نیمه‌کاره بماند.
دکتر فداکار چند بار دیگر نیز در بیروت و دمشق به من زنگ زد که اگر مشکلی
دارید مطرح کنید و من گفتم که باز کفگیرمان به ته دیگ خورده! میخواهم
برگردم و پول تهیه کنم. ایشان به من گفت بر‌نگردید و یکی از دوستان را از
بیروت فرستاد که به من مبالغی ارز خارجی رسانده و ما را تدارک مالی کردند.

 

* مگر شما این کار را در تهران با مجموعه خاصی نبستید؟

– صریحا بگویم علی رغم این که بیش از یک ماه به دنبال این قبیل مجموعه‌ها
بودمف هیچ کس پای کار نیامد. یعنی با وجودی که بنده و گروه همراهم بارها
ثابت کرده‌ایم چنانچه ادعای رفتن به این جور مناطق را می‌کنیم تا انتها هم
پیگیریم و سر حرفان می‌ایستیم متأسفانه یا آقایان به ما اعتماد ندارند و یا
این که حتی دوستان مدعی ما مشغول درجا زدن‌های خود و ارائه بیلان‌های
کیلویی و متری خود هستند و همچنان هم با پر رویی تمام ادعا می‌کنند که برای
این نوع کارها چه خواهند کرد و چه نخواهند کرد! و حتی عزیزانی که خود درد
کشیده‌اند و روزی در این راه روهای طویل بروکراسی و کاغذبازی گم می‌شدند و
پیر ولی امروز صاحب مقام و منصب و مؤسسه و نهادهای به اصطلاح فرهنگی و
رسانه‌ای و دیگر اقلام دهان پرکن انقلابی و ارزشی شده‌اند. من هم که دیدم
اوضاع از این قرار است و کسی نمیخواهد دستم را بگیرد و وزارت ‌خارجه هم قول
هماهنگی را به یک ماه و دو ماه بعد می‌خواهد موکول کند، به خدا توکل کردم و
یک یا علی گفته و همان طور که قبلا از دمشق در پاسخ سؤال تلفنی خبرنگار
شما گفتم، حساب خودم و همسرم را خالی کرده و عازم سوریه شدم تا بعدا ببینم
چه می‌شود!

 

* وزارت ارشاد در ازای این کمک ها چه چیزی از شما خواست؟

– در کمال ناباوری و در یک اقدام بی سابقه فرهنگی در جمهوری اسلامی، هیچ
چیز! فقط گفتند در آخر تیتراژ عنوان کنید که این مستند با حمایت وزارت
ارشاد ساخته شده است! همین. این خیلی مهم است که زمانی که هیچ کدام از این
آدم‌های رسانه‌ای یا پای کار نمی‌آمدند یا درصدد دادن مبلغی صدقه بودند!
شخص وزیر در یک اقدام جهادی و انقلابی از ساخت یک چنین مستندی حمایت کرد.

 

قیمت پراید و سمند در سوریه

 

* سوال آخر که شاید ارتباطی به اصل مصاحبه هم نداشته باشد، اینجا
درباره امکاناتی که ایران در اختیار سوریه قرار می‌دهد یا اینکه نفت مجانی
یا ارزان به آن‌ها می‌دهد و یا خودروهایی مثل پراید یا سمند، با مبالغ سه
میلیون و ده میلیون تومان در آنجا فروخته می‌شود شایعات زیادی وجود دارد.
این مسایل چقدر واقعیت داشته است؟

 

– بی رو دربایستی بگویم، سوریه یکی از کشورهایی است که جمهوری اسلامی
بیشترین سود اقتصادی را از آن می‌برد. یعنی ما در آنجا کارخانه سیمان‌سازی
داریم. نیروگاه برق داریم. نیروی کار متخصص ایرانی داریم. کارخانه خودرو
سازی داریم و خیلی چیزهای دیگر. با همه این وجود قیمت خودروهای شخصی در
سوریه بسیار جالب بود. البته من در سال 83 هم در آن کشور برای یک کار مستند
حضور داشتم و آن موقع هم اوضاع همین بود. در سوریه در مقایسه با واحد پول
خودمان با آن کشور پراید 16 میلیون و 200 هزار تومان و سمند 22 میلیون و 950 هزار تومان است در حالی که مردم گمان می‌کنند این خودرو‌ها در سوریه سه تا پنج میلیون است!

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک