اخبار ویژه کیهان
محبوبیت اوباما در کشورهای مختلف به کمترین میزان خود طی 3 سال گذشته رسیده است.
روزنامه کیهان امروز شنبه
91/3/27 در ستون اخبار ویژه خود نوشت: محبوبیت اوباما در کشورهای مختلف به
کمترین میزان خود طی 3 سال گذشته رسیده است.
نتایج نظرسنجی مؤسسه آمریکایی پیو (PEW) 21 کشور جهان نشان می
دهد محبوبیت اوباما در کشورهای مختلف به نسبت سال 2009، از یک تا 24درصد
کاهش یافته و مخالفت با سیاست خارجی وی نیز از 15 تا 30درصد نسبت به سال
2009 افزایش یافته است.
این نظرسنجی در کشورهای آلمان، فرانسه، لهستان، اسپانیا، چک، یونان،
ایتالیا، انگلیس، آمریکا، ژاپن، چین، هند، لبنان، ترکیه، اردن، مصر، تونس،
مکزیک، برزیل و روسیه انجام شده است. طبق اعلام مؤسسه پیو از جمله دلایل
کاهش محبوبیت اوباما و افزایش مخالفت ها، «جانبداری آمریکا از اسرائیل در
بحران فلسطین» و «استفاده تروریستی از هواپیماهای بدون سرنشین» است و
همچنین این مطلب که او به وعده های مختلف خود در زمینه تغییر سیاست های
آمریکا عمل نکرده است.
براساس نتایج، محبوبیت اوباما در کشورها از 33درصد به 24 درصد و در چین
از 62 درصد به 38 درصد کاهش یافته است. محبوبیت اوباما فقط در مکزیک
افزایش- 13درصدی- نشان می دهد و در ژاپن، اروپا و روسیه به ترتیب 11، 6 و
یک درصد کاهش نسبت به 3 سال پیش نشان می دهد.
این نتایج همچنین نشان دهنده کاهش اعتماد جهانی به رئیس جمهور فعلی
آمریکا و افزایش مخالفت با سیاست های وی است. طبق آمار منتشره حمایت
کشورهای اسلامی از سیاست های وی، از 40 درصد به 22درصد سقوط کرده که کاهش
18 درصدی را نشان می دهد. به عبارت دیگر 78 درصد شهروندان کشورهای اسلامی،
مخالف سیاست های اوباما هستند. همچنین اعتماد به سیاست خارجه اوباما در
اروپا 15درصد، در چین 30درصد، در ژاپن 19 درصد، در مکزیک 17 درصد و در
روسیه 18 درصد کاهش داشته است. ریچارد وایک از مدیران طرح تحقیقاتی مؤسسه
«پیو» این نتایج را برای اوباما ناامیدکننده توصیف کرده و آن را حاکی از
گسترش فاصله میان توقعات مردم جهان با عملکرد رئیس دولت آمریکا دانسته است.
طبق این نظرسنجی، اغلب مخاطبان دیگر آمریکا را «ابرقدرت اقتصادی» تلقی نمی کنند در حالی که چین را ابرقدرت اقتصادی می خوانند.
ریچارد وایک به بی بی سی می گوید: کشور من آمریکا پس از آغاز رکود
اقتصادی جهانی در سال 2008، اعتبار خود را به عنوان ابرقدرت اقتصادی از دست
داده است.
حتی اکثریت پاسخ دهندگان آلمانی، فرانسوی و انگلیسی نیز معتقدند نه
آمریکا بلکه این چین است که «ابرقدرت اقتصادی جهان است.» این برای آمریکا
هشداردهنده است.
روزنامه گاردین در تحلیل نتایج نظرسنجی مؤسسه آمریکایی پیو نوشت: این
نظرسنجی نشان می دهد اغلب شهروندان کشورهای مختلف جهان احساس می کنند باراک
اوباما به رغم برنده شدن جایزه صلح نوبل، اغلب به وعده های خود عمل نکرده و
برای کاهش جنگ و خشونت و همکاری با سازمان ملل اقدام نکرده است. بیشترین
کاهش محبوبیت و اعتماد نسبت به اوباما در کشورهای اسلامی اتفاق افتاده است.
یادآور می شود رهبر معظم انقلاب در همان سال های آغازین ریاست اوباما
تصریح کرده بودند که سیاست وی روش دست چدنی در پوشش دستکش مخملی است.
قرار بود قیامت برپا کنیم پشت کامپیوتر قایم شده ایم!
یکی از فراریان حزب مشارکت هم طیف های اصلاح طلب خود را به این عنوان که فرصت طلب و عافیت طلب هستند، به لیچار بست.
