روایت پس از زندان شهرام جزایری
شهرام جزایری در اولین گفتوگوی خود پس از آزاد شدن از زندان، از دوران
محاکمه و زندان و حتی برخی مسائل سیاسی از جمله مناظره محمود احمدینژاد و
مهدی کروبی در سال 88 سخن گفت.
به گزارش ایسنا، روزنامه شرق آورده است:
فکر
میکند نامش بیش از اندازه بزرگ شده است. باور نمیکرده خبر آزادیاش او
را به عکس یا «تیتر یک» برخی روزنامهها بدل کند. شهرام جزایری چه بخواهد
چه نخواهد، به یک چهره جنجالی تبدیل شده است. برای همین است که میخواهد
فعلا از حاشیهها دور بماند. او خودش را «یک ایرانی علاقهمند به نظام»
معرفی میکند و میگوید غیر از خودش، از کسی گله و شکایتی ندارد. اعتقاد
ندارد در حوزه اقتصادی محتاط شده است اما تاکید میکند، حالا ترجیح میدهد
به خانواده و فرزندان برسد و در فضای مناسب دیگری، حرفهایش را بزند. این
زمان مناسب به قول خودش، وقتی است که منشاء اثر باشد. برای همین خیلی
اعتقادی به گفتوگوی چالشی در این روزها ندارد. در نتیجه، برخلاف هدفگذاری
اولیه «شرق»، امکان انجام گفتوگوی چالشی فراهم نمیشود و فضا به سمت
گپوگفت غیرچالشی کشیده میشود. در مقایسه با عکسهای 13 سال قبلش، خیلی
چاقتر شده و چهرهاش بشاش و شاداب است با همان لبخند معروف. لباس راحت به
تن دارد و کتانی پوشیده و با همسر و پسرش آمده است. دیدار ما با شهرام
جزایری در دفتر وکیلش محمود علیزاده طباطبایی انجام شد و سوالهای مهمتر
ماند؛ شاید، برای روزگاری دیگر.
درباره «زنجانی» قضاوت عجولانه نشود
از
او درباره «مهآفرید خسروی»، «بابک زنجانی» و پیشتر «فاضل خداداد»
میپرسم و اینکه او فکر میکند بین وضعیت او و آنها چه شباهتی وجود دارد:
«شباهت در این است که پرونده موسوم به فساد اقتصادی برای همه تشکیل شد و
متاسفانه بزرگترین و جنجالیترین و پرآسیبترین پرونده اقتصادی در کشور،
پرونده مربوط به من بود.»
سوال من این است که از کجا معلوم؟ شاید
پرونده زنجانی جنجالیتر شود، چون هم ابعاد مالی قضیه بسیار بزرگتر و شکل
ماجرا هم بسیار متفاوتتر است. او میگوید: «من خواهش میکنم فقط نگاه
کارشناسی به پرونده داشته باشید. شما یکی از این آقایان که پرونده علیهشان
ایجاد شده را پیدا کنید که یک فقره شکایت علیهشان واصل نشده باشد. روال
این طوری است که وقتی یک فعالیت اقتصادی انجام میشود یک اثرات منفی در
جامعه دارد و یک اثرات مثبت و متاثر از این تاثیرات مثبت و منفی
فضاسازیهایی برای فرد فعال اقتصادی انجام میشود. قطعا برای من هم بود. در
حالی که من نه شکایتی داشتم نه مشکل بیمه داشتم و بدحسابی مالیاتی. بیش از
189 هزار میلیارد تومان گردش مالی ما بود و یک فقره هم حتی نبود که کسی به
کلانتری مراجعه کرده باشد. این بهمعنای این نبود که کسی از ما شکایت
نکرده بود و اختلاف نبود. مواردی هم اگر بود من میگذشتم و فرد را ناراضی
نمیگذاشتم برود. من شهادت میدهم که قوه قضاییه در پرونده من اصلا دلش
نمیخواست کشتی من به زمین بخوابد. آنهایی هم که در پرونده من تحت لوای
قوهقضاییه اخلال میکردند همه اخراج شدند. در دستگاه قضایی واقعا به
پرونده من رسیدگی شد.»
«شهرام جزایری» معتقد است تنها مجرمی است که
از بالاترین مرجع قضایی دیوانعالی حکم خوشحسابی گرفته است. او میگوید:
«اثرات رفتارهای اقتصادی من در نهایت به جامعه میرسد و در فرصت مناسب
درباره آنها هم اطلاعرسانی میکنم.» درباره «زنجانی» هم میگوید: «تقاضا
دارم که درباره بابک زنجانی قضاوت عجولانه نشود. وقتی حکم قطعی آمد نظر
بدهید. طبق قانون اساسی اصل بر برائت است. این در حالی است که اتفاقا روزی
که پرونده قطعی میشود دیگر رسانهها سکوت میکنند این بزرگترین آفت
پروندههای جنجالی است. در ارتباط با بابک زنجانی رسانهها باید سکوت کنند و
اتهامزنی نکنند تا سیر پرونده طی شود»
ابر و باد و مه و خورشید در کار شدند
پرونده
«شهرام جزایری» بیش از دیگر پروندههای اقتصادی به داستان سیاست و
رقابتهای جناحهای سیاسی آلوده شد. نظر خودش را میپرسم و اینکه اگر مجلس
ششم و تقابلهای سیاسی – جناحی بهشدت آن دوران در کار نبود آیا داستان او
هم طور دیگری رقم میخورد؟ «تنها عایدی مجلس ششم برای من حبس بود. من
البته صالح نیستم برای قضاوت اینکه موضوع چه بود؟ آیا دعوا و درگیری بود؟
البته من هم کوتاه نیامدم اگر با… صلح میکردم همان وقتها آزاد میشدم.»
