نمایی از یک معرکه واقعی

حدود ساعت10 صبح از سپاه پاسداران هویزه خبر می‌دهند که دشمن در نزدیکی شرفه در حال پیشروی است فرمانده تیپ دستورات لازم را برای مقابله با نیروهای دشمن و تامین منطقه به یگان‌های نزدیک منطقه شرفه می‌دهد.

نمایی از یک معرکه واقعی

وضع
خطرناکی است اگر دشمن در معرکه شرفه بتواند تجاوز خود را کامل کند هویزه
شدیدا به خطر خواهد افتاد و دشمن جبهه‌ای دیگر در منطقه خواهد گشود.


به گزارش فارس، شهید عبدالرضا سوری
متولد 1334 در نهاوند است؛ وی در سال 1354 به استخدام ارتش جمهوری اسلامی
در می‌آید. شهید سوری سرانجام در خرداد سال 1361 به شهادت رسید. ایشان
خاطرات خود را ثبت کرده که در قسمتی از آن می خوانیم:

 

16 و17 دی ماه 59

حدود ساعت 8 صبح دو میگ دشمن بالای منطقه نمایان می‌شوند. اما به علت مه
غلیظی که روی منطقه افتاده است ما را تشخیص نمی‌دهند و پس از چند بار دور
زدن دور می‌شوند.

بچه‌ها عملیات ساختن و حفر سنگرها را ادامه می‌دهند و لودرها نیز
خاکبرداری و سنگرسازی برای استقرار خودروها را آغاز می‌کنند. از دور صدای
شلیک توپخانه شنیده می‌شود.

 

حدود ساعت10 صبح از سپاه پاسداران هویزه خبر می‌دهند که دشمن در نزدیکی
شرفه در حال پیشروی است فرمانده تیپ دستورات لازم را برای مقابله با
نیروهای دشمن و تامین منطقه به یگان‌های نزدیک منطقه شرفه می‌دهد.

 

ساعت یازده و نیم دو میگ دیگر در منطقه ظاهر می‌شوند و درست بالای سر ما
قرار می‌گیرند. شلیک آتشبارهای ضد هوایی شروع می‌شود و همزمان یکی از
میگ‌ها قریب ده بمب وسط گردان رها می‌کند و میگ دیگر نیز پنج بمب در سمت چپ
یگان ما می‌اندازد. جالب و باورنکردنی است اما با لطف خدا هیچیک از ده بمب
اولی عمل نمی‌کنند و تنها بچه‌ها را به جنب و جوش وا می‌دارند. بدون اغراق
اگر حتی یکی از بمب‌های دشمن خود فروخته در نقطه‌ای که رها شده بود عمل
می‌کرد تلفات و خسارات زیادی به جای می‌گذاشت.

 

پنج بمب میگ دوم منفجر می‌شود و معجزه‌ای دیگر اتفاق می‌افتد. انفجار پنج
بمب آن هم درست در کنار یگان حفاظت نشده و در حال فعالیت، کوچکترین
لطمه‌ای به کسی وارد نمی‌آورد. باران بمب‌ها بچه‌ها را به تکاپوی بیشتری وا
می‌دارد و بعضی که تا امروز بمباران هوایی دشمن را ندیده‌اند چشم به آسمان
دوخته‌اند و آنگاه که بمب‌های دشمن بدون کوچکترین نتیجه‌ای بر جای
می‌ماند.

 

تازه بحث و مذاکره درباره آنها و این مطلب که اگر عمل می‌کردند چه می‌شد و
چه نمی‌شد درمی‌گیرد. جالب آنکه حمله میگ‌ها در زمانی انجام می‌گیرد که ما
کاملا در سنگر مستقر نشده‌ایم و به همین خاطر کوشش برای هر چه زودتر آماده
کردن سنگرها سرعت می‌گیرد.

