ناگفته های ورزشی فائزه هاشمی از اوین: در زندان پینگ پونگ و بدمینتون آموزش دادم!
آقای مرعشی یکسال زندان رفت و در آنجا باعث خیر شده بود. به خاطر این که با مدیران زندان از قبل آشنایی داشت و آن ها هم کرمانی بودند و او هم یعنی پیگیری کرد که اجازه بدهند وسایل ورزشی وارد زندان شود. من که رفتم مثل یک باشگاه درست و حسابی، آن جا امکانات داشتیم.
به گزارش عصر خبر سایت خانواده بزرگ ورزش نوشت: فائزه هاشمی نایب رییس اسبق کمیته ملی المپیک و موسس و رییس فدراسیون ورزش بانوان مسلمان، مهمان خانواده بزرگ ورزش بود، با او درباره چالش های پیش روی ورزش زنان و راهکارهای توسعه ای ورزش گفت و گو کردیم. فائزه هاشمی ۵۲ ساله در ساعات پایانی شنبه اول مهر ۱۳۹۱ برای اجرای حکم زندان شش ماه اش در منزل بازداشت و به زندان اوین منتقل و صبح روز سه شنبه ۲۹ اسفند ۹۱ آزاد شد. از او درباره شرایط ورزشی در دوران شش ماهه زندانش پرسیدیم.
خانم هاشمی در زندان ورزش می کردید؟
بله
چه طور ورزش می کردید؟
آنجا(بند زندانیان زن سیاسی) امکانات ورزشی خوب بود یعنی یکی دو سال گذشته قبل از این که من بروم، در زندان آقای مرعشی یکسال زندان رفت و در آنجا باعث خیر شده بود. به خاطر این که با مدیران زندان از قبل آشنایی داشت و آن ها هم کرمانی بودند و او هم یعنی پیگیری کرد که اجازه بدهند وسایل ورزشی وارد زندان شود. من که رفتم مثل یک باشگاه درست و حسابی، آن جا امکانات داشتیم. هم وسایل بدنسازی بود هم میز پینگ پنگ بود و بدمینتون هم داشتیم. والیبال هم موقع آمدنم (آزاد شدن) راه افتاد. یعنی حیات بند را برای زمین والیبال آماده می کردند که به عمر من قد نداد و نتونستم والیبال بازی کنم. ولی خوب بود یعنی آن جا به بعضی از زندانی ها چند تا از این ورزش ها را یاد دادم و یک فضای خوبی راه افتاده بود. ولی هرچه تقاضا کردیم یک تیم از بیرون بیاید با ما بازی کند قبول نکردند.
برنامه ورزشی تان چگونه بود؟ هر وقت می خواستید آزاد بودید که ورزش کنید؟
بله. زمان مان آزاد بود. یعنی دست خودمان بود . ما بند عمومی نبودیم بند سیاسی بودیم ولی هر کسی برنامه اش دست خودش بود و باشگاه از ساعت 6 یا 8 صبح باز می شد تا 6 یا 8 بعدازظهر و معمولاً تا اذان، شاید هم کمی بیشتر دایر بود هر کسی هر موقع دلش می خواست می رفت باشگاه بند و ورزش می کرد و کارش را انجام می داد برنامه خاصی نداشت.
پای ورزش هم داشتید؟
در پینگ پنگ چندتا از بچه ها بودند که با هم بازی می کردیم در بدمینتون هم چند رقیب داشتم که با هم بازی می کردیم دستگاه ها که دیگه پا نمی خواست خودمون می رفتیم با دستگاه ها کار می کردیم.
در رقابتها می بردید یا می باختید؟
بیشتر می بردم
می بازونداند خودشون رو!
نه! ولی بیشتر می بردم اصلاً هیچ وقت نباختم شاید فقط یکبار در پینگ پنگ باختم؛ بیشتر چون بدمینتون رقابتی بود و شمارش نداشتیم دیگه «برنده باقی» بازی می کردیم ولی پینگ پنگ رو معمولا می بردم.
اونجا چطور ورزش می کردید؟
هر روز سعی می کردم ورزش کنم. البته اواخر 2 یا3 ماه اخر کار هویه یاد گرفته بودم یادگاری رومیزی و این چیزها درست می کردم و و وقت نمی کردم بروم ورزش کنم. فقط عجله داشتم که یک عالم که یادگاری می برم بیرون و به یکسری از هم بندی هامون که می خواست یادگاری بدم و برای آقایون و مرد ها بدهم. یک خورده کم ورزش می کردم ولی در 2،3 ماه اول خوب ورزش کردم.
به کسی هم توصیه می کردید که ورزش کند؟
بله البته اونجا خودشون به ورزش توجه داشتند یعنی مثلاً چند تا از خانم ها بودند شیوا نظرآهاری و دیگران که خودشون اونجا مربی بودند. غروب که می شد برای بدنسازی و ورزش و نرمش دور هم جمع می شدند و نرمش می کردند و بعد دستگاه هایی که بود نوبت می گرفتند یک لیست گذاشته بودند، افراد می رفتند ساعت و نام شان را می نوشتند، نوبتی نیم ساعت به نیم ساعت یا یک ساعت به یک ساعت بسته به تراکم تقاضا می رفتند ورزش می کردند. ولی خود ورزش آن جا فعال بود و نیاز به توصیه من نداشت با این حال 2،3 نفر آمدند و از من پینگ پنگ و بدمینتون یاد گرفتند.
خاطره خوبی هم دارید از ورزش ؟
اونجا واقعا همه خاطره هاش خوب بود خیلی لذت بردم از اون 6ماهه و واقعا دعا می کنم به جون کسانی که من را فرستادند در زندان، به قول معروف عدو شود سبب خیر!
خاطره ای به ذهنتون نرسید؟
خاطره ی خاصی که حالا از ورزش بگم که نه، چون اونجا همش برای من خاطره بود واقعا، چیز خاصی که می خوام بگم براتون نه نبود. یک مدت ما پیگیری کردیم از مدیر زندان ، از خانمی بود که مدیر بند ما بود که بند زنان بود که ما می خواهیم مسابقه بدهیم چون تیم پینگ پنگ برای خودمون درست کرده بودیم که خواهشاً یک کسی را بیارید که ما مسابقه بدهیم چون برای زنان عمومی می برند. یعنی در بندهای عمومی گاهی اوقات تیم می رود برای مسابقات، هر چه پیگیری کردیم گفتند نه نمی شود!