جانبازان در پيچ و خم بروکراسي اداري
بيماران معتقدند که بيمه نسبت به جانبازان کم لطفي ميکند. پزشکان از عملکرد بيمه گلايه دارند و تاکيد ميکنند که اگر در بيمارستانهاي آزاد عمل جراحي يا ويزيت انجام بدهيم، به سرعت دستمزد ما را ميدهند در حالي که حداقل 6 ماه طول ميکشد تا بيمه دستمزدهاي ما را بپردازد که همين امر انگيزه خدمتگذاري به جانبازان را کاهش ميدهد.
عصر خبر به نقل از مردم سالاري: روزي که صدام با تفکرات غير انساني خود جنگ را به کشور اسلامي ايران تحميل کرد، از هيچ اقدامي عليه ملت ايران کوتاهي نکرد و بدترين رفتار را در جبهههاي جنگ و پشت جبههها با مردم ايران داشت. نتيجه جنگ 8 ساله ايران و عراق، خيل عظيم شهدا و جانبازاني است که براي ما به يادگار گذاشتهاند. آنها که شهيد شدند، خانوادههايشان در غم از دست دادن فرزند، پدر و شوهر ماتمزده هستند و آنهايي که جانباز شدهاند، خودشان و خانوادههايشان درگير مشکلات هستند. عدهاي هنوز ترکشهاي جنگ را در نقاط حساس بدنشان دارند که هرلحظه امکان حرکت آنها وجود دارد و آنهايي که شيميايي شدهاند، اعضاي بدنشان به ويژه ريه و پوست بدنشان با آسيب جدي رو به رو است. البته از همه بدتر وضعيت جانبازان شيميايي است. آنها به واسطه ناتواني در تنفس امکان حضور در بسياري از شرايط زندگي را ندارند و بايد تحت مراقبت باشند. يکي از اين جانبازان، ابراهيم ناصري قراب است. وي که از روستايي در قائمشهر به جبهه اعزام شده ميگويد: بدون اجازه و با علاقه به حراست از وطن به جبهه رفتم. آنچه در ادامه ميخوانيد، گفتوگوي مردمسالاري با اين جانباز است که براي درمان به تهران آمده و به دليل آنکه مورد کم لطفي قرار گرفته، با روزنامه تماس گرفته و خواسته است تا مشکلاتش به گوش مردم برسد.
از دوران جنگ و شرايط اعزام به جبهه بگوييد؟
از روستايي در قائمشهر به جبهه اعزام شدم که 44 شهيد تقديم انقلاب کرده بود و براي ما افتخار بود که به جبهه برويم. در سال 65 از طرف سپاهيان محمد رسول الله به منطقه جنگي اعزام شدم و به هفت تپه اهواز رفتم. در عمليات کربلاي 5 مجروح شدم. به ياد دارم که در شب عمليات در منطقه درياچه ماهي بوديم که 5 همشهري ما در آن منطقه شهيد شدند. من نيز در آن عمليات بر اثر اصابت ترکش و موج انفجار مجروح شدم. افزون بر آن بر اثر قرار گرفتن در معرض گاز شيميايي خردل، مجروح شيميايي شدم. با همان حالت که هم ترکش خورده بودم و هم مجروح شيميايي بودم، يک شبانه روز در منطقه باقي ماندم و امکان انتقال من به عقب نبود. به خاطر مجروحيت شيميايي، اصابت ترکش و موج انفجار به عقب منتقل شدم و در همان روز هم مجروحيت اصابت ترکش و شيميايي من تاييد شد که اسناد آن موجود است. بعد از مجروحيت يک هفته به بيمارستان شهيد بقايي اهواز منتقل شدم و تحت درمان قرار داشتم و سپس به بيمارستان قائمشهر منتقل شدم و پس از آن در بيمارستان سيناي تهران بستري شدم. هر کدام از اين درمانها دليل خاص خودش را داشت و دليل بستري شدن من در بيمارستان سينا آن بود که ترکشها به نقاطي از بدنم اصابت کرده بود که امکان خارج کردن آن نبود و به متخصص ارتوپدي نياز بود که بتواند اين کار را با ظرافت انجام بدهد. اکنون نيز 11 ترکش در بدنم دارم و البته هفته پيش دو ترکش را در بيمارستان سجاد از بدنم خارج کردند.