 

بار دیگر در ساعت دوازده و پانزده دقیقه دو میگ در آسمان نمایان می‌شوند و
از بالای مواضع ما می‌گذرد و دور می‌شوند. و لحظه‌ای بعد بمب‌های خود را
در انتهای شهرک هویزه می‌ریزند. بچه‌ها که از همان لحظات اول میگ‌ها را در
آسمان با چشم تعقیب می‌کند شاهد این بمباران هستد و فریادهای ناخودآگاه و
افسوس از دل‌ها برمی‌آید. همه نگران مردم هویزه و نیروهای مستقر در شهر
هستیم.

 

حمله‌های پیاپی هواپیماهای دشمن، به مرکز گزارش تقاضای کمک می‌شود دقایقی
بعد اطلاع می‌دهند که دو فروند اف 14 و اف 15 برای مقابله با هواپیماهای
دشمن پرواز کرده‌اند.

 

بچه‌ها از هویزه خبر می‌گیرند که بمباران دشمن خوشبختانه کمترین تلفات و
صدمه‌ای به دنبال نداشته است و همه اینها می‌رساند که چقدر خدا با ماست.

 

حدود ساعت سه بعد از ظهر به تیپ ما دستور داده می‌شود برای کمک به تیپ
همدان که با دشمن درگیر است حرکت کنیم. تدارک مقدمات حرکت، قریب یک ساعت
طول می‌کشد. ساعت 4 حرکت می‌کنیم و ساعتی بعد به منطقه‌ای می‌رسیم که یک
گردان از تیپ همدان به طور موقت در آنجا مستقر شده. این گردان نیز با ستون
در حال حرکت ما به راه می‌افتد و ساعت شش بعد از ظهر خط مقدم جبهه می‌رسیم.

 

به علت تاریکی هوا آنچه از دشمن دیده می‌شود نور زودگذر آتشبارهاست و گاه
نیز منوری قسمتی از جبهه را روشن می‌کند. هنوز کاملا وارد کارزار نشده‌ایم
که شلیک آتشبارهای دشمن، یکی از تانک‌های ما را که تازه از راه رسیده و
موضع حفاظتی لازم را ندارد از کار می‌اندازد و با دین این صحنه تانک‌ها و
خودروهای حامل موشک در تاریکی جلوتر می‌روند و به علت نبودن دید کافی با
ادوات زرهی و خودروهای دشمن قاطی می شوند و این موضوع را زمانی می‌فهمیم که
به تانک‌ها دستور عقب آمدن داده می‌شود.

 

صدای شلیک آتشبارهای سنگین و سبک لحظه‌ای قطع نمی‌شود و جنگ چهره‌ای درهم
و نامشخص به خود گرفته است به تانک‌های خودی دستور عقب آمدن می‌دهند و
همراه آنها یک تانک و نفربر عراقی هم می‌آیند. ماجرای مضحکی است. بچه‌ها
زود وارد عمل می‌شوند و تانک دشمن را منهدم می‌کنند اما نفربر زرهی با
استفاده از تاریکی فرار را برقرار ترجیح می‌دهد.

 

هوا کاملا تاریک شده است و ادامه این نبرد کور، راه به جایی نخواهد برد و
ممکن است خسارات و تلفات جبران ناپذیری به دنبال داشته باشد و به همین
خاطر است که به تمام یگان‌های مستقر در خط، دستور عقب آمدن داده می‌شود و
جبهه رفته رفته آرام و آرامتر می‌شود و پس از آن جز صدای شلیک‌های پراکنده
دیگر از هیاهوی ساعتی پیش خبری نیست.

 

فرمانده برای حفر سنگر و استقرار امن‌تر، تقاضای اعزام لودر می‌کند ولی
چون خبر می‌شویم که قرار است صبح فردا حمله را ادامه دهیم موضوع منتفی
می‌شود.

 

بچه‌ها گروه گروه در مواضع تعیین شده با رعایت شرایط ایمنی و استتار دور
هم جمع می‌شوند. آنچنان که معلوم است در حمله امروز علاوه بر نیروهای ارتش
نیروهای سپاه و نیروهای نامنظم مردمی نیز شرکت داشته‌اند و نیروی هوایی و
هوانیروز هم از بالا مواضع دشمن را کوبیده‌اند و فردا حمله ادامه خواهد
یافت.