وی با نام مستعار بهار یکتا در سایت «ندای سبز آزادی» – دوقلوی جرس و
وابسته به فراریان مشارکت- نوشت: برای جنبش سبز جشن تولد می گیریم و حرف
های قشنگ می نویسیم تا باز یک سال بگذرد و باز گرامیداشتی. اما پسر هدی
صابر که پدرش فوت کرد، می پرسد فرق ما با تونسی ها چه بود؟ کسی پاسخی
نیافته که چرا در ایران خبری نشد. شاید پاسخ سؤال او را آنجا بشود داد که
فریاد می زدیم اگر برای موسوی و کروبی مشکلی ایجاد کنند، «ایران قیامت
خواهد شد». همه دیدیم قیامتی برپا که نشد هیچ حتی نزدیکترین یاران این دو
به خود زحمت ندادند در قالب یک گروه کوچک به بن بست اختر سر بزنند چه شد با
بگیر و ببند فعالان سیاسی، گروه دیگر به خلوت رفتند و دم بر نیاوردند و به
جای فریاد و دادخواهی از یاران در بندشان سکوت اختیار گزیدند و همه آن
میتینگ ها و نشست های پرشور سیاسی و حقوق بشری، ختم شد به مجلس «ختم». در
هنگامه ای که سران جنبش سبز در حصرند و حبس، اینها برای شرکت در انتخابات
جلسه پشت جلسه برپا می کنند و سبقت می گیرند در اینکه نشان دهند که
«برانداز» نیستند.
وی اضافه می کند: کجایند همه آن ها که در میتینگ های تبلیغاتی و فیلم های
انتخاباتی اول صف بودند و اینکه سه سال است دریغ از یک خط اظهار نظر و
همراهی. چه شد که همه آنچه که از توصیه موسوی درباره شبکه های اجتماعی
آویزه گوش کردیم، فقط شد لایک زدن در صفحه فیس بوک، آن هم با احتیاط چند
جانبه؟
نویسنده خوش نشین «ندای سبز» ادامه می دهد: کجای دنیا کار سیاسی بدون
هزینه است که در ایران سیاسی کاران فقط می خواهند در قدرت و فتح شریک باشند
اما در حصر و حبس نه!؟ باید پرسید، آیا می توان از مخالفان انتظار در صحنه
بودن داشت و آنان را به تجمع فرا خواند وقتی بیانیه ای بدون امضا منتشر می
شود و می خواهد همه جای ایران بشود تجلی اعتراض همگانی؟
در همین حال یک کاربر بالاترین با اشاره به بن بست این شبکه صهیونیستی-
که زمانی به عنوان ترمینال هماهنگی ضدانقلاب عمل می کرد- و آلودگی شدید آن
به ابتذال نوشت: در سالروز جنبش سبز اومدم سری به بالاترین بزنم دیدم
برهنگی «مدونا» شده موضوع داغ و پر بحث ترین لایک روز! متأسفانه مدیران
سایت، بالاترین رو که روزی صدای جنبش اعتراضی بود به حال خودش رها کردن و
سایت تبدیل به محلی برای انتشار مطالب بی ارزش شده. باورم نمی شه که در
سالروز جنبش سبز حتی یک لینک در این باره در سایت پیدا نمی شه. شبکه ای که
برهنگی مدونا مسئله اش باشه هیچ کاری برای آزادی ایران نمی تونه انجام بده.
اون چیزی که بالاترین رو بالاترین کرده بود، سایتی بود که صدای جنبش
اعتراضی، مشکلات مردم، نبود آزادی و… رو به دنیا می رسوند. این بالاترین
دیگه اون بالاترین نیست. اگر نمی تونید اصلاحش کنید، تعطیلش کنید که حداقل
خاطره خوبی ازش بمونه قبل از اینکه از این هم بدتر بشه.
هافینگتون پست: آمریکا در عراق جنگید تا ایران را قدرتمندتر کند؟!
دولت آمریکا به واسطه خبط بزرگ این رژیم در عراق و باز کردن دست جمهوری
اسلامی ایران در منطقه، مورد سرزنش رسانه های داخلی خود قرار دارد.
تحلیلگر روزنامه هافینگتون پست نوشت: با مراجعت سربازان آمریکا از عراق،
وقایع این کشور دیگر چندان در کانون توجه نیست، ولی داستان تمام نشده است.
عراق هنوز مهمترین داستان خاورمیانه و تاثیر آن بر آینده منطقه فراگیر است.
وداع خانفر، در لندن به من گفت «هیچ کس دیگر به عراق توجه ندارد؛ ولی عراق
به یکی از متحدین ایران تبدیل شده و هر دو کشور منابع عظیم نفتی دارند. ما
باید به این مساله توجه کنیم.»