ترکشها کجاست که حساسيت ايجاد کرده است؟
ترکشها پشت گردن، کمر در ناحيه نخاع، قسمت لگن و پا قرار دارند که براساس اعلام نظر پزشکان امکان خارج کردن آنها نيست و در صورت دستکاري ترکشها، خطراتي جدي مرا تهديد ميکند.
اکنون مشکل اساسي شما چيست که به بيمارستان مراجعه کرديد؟
سرفههاي زياد و تنگي نفس زندگي را برايم سخت کرده است. هر ساعت تنفسم بند ميآيد. براي راه رفتن مشکل دارم و نميتوانم از پلهها بالا و پايين بروم. همه اين مشکلات باعث شد تا به پزشک مراجعه کنم و قرار شد بستري شوم تا تحت درمان باشم. بايد هنگام راه رفتن حتما يک اسپري مخصوص همراه داشته باشم تا به محض تنگي نفس استفاده کنم. البته بايد اکسيژن نيز براي مواقع اضطراري در دسترس داشته باشم.
ميزان جانبازي شما چند درصد است؟
در سال 80 ميزان جانبازي من 45 درصد بود، اما به دليل مشکلاتي که داشتم به اين درصد اعتراض کردم و آقايان به جاي در نظر گرفتن مشکلات فراوان من، ميزان جانبازي مرا به ميزان 15 درصد کاهش دادند و اکنون جانباز 30 درصد هستم.
وضعيت درماني شما چگونه است؟
اکنون هر دو يا 3 ماه يک بار در بيمارستانهاي شفا در قائمشهر يا بيمارستانهاي ساسان و سجاد در تهران بستري ميشوم. گاهي هم در بيمارستان ولي عصر درگير درمان عوارض شيميايي هستم.
اين بار چطور شد به بيمارستان ساسان آمديد؟
به دليل آنکه مشکلات ريوي مرا خيلي اذيت ميکرد. درنتيجه به بيمارستان مراجعه کردم و پزشکان تشخيص دادند که بايد بستري شوم. روزي يک ليوان خلط از ريههايم خارج ميشد. نميتوانستم حرف بزنم و نفسم ميگرفت و امکان ادامه زندگي برايم مشکل ميشد. در نتيجه به بيمارستان مراجعه کردم و پزشکان تشخيص دادند که ريههايم مشکل دارد و حتما بايد بالن ريه بگذارم که دکتر ثابتپور پزشک معالج من دستور اين بالن را صادر کرد. اکنون 5 سال است زير نظر ايشان درمان ميشوم و کامل در جريان بيماري من قرار دارند. ايشان کمال همکاري را با جانبازان دارند و همه ما از زحمات ايشان راضي هستيم.
چند روز است پيگير درمان هستيد؟
اکنون 23 روز است به تهران آمدهام که 14 روز آن را در بيمارستان سجاد بستري بودم و سپس به بيمارستان ساسان آمدم تا بالن ريه را انجام بدهم. البته اول به بيمارستان ساسان مراجعه کردم اما چون تخت خالي نداشتند، چند روزي در بيمارستان سجاد بستري شدم و به محض خالي شدن تخت، به ساسان آمدم.
چرا اين همه مدت در بيمارستان بوديد؟
براي آنکه آقايان ميگويند دستگاه مربوطه را نداريم. بيمارستان ساسان ميگويد تهيه دستگاه بر عهده من نيست و بنياد شهيد بايد آنرا تهيه کند و بنياد هم ميگويد بيمه ايران بايد تهيه کند و بيمه ايران هم آن را قبول نميکند و ميگويد اين نوع درمان در تعهد ما نيست. اما در نهايت مشکل حل شده و گويا قرار است درمان کامل شود.
هزينه درمان شما در ماه چقدر است و چه ميزان آنرا خودتان ميدهيد؟
در ماه بين 600 تا 700 هزار تومان هزينههاي درماني من بابت مجروحيت در جنگ است که همه آنرا از جيب خودم ميدهم.