 

شب را به هر ترتیب هست به پایان می‌بریم و با دمیدن صبح، از ساعت 6
بامداد، توپخانه‌های ما مواضع دشمن را زیر آتش می‌گیرند و به فاصله کمی،
توپخانه دشمن نیز شلیک را آغاز می‌کند. لحظه به لحظه شلیک آتشبارهای سنگین
شدت می‌گیرد.

 

در این حمله دشمن کما فی السابق از مواضع و سنگرهای بتونی که برای ساختن
آنها فرصت کافی داشته است استفاده می‌کند و در عوض تانک‌ها و خودروهای تیپ
همدان و تیپ ما در دشتی باز، نبرد را ادامه می‌دهند.

 

ساعت 9 و نیم، چهار فروند هلیکوپتر خودی در منطقه ظاهر می‌شوند و
تانک‌های دشمن را به گلوله‌ می‌بندند و در همان لحظات اول دو تانک دشمن
منهدم می‌شود.

 

دود غلیظی تمامی منطقه را فرا گرفته است و توپخانه‌ها همچنان با شدت تمام
شلیک می‌کند و لحظه‌ای صدای غرش گلوله‌های توپ و تانک وموشک قطع نمی‌شود.

 

حدود ساعت 10 صبح خبر می‌رسد که یک ستون تانک دشمن دارد خود را تسلیم
واحدهای ما می‌کند. بچه‌های مخابرات از هلیکوپترها خبر می‌گیرند که دشمن در
حال فرار است و قریب 7 کیلومتر عقب رانده شده است.

 

این خبر بچه‌ها را به ادامه نبرد و هجوم گسترده‌تر به دشمن متجاوز وا
می‌دارد. حدود ساعت ده و ربع دو میگ در آسمان منطقه نمایان می‌شوند و
بمب‌های خود را اطراف هویزه‌ رها می‌کنند. بچه‌ها می‌گویند که تا ساعت ده و
نیم هواپیماهای خودی به منطقه خواهند رسید و مواضع دشمن را خواهند کوبید
اما در این ساعت در میان تعجب همه ما دو میگ عراقی از راه می‌رسند و
ناشیانه مواضع نیروهای اسلام را هدف قرار می‌دهند.

 

درگیری به شدت وصف‌ناپذیری ادامه دارد و توپخانه و دیگر آتشبارهای سنگین
دو طرف همچنان می‌غرند و دریغ که در این هنگامه آتش و خون، غیر از فریب
خوردگان صدامی، انسان‌های بیگناه بسیاری فدای مطامع جهانخواران و جنگ
افروزان واقعی که صدام چشم و گوش بسته به اجرای نیات شوم آنها مشغول است
می‌شوند. در همین دقایق است که یکی از بچه‌های خدمه موشک به شدت مجروح
می‌شود و او را به پشت جبهه انتقال می‌دهند.

 

ساعت یازده و چهل دقیقه یکی از میگ‌های متجاوز عراقی هدف آتشبارهای ضد
هوایی قرار می‌گیرد و سقوط می‌کند و تعدادی از بچه‌ها به سوی میگ ساقط شده
می‌دوند که خلبان آن را اگر جان سالم به در برده باشد دستگیر نمایند.

 

ساعت 12 اولین هلیکوپتر صدامیان در این سلسله از عملیات هدف قرار می‌گیرد
و سرنگون می‌شود و به فاصله دو ساعت هلیکوپتر دیگر دشمن زیر آتش سنگین
نیروهای خودی در صحنه نبرد سقوط می‌کنند.

حدود ساعت سه و نیم بعد از ظهر بچه‌ها از سپاه پاسداران مستقر در هویزه
خبر می‌گیرند که دشمن بار دیگر در منطقه شرفه پیشروی را آغاز کرده است و به
سابله نزدیک می‌شویم مردم قهرمان به یاری نیروهای نظامی و انتظامی در
مقابل یورش دشمن سینه سپر کرده‌اند و دارند ایستادگی می‌کنند.

