روایت کریم صفایی از راهکار جنجالی دولت احمدی نژاد برای «وزارت» نشدن ورزش
کریم صفایی رئیس سابق فدراسیون تیروکمان خاطراتی از دوران ریاست علی سعیدلو بر سازمان تربیت بدنی تعریف کرد.
به گزارش عصر خبر؛ خبرآنلاین نوشت: کریم صفایی روایتی جنجالی از راه کار دولت احمدی نژاد در برابر مجلس برای جلوگیری از تبدیل سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش تعریف کرد که این روایت به شرح زیر است:بعد از اینکه مجلس اعلام کرد می خواهد برای تصویب طرح دو فوریتی تبدیل سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش و جوانان رآی گیری کند، تیری در چله به سمت ورزش کشور داشت کشیده می شد. زه این کمان را نمایندگان مجلس و مردم می کشیدند. نمایندگان مجلس و مردم کسانی بودند که هیچ گونه جوابی از سوی مسوولین و دست اندر کاران رده بالای ورزش و سازمان تربیت بدنی به آنها داده نمی شد. مثلا مردمی که زمین هایشان در طرح های ورزشی افتاده بود یا نماینده هایی که برای مردم شهرستان هایشان تنها 50 تا توپ می خواستند. این افراد ساعت ها در راهروهای طبقه چهارم سازمان تربیت بدنی، پشت در مسئول دفتر آقای رییس می ماندند و حتی جواب های معمولی به آنها داده نمی شد. این برخوردها داشت تیری که به سمت ورزش کشور در حال رها شدن بود را قدرتمند تر می کرد و هر چه می گذشت قدرت پرتاب این تیر که از سمت مجلس، سازمان ورزش و کلا ورزش کشور را نشانه رفته بود، بیشتر و بیشتر می شد. به این ترتیب ورزش کشور درگیر یک طرح با برنامه، با دقت و با تمرکز ولی غیر کارشناسانه شد.در این زمان حرکت علی سعیدلو رییس وقت سازمان تربیت بدنی بسیار جالب توجه بود. چهارشنبه ۸ دی ۱۳۸۹ طرح دو فوریتی تبدیل سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش در مجلس تصویب می شد. یکشنبه ۵ دی همان هفته رییس وقت سازمان تربیت بدنی، به همراه معاونان و مسئول دفترش که جوانی جویای نام بود، تمام روسای فدراسیون ها را فراخواند و با عجله کامل یک جلسه اضطراری تشکیل داد. در این جلسه رییس سازمان تربیت بدنی وقت گفت: «ما نباید اجازه بدهیم سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش تبدیل شود، پیشنهادهایتان را ارائه دهید. مجلس می خواهد چنین طرحی را تصویب کند.»معمولا مشخص است چنین جلساتی با چه هدفی تشکیل می شود. بنابراین در این جلسه طرح شد که روسای فدراسیون ها ورزشکاران شان را فرا بخوانند و هر فدراسیونی موظف شد روز چهار شنبه افرادی را برای اعتراض به تصویب طرح تبدیل سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش مقابل درب مجلس شورای اسلامی بیاورند. دراین جلسه هر کدام از روسای فدراسیون ها هم قول می دادند که چندین نفر را برای تجمع می آورند. برخی می گفتند ۱۰۰ نفر برخی ۵۰۰ نفر و برخی ….در این جلسه من سرم پایین بود و سکوت کرده بودم. علی سعیدلو از من پرسید: «کریم تو چه کار می کنی؟» من هم پاسخ دادم: «روی من حساب نکنید! البته من قوه قضاییه آشنا دارم، می توانم هماهنگ کنم شما را به جای این که ببرند کهریزک، ببرند اوین!»مقابله با برنامه ها و قوانین را با زور گرفتن راهکار دولت هشتم و نهم بود. این دولت نه تنها احترامی به قوانین داخلی نمی گذاشت بلکه چون به خانواده ورزش تعلق نداشت علناً نامه هایی که از فدراسیون های جهانی و کمیته های بین المللی می رسید را دستور داده بود پاره کنند و دور بریزند. خیلی راحت با موضوعات بین المللی این گونه برخورد می کرد.برای مثال IOC در ایام المپیک لندن برای محمد عباسی وزیر ورزش وقت جلسه گذاشته بود تا در آن جلسه درباره دخالت های دولت ایران در ورزش توضیح دهد. این طور نیست که IOC برای هر کسی جلسه ای بگذارد اما چون وزیر در لندن حضور داشت این موقعیت فراهم شده بود. اما وزیر ورزش احمدی نژاد آخرین لحظه اعلام کرد: «در ترافیکم نمی توانم بیایم و بعدا با شما هماهنگ می کنم! برای اینکه در آن جلسه حاضر نشود و درباره دخالت های دولت در ورزش توضیحات لازم را ندهد.»قوانین بین المللی موضوعی است که نه تنها در فدراسیون های جهانی وجود دارد بلکه در منشور المپیک نیز موضوعیت دارد. ما یا باید بگوییم منشور المپیک را قبول نداریم و یا باید به طور کامل به آن تن دهیم. این که با مجامع بین المللی برخورد کنیم و به دنبال آن یک جو مسموم امنیتی راه بیاندازیم و اعلام کنیم کسانی که با خارج در تماس هستند دستشان در دست بیگانگان است، فضایی بود که دولت قبل آن را ایجاد کرد.اما من می خواهم بگویم:«آقایی که معلوم نیست از کجا آمدی رأس یک دستگاه ورزشی! آیا حق این است که اگر کاری را بلد نیستی آن را خراب تر کنی؟ آیا تعلیق ماحصل زورگویی و ایستادن مقابل قوانین جهانی نیست؟ مگر می شود ما در جام جهانی فوتبال شرکت کنیم اما بگوییم دوست داریم پنالتی را به جای 11 قدم از 7 قدم بزنیم. قوانین فوتبال در تمام جهان یک شکل است.»نمی خواهم به این که «وزارت» شدن مشکل ورزش را حل کرد یا نه و یا به مشکلات ساختاری ورزش مانند بودجه و امکانات اشاره کنم؛ می خواهم بگویم مشکل ورزش، نیروی انسانی، مدیران و چهره های ورزشی ای است که در مقابل تصمیم های غلط و غیر کارشناسی مسولان سیاسی بالادست سکوت می کنند. همان معاونین، دبیرکل کمیته المپیک و مدیرانی که با اجرای اوامر بالادستی ها در روزگار اصلاح طلبان کرسی عضویت ایران در کمیته بین المللی المپیک را حذف کردند و در دوران اصولگرایان فدراسیون ها را تعلیق نمودند. ورزش به مدیرانی نیاز دارد که جلوی تصمیم های اشتباه را بگیرند.