چقدر حقوق ميگيريد؟
ماهيانه 950 هزار تومان حقوق ميگيرم و با داشتن زن و بچه و 5 نوه و اين همه هزينه درمان، به راستي نميدانم چگونه بايد زندگيام را ادامه بدهم. يک پسر دارم که دو ماه است به سربازي رفته و خرج اين جوان در سربازي به اندازه هزينه يک خانواده است. مگر ميتوانم به بچهام بگويم رفت و آمد به پادگان و خانهاش نداشته باشد؟ همين کرايه رفت و آمد ميدانيد چقدر ميشود؟
هزينههاي ديگري هم در اين مدت داشتهايد؟
تهران آخر هزينه است. اکنون برادرم براي ماندن در کنار من آمده و در همين چند روز 120 هزار تومان کرايه ماشين دادهايم. هر روز به نقاط مختلف شهر ميروم تا دستور انجام کار بگيرم. خلاصه آنکه خسته شدم. با خيلي از جاها تماس گرفتم تا مشکلاتم را بگويم. با روزنامهها، برنامههاي تلويزيوني از جمله 20.30 تماس گرفتم و مشکلاتم را گفتم تا منعکس کنند، اما گويا آنها هم به دنبال آن هستند تا براي دولت جنجال درست کنند و به فکر مردم و مشکلات به ويژه جانباران نيستند. در مورد روزنامه شما هم با آقاي کواکبيان در سفر کربلا آشنا شدم و ديدم همدرد ما جانبازان است و خانواده شهيد است و درد ما را ميفهمد. بنابراين با ايشان تماس گرفتم و خدا را شکر که خبرنگار فرستادند.
آيا با مسوولان هم تماس گرفتيد؟
چندين بار با مسوولان تماس گرفتم که نتيجهاي نداد. تا آنکه با سيد هادي حسيني نماينده قائمشهر در مجلس شوراي اسلامي تماس گرفتم که براي بازديد به اينجا آمدند و در جريان مشکلات من قرار گرفتند. ايشان نامه نگاريهاي زيادي کردند و از همين جا با بنياد شهيد استان و اداره بهداشت و درمان استان تماس گرفتند و قرار شد مشکلات مرا حل کنند. در نهايت نامه اي به مديريت بيمارستان ساسان دادند که بالن ريه را انجام بدهند. اما حرف آقايان اين شد که تاکنون عمل بالن ريه را براي هيچ کس انجام ندادهايم و شما اولين نفري هستيد که اين کار را انجام ميدهيد و بايد صبر کنيد تا مقدمات فراهم شود.
يعني تاکنون هيچ کس عمل بالن ريه را انجام نداده است؟
در گذشته پروفسور «اوشتان سن» از آلمان اين کار را انجام ميداد اما يک بار يکي از پزشکان ايران تعهد کرد که ميتواند اين نوع درمان را انجام بدهد. وي مدرک خود را از انگلستان گرفته و تعهد کرده که اين درمان را انجام بدهد. بنابراين من قبول کردم که ايشان کار درمان را انجام بدهند.
با اين شرايط که پزشک متخصص داريد، چرا 23 روز درمان شما طول کشيده است؟
به خاطر اينکه هزينه دستگاه مورد نياز را هيچ کس تامين نميکند. بيمارستان که تعهدي در اين مورد ندارد، بنياد شهيد هم تقبل نکرد و بيمه ايران نيز که طرف قرار داد بنياد شهيد است، حاضر به تهيه اين دستگاه خاص نشد و اعلام کرد که در تعهد من نيست. من نميدانم چگونه است. حرف ما اين است که اگر واقعا در تعهد بنياد نيست به ما بگويند که چه کار کنيم و راهکار به ما نشان بدهند. اينکه بخواهند مرا سر بدوانند و امروز و فردا کنند که کار درست نميشود. من زن و بچههايم را در شهرستان رها کردهام و آنها نيز آواره و سرگردان هستند که چه بلايي به سر من آمده است.
براساس قانون، تامين هزينههاي درماني شما بر عهده کيست؟
اين قانون است که ميگويد تمامي هزينههاي درماني جانبازان برعهده بنياد است و بنياد هم با بيمه ايران قرار داد بسته تا همه هزينهها را تامين کند اما در اين مورد کم کاري ميکنند. آقايان ميگويند اين دستگاه خاص به نام اينفلوتور است و ميتواند به جانبازان بسياري خدمات بدهد. اما معلوم نيست چرا براي من از اين دستگاه استفاده نميکنند. البته سوزن و تجهيزات مورد نياز اين دستگاه در ايران توليد نميشود وحتما بايد از ايرلند به ايران وارد شود و شايد هم خارجي بودن تجهيزات و گران بودن آن باعث شده تا آقايان مرا سر بدوانند.