 

وضع خطرناکی است اگر دشمن در معرکه شرفه بتواند تجاوز خود را کامل کند
هویزه شدیدا به خطر خواهد افتاد و دشمن جبهه‌ای دیگر در منطقه خواهد گشود.

با رسیدن خبرهای شرفه یک گردان پیاده و چند تانک عازم آن منطقه می‌شوند
که با تقویت نیروهای درگیر با دشمن، بتوانند جلو پیشروی بیشتر نیروهای
متجاوز عراقی را بگیرند.

 

تاریکی هوا کم کم جنگ را از حدت و شدتی که در تمام طول روز بر جبهه‌ها
حکمفرما بود می‌اندازد و دقایقی بعد جز صدای شلیک‌های پراکنده و غرش حرکت
ماشین‌های سنگین از دور ونزدیک کمتر صدایی شنیده می‌شود.

 

بدین ترتیب نبردی که می‌رفت پیروزی قطعی و حتمی نیروهای اسلام را به
دنبال داشته باشد و دشمن متجاوز را حتی تا خطوط مرزی به عقب براند و معلوم
نیست به چه دلیل رفته رفته شکل دیگری به خود گرفت. شاید مواضع انتخاب شده
برای استقرار و آغاز حمله اشتباه بود. شاید مسیر انتخاب شده اشتباه بود.
شاید نیروها هماهنگی لازم را نداشتند و هزاران شاید دیگر که ذهن‌ها را
مشغول کرده است و خدا می‌داند کدامیک به حقیقت نزدیک‌تر است و چرا چنین شده
است. به قدر مسلم آن است که ما امروز به چشم خود می‌دیدیم که نیروهایمان
سخت در هم فشرده‌اند.

 

آرایش‌ تانک‌ها مثلا استقرار بیست الی بیست و پنج تانک در مساحتی کمتر از
300 متر مربع قدرت فعالیت لازم را از تانک‌ها گرفته بود و اگر یکی از آنها
هدف گلوله‌های دشمن قرار می‌گرفت بدون شک تانک‌های اطراف هم از آتش تانک
هدف قرار داده شد شدیدا آسیب می‌دیدند.

 

از طرف دیگر با اینکه هواپیمای دشمن متجاوز در تمام طول روز بر فراز
مواضع و نیروهای ما در پرواز بود و هر جا را که می‌خواست به بمب می‌بست
معلوم نسد که چرا حتی یک هواپیمای خودی برای مقابله بر بالای سر ما و یا
مواضع دشمن به پرواز درنیامد.

 

از حق نگذریم که در نبرد نابرابر و پیچیده امروز نیروهای خودی مستقر در
خطوط مقدم از تیپ فعال و پرخروش قزوین گرفته تا تیپ دزفول و بقیه نیروهای
نظامی و برادران سپاه و همچنین بسیج و نیروهای مردمی با تمام وجود کوشیدند و
از جان مایه گذاشتند و حالا که دشت در تاریکی خوابیده است بدون شک اکثر به
بررسی روز سختی که پشت سر گذاشته‌اند مشغولند و انتظار طلوع را می‌کشند که
نبرد چگونه ادامه خواهد یافت و مردم هویزه و روستاهای اطراف نیز درشبی
پردلهره و نگران کننده چشم به فردا دوخته‌اند و برای پیروزی رزمندگان اسلام
دعا می‌کنند.

 

غروب امروز که جنگ در چهره‌ای زشت ونابرابر در جریان بود یکی از بچه‌ها
می‌گفت: ای کاش شب از راه نرسد و بچه‌ها بتوانند با تدارکی مجدد و بسیج
حملات ناگهانی دشمن را به مواضع قبلی‌اش برگردانند.

 

حالا منظور او را می‌فهمم شب چادر استتاری است برای تدارک بسیاری از
نقشه‌ها که دشمن در سر می‌پروراند و ای کاش برای ما هم امکان تدارک بیشتر
وجود داشت و می‌توانستیم با دمیدن صبح با یورشی ناگهانی دشمن را ادب کنیم و
هویزه را که اینک سخت در خطر است نجات دهیم.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک