“قانون”در غرب ، حکم”ناموس”در شرق را دارد
به نظرم روزی که رفتم و با یک کارت اعتباری که تنها 300 دلار موجودی داشت یک ماشین 20 هزار دلاری کرایه کردم، جواب این سوال را گرفتم. فقط شماره کارت اعتباری ام را گرفت و سوییچ ماشین فورد را تحویلم داد،
عصرایران – راز پیشرفت ملت ها ، در سخت کوشی شان باشد یا در منابع طبیعی شان ، در تجارت ورزی شان باشد یا در صنعت گری شان و در زیرکی و استعمارگری شان باشد یا در هر چیز دیگر ، یک نقطه مشترک بین همه آنها وجود دارد: همه مللی که در مسیر پیشرفت قرار گرفته اند ، به معنای واقعی کلمه ، ” قانونمدار” هستند. برای آنها ، “قانون” همان حکمی را دارد که “ناموس” برای ایرانی.
دوستی تعریف می کرد که یکی از بستگانش از اروپا آمده بود به تهران ، برای چند روز گشت و گذار و دیدار آشنایان . او هر گاه می دید که رانندگان ایرانی از خط ممتد وسط خیابان عبور می کنند ، شگفت زده می شد و بر می آشفت که : آی مردم! این فقط یک “خط سفید چسبیده به کف خیابان” نیست، این “دیوار قانون” است ؛ چگونه از آن رد می شود و کک تان هم نمی گزد؟!
روایت قانونگرایی در غرب و مشخصاً آمریکا ، یکی از فصل های کتاب سید مجید حسینی است که در آن با ذکر خاطراتی از سفر به ایالات متحده ، از فراگیری قانونگرایی در این کشور سخن گفته است. خواندن فصلی از کتاب “هاروارد مک دونالد – 43 نمای نزدیک از سفر امریکا” خالی از لطف نیست:
قانون: کج کن یا دورش بزن
مثل همه چیزهای سهل و ممتنع دیگر در آمریکا، رانندگی هم سخت در این سرزمین سهل و ممتنع است، قانون بدانی و رعایتش کنی، صد سال رانندگی بی دردسری می کنی. به سبک تهران و کلانشهرهای شلوغ ایرانی هم بخواهی رانندگی کنی، قدم از قدم برنمی داری که “پلیس” حاضر می شود و قانون را با سختی تمام در حلقت فرو می کند.
در بوستون، قصد کردیم سری به فروشگاه زنجیره ای “میسیز” بزنیم که برای خودش لباس فروشی عظیمی است. یک ماموریت غیرممکن داشتم برای خرید چند دست لباس برای خانواده. تمام کناره های خیابان های اطراف، ماشین ها به طرز منظم و برنامه داری پارک کرده بودند. نقطه به نقطه پارکینگ ها برنامه خاص خودش را داشت و تابلوهای جداگانه که روی هر یک حداکثر ساعتی که می توان از آن جای پارک با پرداخت مبلغ مشخص استفاده کرد، نوشته شده بود. بعضی از جاها هم مخصوص معلولان یا وانت و کامیونت بودند.
با فلاکت تمام بالاخره جایی برای پارک ماشین پیدا کردیم، مبلغی هم در دستگاه اتوماتیک پارکینگ ریختیم و نیم ساعت وقت داشتیم برای برگشتن؛ به سرعت سری به فروشگاه زدیم و برگشتیم و دقیقا 3 دقیقه از نیم ساعت زمانی که قانونا برای پارک داشتیم گذشته بود و ای دل غافل که یک اتیکت جریمه روی شیشه نصب شده بود برای همان 3 دقیقه زمان اضافه بر سازمان که در جای پارک مانده بودیم. این همه دقت قانونی به مزاج ما اصلا سازگار نیست و سخت شاکی شدیم برای این 25 دلار جریمه.
دلمان می خواست پلیس مربوطه را پیدا کنیم و به سبک تهران شروع کنیم به چانه زنی و تخفیف گیری. اما نه از پلیس خبری بود و نه اگر هم خبری بود می شد تخفیف گرفت و با معذرت خواهی و ریش سپیدی مساله را حل کرد.
“قانون گرایی” یکی از مهم ترین خصلت های قومی این مردم است و قانون از زمانی که اولین بار توسط “بنجامین فرانکلین” نوشته شده، تا امروز که توسط سنا و کنگره، با لابی و رای و پیچیدگی فراوان تولید می شود، “توتم” این مردمان است.
ضرب المثلی شبیه این مضمون دارند که: “قانون را هرگز نشکن، کج کن یا دورش بزن” یعنی اگر قصد فرار از قانون را هم داری، شکستن قانون ممنوع است و باید به دنبال “کلاه شرعی” باشی برای دور زدن قانون؛ کاری که گاهی ما با قوانین شرعی می کنیم.
اما چنین “قانون مداری” چه حسنی دارد برای این کشور؟ آیا این سختگیری فایده ای دارد؟ به نظرم روزی که رفتم و با یک کارت اعتباری که تنها 300 دلار موجودی داشت یک ماشین 20 هزار دلاری کرایه کردم، جواب این سوال را گرفتم. فقط شماره کارت اعتباری ام را گرفت و سوییچ ماشین فورد را تحویلم داد، نه امضا گرفت، نه کارت شناسایی، نه سند منقول و ضامن کارمند و نه سفته و چک ضمانت؛ فقط شماره کارت اعتباری و بس.
برای این که این بیمه شخص ثالث را هم برای این چند روز دریافت کنم، کارت اعتباری ام 30 دلار کم داشت؛ تمام زمین و زمان را به هم دوختم که کارمند مسلمان پاکستانی شرکت Budger که ماشین را کرایه می داد، این 30 دلار را نقد بپذیرد، گفت قانون است که همه پول باید در کارت اعتباری باشد و نقد دریافت نمی کنیم، حاضر شدم چند برابر نقد پرداخت کنم که بیمه شخص ثالث دریافت کنم ولی نپذیرفت و کارم سخت، گیر کرد، حتی برای بقیه پول، کارت اعتباری دوستم را به کارمند شرکت دادم ولی قبول نکرد و گفت قانون این است که فقط از کارت اعتباری راننده باید استفاده کنیم.
درمانده شده بودم، با دوستی تماس گرفتم که راه حل پیدا کنم و از پس کارمند پاکستانی قانون مدار بربیایم. دوستم گفت: “امکان ندارد که این درخواست تو پذیرفته شود زیرا همان قانونی که اجازه نمی دهد تو پول نقد پرداخت کنی این همان قانون است که اطمینان می دهد که با کارت اعتباری کم اعتبار تو ماشین 20 هزار دلاری تحویلت دهند؛ چاره ای نداری جز آن که بدون بیمه سفر کنی!” از مرد پاکستانی سوال کردم که می توان بدون بیمه سفر کرد، توضیح داد که قانون، اجباری برای بیمه داشتن ندارد؛ من هم قطع امید کردم و راه افتادم و این یعنی “روح قانون” در سرزمین آمریکا.
“قانون” مبنای اطمینان در تمامی روابط اجتماعی است و “بازار”، “اقتصاد” و “سرمایه داری” امنیت دارند چون قانون، محور همه روابط است. قانون حافظ منافع همه اقشار به خصوص سرمایه داران است و البته طبقه متوسط، “قانون مدارترین” قشر این مملکت.
قانون، به طبقه متوسط انگیزه می دهد، برایش امید به آینده می سازد و تبدیلش می کند به موتور پیشرفت جامعه و بقیه طبقات یعنی سرمایه داران و فقرا و پایین دستی ها از این امید و انگیزه طبقه متوسط بهره می برند.
“قانون” فقط تقاطع بهره مندی همه اقشار جامعه است- هر چند که بعضی بیشتر از آن بهره می برند- و این سبب شده است که قانون بماند، حفظ شود و هر روز بیشتر تقویت شود.
جالب این جاست که به اندازه 50 ایالت آمریکا، 50 قانون و مجلس جداگانه وجود دارد و این تنوع و بومی سازی بسیار به ماندگاری قانون در سراسر این خاک کمک کرده، اغلب قوانین هر ایالت بر اساس خواست و نیاز مردم همان ایالت وضع شده و این خود بزرگ ترین مزیت قانون آمریکایی است.
ایالت مذهبی و جمهوری خواهان قانون مذهبی و ایالت سکولار و دموکرات، قانون سکولار و ویژه نیاز و ضرورت مردم خود را دارند و قانون فدرال و اساسی هم حاکم بر همه قوانین است و پدر و ریشه قانون ها و مجالس ایالتی و البته به نظرم در سرزمینی به این وسعت و تنوع هیچ راهی نیست جز همین “فدرالیسم” نیمه متمرکز ایالتی.
در این میان با یک نگاه اولیه قوانین ایالتی بسیار تمیزتر، رو به راه تر و مفیدتر از قوانین فدرال هم هستند و از نظر من خوب بود اصلا قوانین فدرال نمی بود و البته ممکن نیست چون کشور، متحد باقی نمی ماند!