اما ورود او به مجلس چگونه بود؟ «به والله از طریق نمایندههای اصولگرا
بود.»
چطور شد که او را راستیها وارد مجلس کردند اما ابعاد قضیه
دامنگیر جناح اصلاحطلب شد؟ «مشکل این است که قضایا سیاسی مطرح میشود نه
فنی و کارشناسی. من نمیفهمم (جناح) راستی یعنی چی؟ فقط اصلاحطلبها هم
متهم نشدند.»
«جزایری» میگوید که پروندهاش همهاش هم سیاسی نبود:
«با جنجالی که ایجاد شد سیاسی شد. ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار
شدند تا شهرام «جزایری» ساخته شود. این طرف هم در عمل انجام شده قرار گرفت.
ابتدا مدعی میشدند که فلان مساله رو شده، بعد در مراجع قضایی بالاتر که
میرفت و منم بچه پررو بودم با دفاعیات موثرم رای شکسته میشد. خدا هم به
من کمک میکرد.»
درباره روزگار زندان از او میپرسم که میگوید: «در
زندان وقتی من داشتم میآمدم همه گریه میکردند. همه من را دوست داشتند.
مدیران زندان میگفتند کی میشود ما بیاییم تو را ببینیم؟ اینها را نمیشود
با پول خرید. بروید در زندان سوال کنید من الان خرج چند خانواده زندانی را
میدهم. در اوین هر اتفاقی میافتاد به من مراجعه میکردند و شهرام را به
عنوان یک فرد عاقل در زندان میشناختند. احترام خودم را نگه میداشتم و به
کسی هم بیاحترامی نمیکردم. متاثر از رفتار سازمانی من با مسوولان زندان
احترامی برای من ایجاد شده بود. باور کنید به جان بچهام قسم، همیشه برای
خواستههای زندانیان شتافتهام. کسانی را که تشخیص بدهم سالم هستند مالی و
معنوی حمایت میکنم. کسانی که تشخیص بدهم دزد هستند و از سمتشان سوءاستفاده
میکنند طرد میکنم. من وارد اوین که شدم با زندانیانی که زدوبند
میکردند، برخورد کردم. زندانی و زندانبان برایم فرقی نداشت.»
کسی که از کشور میدزدد باید فرار کند
در
روزهای دادگاه، خبرنگار صداوسیما از او پرسیده بود که اگر در دوران مرخصی
فرار کند چه؟ و او پاسخ داده بوده که سارق فرار میکند نه مسروق. منظور
«جزایری» از این پاسخ چه بوده است؟ «منظورم این بوده که کسی که از کشور
میدزدد باید فرار کند.» سوال من اما همچنان باقی است. اما «جزایری» تمایلی
به صحبت یا حتی اشارهای درباره موضوع فرار سال 85 ندارد.
«جزایری»
میگوید: «من معتقدم که در نهایت خدا با ما بود. آقای طباطبایی با قلبش از
من دفاع کرد. همه آدمهایی مثل من یا «بابک زنجانی» نیاز دارند که
آدمهایی که ازشان دفاع میکنند با قلبشان از آنها دفاع کنند نه با پولی که
به آنها میدهند.»
«شهرام جزایری» معتقد است که به دانشی دست پیدا
کرده که از دسترفتنی نیست. دانش ساخت پول و جذب سرمایه و فرصتسازی
اقتصادی. او فکر میکند که 20 سال از اقتصاد کشور جلوتر است. این موضوعی
بود که روزنامهها هم زمانی به آن پرداختند. اینکه «جزایری» در زندان کلاس
ثروتآموزی و کارآفرینی برگزار کرده است: «کلاس نبود کارمندان میآمدند
صحبت میکردیم من هم چیزهایی که درباره بورس و بازکردن السی و… بلد بودم
برایشان میگفتم، بعدا رفتند گفتند فلانی کلاس آموزشی گذاشته است.»
«شهرام
جزایری» واقعا تمام این سالها را درون زندان گذرانده است؟ خیلیها
اعتقاد داشتند او مرخصیهای طویلالمدت داشتهاست و بارها او را بیرون از
زندان دیده بودند که به شرکتهایش سرکشی میکرده است: «کل مرخصیهای من یک
90 روز بود و یک 110 روز که صبح میرفتم شب میآمدم با این حال در این 13
سال من کارهایم را پیش میبردم و با اطلاعات روز جلو میآمدم.»