این روزنامه می افزاید: اوباما در مراسم بازگشت سربازان آمریکا
از عراق گفت «جنگ عراق دیگر مساله ای متعلق به گذشته است.» ممکن است که
فجایع جنگی و مسایل مرتبط با آن به تاریخ متعلق باشد، ولی نتایج آن مسلما
به زمان حال بازمی گردد. در حال حاضر، همان صداهایی که ما را به جنگ در
عراق فرا می خواند، ما را به جنگ با ایران می خوانند؛ غافل از اینکه
ماجراجویی های همین عده در عراق بود که باعث شد ایران متحد تازه ای در
منطقه پیدا کند. در واقع ما با ایران «متحد»(!) شدیم تا دولت شیعه نوری
المالکی در عراق را بر سر قدرت نگاه داریم. متحد نزدیک عراق در حال حاضر نه
آمریکا، بلکه همسایه شیعه آن است. شواهد این مدعا هر روز واضح تر می شود.
هفته گذشته گزارش شد که ایران در حال تقویت دولت عراق است و از جناح های
مخالف خواسته است از دادن رای عدم اعتماد به وی خودداری کنند. رد پای ایران
در سراسر حلقه نزدیک به دولت عراق قابل تشخیص است. گزارش شده که مقتدی
الصدر، روحانی شیعه تندروی عراق، به ایران سفر کرده است و همچنین ایران از
جلال طالبانی، رئیس جمهور عراق خواسته است فشار بر نوری المالکی را کم کند.
هافینگتون پست با اشاره به هماهنگی های نفتی عراق و ایران یادآور شد: این
دو کشور سیاست های خود درباره اوپک را با یکدیگر هماهنگ می کنند و بدین
ترتیب قدرت مشترک دو کشور نیز بیشتر می شود.
نویسنده این تحلیل می افزاید: من این موارد را برای تحریک افکار عمومی
ذکر نمی کنم؛ برعکس هدفم این است که بی نتیجه بودن سیاست آنهایی که بر طبل
جنگ می کوبند را نشان دهم؛ جنگی که علاوه بر تمام فجایعی که همه می دانیم،
باعث قدرتمند شدن ایران شده است. باید از آنها که بر طبل جنگ می کوبند
پرسید فایده جنگ عراق چه بود؟ آیا هدف شما قدرتمند کردن ایران بود؟ اگر نه،
و اگر تا این حد اشتباه کرده اید، چرا ما باید دوباره به شما اطمینان
کنیم؟ شما چه تجدیدنظری در موضع خود کرده اید که موضع شما را موجه تر می
کند؟
هافینگتون پست در پایان نوشت: ما از یک سو ایران را به عنوان یک دشمن
معرفی می کنیم، از سوی دیگر اشغال عراق توسط ما باعث پیدایش متحدی قوی برای
ایران در منطقه شده است. برخلاف آنچه بسیاری از تحلیلگران هوادار این نظر
بیان می کنند، پیش بینی چنین وضعیتی چندان هم غیرقابل پیش بینی نبود.
همزمان با این تحلیل، پنتاگون ضمن انتشار گزارشی اعلام کرد: شمار تلفات
نظامی آمریکا در جنگ 11ساله افغانستان از مرز 2 هزار نفر گذشت.
براساس اعلام روز پنجشنبه وزارت دفاع آمریکا از میان 2000 نظامی کشته شده
آمریکایی، 1577 نفر در عملیات های نظامی در افغانستان کشته شده اند که 34
نفر از آنان زن بودند.
براساس این گزارش، همچنین 16هزار و402 نظامی آمریکایی نیز در درگیری های افغانستان زخمی شده اند.
در درگیری های سال 2011 افغانستان، 418 نظامی آمریکایی کشته شدند.
بد جوری گند زدیم کوه ما حتی موش هم نزائید!
گروه های فراری مخالف در آخرین زورآزمایی خود افتضاح تازه ای به بار آورده و خیط کاشتند.
گروهک موسوم به شورای هماهنگی سبز با حمایت شبکه های ماهواره ای و رسانه
های ضد انقلاب خواستار تجمع در روز پنج شنبه گذشته در میادین و پارک ها به
بهانه تجمع 25 خرداد سال 88 شده بودند اما کوه تبلیغات و فراخوان آنها برای
چندمین بار حتی موش هم نزایید. نکته جالب اینکه گروهک مذکور و رسانه های
وابسته به آن سعی کردند پیامد فراخوان خود را با کمترین بحث و خبر به حاشیه
بیندازند و اصطلاحاً سانسور کنند.
سایت جرس در نوشته ای چند سطری اعلام کرد «بنابر گزارش ها تحرک محسوسی در
مراکز عمومی و پارک ها و میادین مشاهده نشده است. برخی پارک ها شلوغ به
نظر می رسید اما ناظران آن را وضعیت طبیعی پنج شنبه ها می دانند و برخی
دیگر معنادار تلقی می کنند(؟!) همچنین حضور پلیس در پارک ها محسوس نبود».
سایت کلمه نیز در متنی چند سطری نوشت: برخی شاهدان از فضای امنیتی در
خیابان آزادی و ولی عصر سخن گفته و برخی شاهدان دیگر شرایط را مشابه پنج
شنبه شب های دیگر توصیف کرده اند. گزارشی از حضور نیروهای گارد ویژه و یا
هر گونه برخورد پلیس در دست نیست.
کلمه آنگاه در مطلبی به ظاهر شبه انتقادی و به قلم یکی از گردانندگان خود
– حمزه غالبی که عضو شورای هماهنگی سبز چند نفره نیز هست – نوشت: به
فراخوان اخیر شورا انتقاد اصولی وارد است. وقتی تصمیمی با فهم سلیم بخش
بزرگی از افراد نمی خواند، یعنی مکانیزم هماهنگی خوب عمل نمی کند. این شورا
مرکز هماهنگی است نه فرماندهی. باید با نقد خودمان از خارج شدن شورا از
ماموریت محوله جلوگیری کنیم. تصمیمات اشتباه و یا برنامه های ناکام، اتفاقی
غیرقابل اجتناب است. نشانه پیشرفت یا داشتن ظرفیت یادگیری، اشتباه نکردن
نیست بلکه کم کردن اشتباهات است.
اما رسانه های ضدانقلاب پس از شکست از پیش آشکار این فراخوان، زبان به
انتقادهای تند گشوده اند. «خودنویس» به قلم نیک آهنگ کوثر (کاریکاتوریست
خارج نشین) نوشت: راستی 25 خرداد، سومین سالگرد تجمع بود و بسیاری از کسانی
که در 25 خرداد 88 به میدان آزادی رفتند، رای نداده بودند[!] دوستانی
داشتم که رأی ندادند اما شعار «رای من کو» را همگام با بقیه سر دادند [!!]
اما امروز در میانه تماشای بازی فوتبال، با دوستانم در داخل چت می کردم
کسانی که سرشان را می زدی، ته شان را می زدی حاضر نبودند در چنین مواقعی
خانه بمانند و مثل خیلی ها فقط در فیسبوک «لایک» بزنند و یا در بالاترین
«مثبت» و «منفی» بدهند و فعال واقعی بودند، این بار ترجیح دادند از سر جای
شان تکان نخورند. دو سال پیش که کارتون «بیانیه شماره 300 میرحسین» (!) را
کشیده بودم و جو بسیار سنگینی علیه من درست شد که نه تنها کارتونم که خودم
هم در معرض سانسور قرار گرفته بودم، یک سوال بیشتر در ذهن نداشتم، آن هم
اینکه آیا با این روش می توان از پس حاکمیت برآمد؟ دو سال پیش دعوت به حضور
در راهپیمایی اعتراضی از سوی سران جنبش پس گرفته شد، خیلی ها دل خور شدند
اما امروز شورای هماهنگی به نیابت از سران جنبش درخواست حضور در راهپیمایی
سکوت می کند، کسی هم نمی رود، کک هیچ کس هم نمی گزد.
وی می افزاید: همه ما خطا داریم. اما خطا داریم تا خطا. کارنامه شورای
هماهنگی پر از خطاهایی است که دیگر بحث جبران خطاها هم عملا شوخی است. آیا
واقعا اعضای یک شورا که می دانند مردم حاضر نیستند به دعوت شان از خانه
بیرون بیایند و ریسک کنند، چرا باید بیانیه ای بدهند که همان یک دهم
اعتباری که برای شان باقی مانده بود هم محو شود؟ شوخی نیست. خطاهای تاکتیکی
سه سال گذشته را کنار هم بچینید. از محدوده شعارها، تا تاکتیک های
اعتراضی، تا عدم توجه به خواست بخش بزرگی از مخالفان در تجمع های بعد از
درگذشت آیت الله منتظری، از به انحراف کشاندن دردناک راهپیمایی 22 بهمن
1388، از کنار کشیدن از یک تجمع بزرگ در خرداد 1389 تا ادعای دفاع از آرمان
های امام راحل و…
پایگاه اینترنتی میهن نیز با حمله به شورای هماهنگی سبز نوشت: دعوت نامه
فراخوان تجمع را چه کسی فرستاده است؟ آیا چنین دعوتی تاثیرگذاری دارد؟ آیا
آنها مقبولیت و صلاحیت دارند؟ آنها چنین آمادگی و صلاحیتی را ندارند و به
همین دلیل، اعتبار شان افول کرده است. اکنون واقعا معلوم نیست که چه کسی و
کدام فرد یا نهاد معتبر کارت دعوت فرستاده بود؟