هزينه ديگري بابت درمان دادهايد؟
تاکنون حدود يک و نيم ميليون تومان تجهيزات پزشکي خريداري کردهام که البته بنياد همه هزينههاي آنرا ميپردازد. اما مشکل ما اين است که بايد ماهها بدويم تا آقايان اين هزينهها را به ما بدهند. اکنون آزمايش ريه دادهام که يک مورد 280 هزار تومان، ديگري 360 هزار تومان و ديگري هم 600 هزار تومان هزينه داشته و چون خودم نداشتم، آنرا قرض کردم تا بعدها از بنياد بگيريم و به کساني که قرض کردهام، بپردازم. اين هم زندگي ما شده است.
در اين مدت 23 روز چقدر هزينه کردهايد؟
در اين مدت 5 ميليون تومان هزينه کردهام که همه آنرا قرض گرفتهام و بايد منتظر بمانم تا مدارک بررسي شود و آقايان آنرا بپردازند که البته هر چيزي فاکتور داشته باشد، ميپردازند و معلوم نيست آن مواردي که مانند کرايه تاکسي فاکتور ندارد، چه کسي بايد تامين کند.
همه هزينههايي که فاکتور داريد، پرداخت ميشود؟
اين طورها هم که ميگويند نيست. تاکنون بارها فاکتور داروهايي را پيش بنياد شهيد قائمشهر بردهام که آقايان ايراد گرفته و گفتهاند که اين داروها جزو تعهدات ما نيست. تاکنون بيش از 3 ميليون تومان هزينه درمان کردهام که آقايان حاضر به پرداخت آن نشده و تاکيد دارند که جزو تعهدات ما نيست؟
اگر بالن ريه را انجام ندهيد چه اتفاقي ميافتد؟
مشکلات تنفسي دارم. نميتوانم راه بروم و حتي نميتوانم غذا بخورم. براي خوابيدن هم مشکل دارم و نفسم بند ميآيد. زيرا ريههايم جواب نميدهد. با اين شرايط خودتان حدس بزنيد در صورتي که درمان نکنم چه ميشود.
تاکنون از طرف بنياد شهيد کسي به ملاقات شما آمده است؟
تاکنون کسي به سراغ من نيامده است. حتي بارها از بيمارستان به صورت شخصي به بنياد شهيد رفتهام و با اين وضعيت براي آنکه بتوانم با آقايان مشکلاتم را مطرح کنم، مدتها پشت در اتاق آنها نشستم تا وقت ملاقات بدهند. با اين اوضاع هيچ اقدامي نکردهاند.
عملکرد بيمارستان ساسان چگونه بوده است؟
بيمارستان ساسان هيچ مشکلي براي جانبازان ايجاد نميکند. خدمات خوبي ميدهند و عملکرد کادر درماني عالي است. حتي عملکرد بخش جانبازان بيمارستان عالي است و ما هيچ مشکلي از اين بابت نداريم. تنها مشکل از سوي بنياد و بيمه ايران است که تجهيزات ما را نميدهند. اکنون بيش از 15 روز است که در خيابانهاي تهران سرگردان هستيم تا بتوانيم دستگاهها و داروهاي مورد نياز را تامين کنيم.
حرف شما با مسوولان چيست؟
حرف من با مسوولان اين است که روزي که به جبهه رفتم، انتظار برگشت نداشتم و آرزوي شهادت داشتم. اما خدا خواست که جانباز شوم. امروز با اين رفتاري که از آقايان سر ميزند، آرزو ميکنم که اي کاش شهيد شده بودم و ترکش به جاي آنکه کنار نخاع من جا خوش کند، به قلب من ميخورد و جان ميدادم و اين روزها را نميديدم. نه فقط با خودم، بلکه با ديگر جانبازان هم همين رفتار را دارند و اين فقط درد من نيست. بعد از 28 سال چرا بايد اين همه مشکل داشته باشيم؟ شايد مسوولان حرف زياد بزنند و قول بدهند، اما در عمل کاري نميکنند. خدا، خدا ميکنيم يک بار آقايان در بنياد شهيد و ايثارگران از ما بپرسند که مشکلات ما چيست؟ ما بيش از همه شما مشکلات مادي و معنوي داريم. لوازم پزشکي ما را چه کسي بايد تامين کند؟ من در هر ماه بيش از 250 هزار تومان هزينه اسپري تنفسي ميدهم واين فقط بابت تفاوت اسپري داخلي با خارجي است.
چرا داروي ايراني مصرف نميکنيد تا مجبور نشويد هزينه تفاوت بدهيد؟
اين را از من نپرسيد، از پزشکي بپرسيد که تاکيد ميکند حتما بايد داروي خارجي مصرف کنم. حرف ما اين است که تابع نظر پزشک هستيم. اگر بگويد داروي ايراني مصرف کنيد، ما اطاعت ميکنيم و اگر هم بگويد داروي خارجي مصرف کنيم، باز هم اطاعت ميکنيم. البته ناگفته نماند که داروي ايراني جواب نميدهد و هنگامي که داروي ايراني مصرف ميکنيم، بيماري ما درمان نميشود و ناچار ميشويم داروي خارجي مصرف کنيم. امروزه قرصهاي خارجي براي من تجويز ميکنند که قيمت هر قرص 13 هزار تومان است و روزي دو قرص بايد بخورم.
اين قرصها و اسپريها به آساني در بازار پيدا ميشود؟
يکي ديگر از بدبختيهاي ما همين است که داروهاي ما در داروخانهها پيدا نميشود و حتما بايد از بازار آزاد اين داروها راتامين کنيم. با اين مشکلات فقط از مسوولان گلايه داريم که چرا به ما سر نميزنند؟ چرا آقايان به تلفنهاي ما جواب نميدهند؟ چرا وقتي مشکلاتمان را به صورت مکتوب فکس ميکنيم بازهم جوابي نميدهند؟ ما با زبان هر چه ميگوييم، قانع نميشوند؟ از آقايان ميخواهم پشت ميزهايشان را رها کنند و به درمانگاههاي جانبازان شيمايي بيايند و ببينند که جانبازان چه ميکشند.
در اين رابطه ديگر بيماران چه ميگويند؟
به سراغ ديگر بيماران رفتم و نظرات آنان را جويا شديم. يکي از اين جانبازان که به دليل تومور ناحيه لگن از ايلام به ساسان مراجعه کرده بود گفت: من راننده لودر بودم و به ما سنگر سازان بيسنگر ميگفتند. يک روز که درحال ساخت سنگر بودم، راکتي به سوي لودر من شليک شد که مرا از بالاي لودر به پايين پرت کرد و از چندين جا پايم شکست که اکنون پاي راستم از پاي چپم کوتاهتر است. چندين ترکش هم در بدنم دارم. اما چند روز پيش پايم درد گرفت و هنگامي که به پزشک مراجعه کردم، متوجه شدم که يک تومور در پايم درست همانجا که در جبهه شکسته بود، درآمده است. پزشک معالجم مرا به بيمارستان ساسان فرستاد تا درمان شوم. اما اکنون جا براي خوابيدن ندارم و نميدانم اين چند روز بايد کجا باشم. البته به من گفتهاند که هزينه اقامت را به من ميدهند اما ديگر هزينهها را نميدانم چه کنم.
بيماران معتقدند که بيمه نسبت به جانبازان کم لطفي ميکند. پزشکان از عملکرد بيمه گلايه دارند و تاکيد ميکنند که اگر در بيمارستانهاي آزاد عمل جراحي يا ويزيت انجام بدهيم، به سرعت دستمزد ما را ميدهند در حالي که حداقل 6 ماه طول ميکشد تا بيمه دستمزدهاي ما را بپردازد که همين امر انگيزه خدمتگذاري به جانبازان را کاهش ميدهد.
بررسيها نشان ميدهد که بيمارستان ساسان ليست هزينهها را به روز به بنياد شهيد و ايثارگران تحويل ميدهد و بنياد نيز آنها را به سرعت تاييد و به بيمه ارايه ميکند، و به نظر ميرسد بيمه ايران در پرداخت بايد تعجيل کند.