گفتم زندانیان سیاسی را بیاورید «بند» ما
اما
او چطور بدون مرخصی به امور شرکتهایش میرسید؟ پاسخ او تلفن است. ولی مگر
استفاده از تلفن برای زندانیان محدودیت ندارد؟ زندانیان سیاسی و دیگر
زندانیان عادی قطعا محدودیتهای بیشتری دارند. «جزایری» میگوید: «اتفاقا
من میگفتم این زندانیان سیاسی را بیاورید بند اقتصادیها. اقتصادیها
میخورند اینها را. ما در بند کلاهبردارها آدمهایی داشتیم که من را
میپیچاندند. سیاسیها هم به خاطر نامههایی که به بیرون میدهند یا
تلفنهایشان به خارج از کشور محدود میشوند اما اگر هر کسی کار یومیه خودش
را بخواهد انجام دهد مشکلی برایش نیست. من حتی اینترنت و لپتاپ و غیره و
ذلک هم داشتم ولی هیچوقت سوءاستفاده نکردم. میتوانستم دیتاهای پروندهام
را مطرح کنم خیلی هم جذابیت ایجاد میکرد اما این کار را نکردم چون به من
اعتماد داشتند و صحیح آن هم همین است.»
به داستان مناظره
«احمدینژاد و کروبی» هم اشاره میکند. معتقد است که «احمدینژاد» قطعا
برای رایآوری راههای بهتری از پرسوجو درباره آن 300 میلیون داشته است:
«وقتی که آقای احمدینژاد جلو آقای کروبی اسم آن 300 میلیون تومان را آورد
که تو چه کار کردی با آن پول، من اتفاقا گفتم اگر آقای «احمدینژاد» رای
نیاورد او را استخدام میکنم که مطالبات من را پیگیری کند و خیلی هم خوب
است. این همه کار و برنامه مهم است که او میتوانست به صورت واقعی مطرح و
آدمها را جذب کند و رای بگیرد. آوردن نام شهرام جزایری آخر مگر چقدر برایش
رایآوری داشت؟» «جزایری» میگوید: «بعد از آن ماجرا و پاسخی که گفته شد
کروبی به احمدینژاد داده است، مرتب از اقصی نقاط ایران نامه میآمد برای
من و سوال میکردند. یکبار به خود حاج آقا – هرجا هستند یادشان بخیر – زنگ
زدم و پرسیدم خداوکیلی قضیه چیست و شما چه گفتهاید؟»
خنده معروف
سه
سال از حکم «شهرام جزایری» اتهام رشوه بود. درباره پولهایی که گفته شد به
نمایندگان داده است از او سوال کردم. او بعدا در دادگاه گفت که این
وجوهات کمک مالی، کار خیر و… بوده است. اما چرا به نمایندگان و افراد
سیاسی پرداخت شد؟ چرا از طرق دیگر اقدام نکرد؟ مثل انجمنها، موسسات خیریه
یا شیوههای مشابه. آیا هیچ چشمداشتی در پس این بذلوبخششها نبود؟
«وجوهاتی که شما صدایش را درآوردید تقریبا یکدهم وجوهاتی بود که ما پرداخت
داشتیم. من نمیدانم آن 300 میلیون آقای «کروبی» را از کجا آوردند؟ اگر
منظور از وجوهات این است که من به آقای شیخ مهدی چک بانکی داده باشم، به
والله اگر یک قران داده باشم. اگر منظور آن وجوهاتی است که دبیرخانه
پرداخته است، براساس نامههایی بوده که میآمده و ما هم تحقیق کرده بودیم و
بر اساس آن پرداختیم. رقمش هم 13 تا 14 میلیارد تومان بوده است. من اولا
مخالف تشکیل موسسه خیریه بودم. میخواهم منصفانه حرف بزنم ما 800 میلیارد
تومان کار خیر کردیم. من این همه بیمارستان و مسجد ساختم. در جمکران هزینه
کردم چرا مطرح نشد و رسانهها به آن نپرداختند؟»
میگوید صادقانه
حرف میزند: «اگر بگویید شهرام جزایری هزار تومان داده که چیزی در برابرش
بگیرد ولله قسم اینطور نبوده است. به مکهای که مشرف شدم اینطور نبود. اگر
بگوییم شهرام «جزایری» متاثر از رفتار سازمانی از کمکهایی که میکرده
منافع نمیبرد هم کاملا اشتباه است. درها همهجا برای من باز بود.»
خنده
«شهرام جزایری» هم معروف است. میگویند که روی اعصاب منتقدانش است. حالا
قضیه چیست؟ عمدی پشت این خندههاست؟ میگوید: «کاراکتر من است و عمدی در
کار نیست. البته کتمان نمیکنم که فنون مذاکرهای که به همه توصیه میکنم و
آموزش میدهم را خودم هم میدانم. اتفاقا در دادگاه تجدیدنظر به من گفتند
فقط خواهش میکنیم به ما نخند آقای جزایری.»