نظام اسلامی، اسیدپاشی و قلدرهای سه گانه

کشور ما پس از انقلاب اسلامی با سه دسته قلدر مواجه بوده است: قلدران خارجی، قلدران خودی و نیمه خودی، و قلدران خشن خیابانی.

عصرخبر – محمد مطهری در خصوص اسید پاشی های اخیر نوشت:

حادثۀ جنایت بار اسیدپاشی در اصفهان از نگاه کلی تری قابل بررسی است.

کشور ما پس از انقلاب اسلامی با سه دسته قلدر مواجه بوده است: قلدران خارجی، قلدران خودی و نیمه خودی، و قلدران خشن خیابانی.

1. قلدران خارجی

یک سال مذاکره هسته ای بیش از پیش این حقیقت را آشکار کرده که شیوۀ برخورد برخی کشورهای غربی به ویژه آمریکا با ایران اسلامی قلدرمآبانه است و قاطعیت نظام اسلامی در قبال آمریکا و تکیه بر اقتدار دفاعی در بالاترین سطح ممکن، کاملا درست و دوراندیشانه بوده است.

اگر سیاست گذاریهای خارجی و دفاعی بر اساس خوش بینی ها و خوش خیالی های برخی اصلاح طلبان افراطی نسبت به آمریکا تنظیم می شد امروز به یک کشور ذلیل تبدیل شده و با حضور داعش باید دست به دامان آمریکا می شدیم. از طرف دیگر اگر کار به دست برخی سوپر انقلابیهای انقلابی تر از رهبری افتاده بود با بهانه هایی که به دست دشمنان می دادند چه بسا اکنون زیرساختهای کشور و جان هزاران ایرانی را فدای ژستهای انقلابی خود کرده بودند.

مبارزه با قلدرهای خارجی بخش تفکیک ناپذیر از ادبیات مسئولان کشور در سطوح مختلف و اخبار صدا و سیماست و کارنامۀ نظام اسلامی در برخورد با قلدران خارجی به ویژه به دلیل درایت رهبر انقلاب درخشان بوده است.

2. قلدران خودی و نیمه خودی

این افراد سیاسی یا اقتصادی گاهی به سبب مسئولیتی که داشته یا دارند و گاهی با تکیه بر روابط، در مقابل قانون گردنکشی کرده و می کنند. همین که زمانی بالاترین مقام اجرایی به خود اجازه دهد رسیدگی به اتهامات نزدیکان خود را آنهم به طور علنی «خط قرمز» بخواند و در قبال آن، نظام اسلامی را تهدید به افشاگری کند گویای این حقیقت است که جدیت نظام در مقابله با این نوع قلدریها هرگز کافی نبوده است.

اصولا مردم نحوه برخورد با تخلفات پارتی دارها – اعم از مسئول و غیر مسئول- را شدیدا زیر نظر دارند و چه بسا کمتر مسأله ای بر نحوه نگرش آنان نسبت به نظام اسلامی چنین تأثیری داشته باشد و البته داستان عجیب و غریب هم کم نشنیده و یا ندیده اند. مثلا این خبر متأسفانه تکذیب نشد که چندی پیش پس از آنکه فردی با اتهامهای چندگانۀ سنگین، با کت شلوار اتوکشیده و از در مخصوص، وارد دادگاه شد محافظ او با تجهیزات در زیر لباس، در کنارش ایستاد و حین برگزاری دادگاه در مواقع لزوم برای شاکیان با نشان دادن دستبند و سلاح، خط و نشان می کشید! اگر چنین باشد باید گفت چنین تبعیضی به اندازه هزاران ساعت پخش برنامه مرموزانه بی بی سی و امثال آن، اثر منفی بر نگاه مردم به نظام دارد.

نباید از این نکته گذشت که مبارزه با قلدرهای سیاسی و اقتصادی در سالیان اخیر پیشرفت داشته است و البته راه طی نشده بسیار طولانی وجود دارد. اگر نظام ما ترس لازم را در دل این قلدرها ایجاد کرده بود – که معرفی قطعی آنان به مردم پس از اثبات جرم یکی از راههای آن است – یک مدیر دولتی جرأت نمی کرد به یک وکیل 32 میلیارد تومان حق الوکاله بدهد. اگر بناست مانند گذشته این مدیر و آن وکیل معرفی نشوند باید در انتظار حق الوکاله های چند صد میلیاردی در سالهای آینده بود. مشکل جامعه ما بیش از آنکه خود جرم باشد «جرأت بر جرم» است.

3. قلدران خیابانی و خشن

قرائن زیادی وجود دارد که برخی از این قلدران احساس ترس لازم و حتی گاهی اندک هم، از نظام اسلامی نمی کنند و همین باعث می شود زورگیریها، تعرضات جنسی، اسیدپاشیها، آدم رباییها و … یک معضل بزرگ باقی بماند. برخی از این قرائن بدین شرح است:

الف. عبارت «کلکسیونی از جرائم» را در گوگل جستجو کنید. این اصطلاحی است که نیروی انتظامی پس از دستگیری برخی شروران خطرناک به کار می برد. با نگاهی به لیست جرائم برخی افراد دستگیر شده در می مانید که یک فرد که سالها قبل «چند جرم مستحق اعدام» انجام داده و یا لااقل باید حبسهای طولانی را تحمل می کرده است در وسط خیابان چه می کند و چرا گاهی تا ده بار آزاد شده است. (چه مظلومند مأموران دستگیری آنان که باید برای دستگیری یک مجرم گاهی ده بار جان خود را در خطر جدی بیندازند).

ب. اظهارات برخی مجرمان خواندنی است! تصورشان از ایران یک جنگل بی قانون است که در آن هر غلطی می توان کرد و گویی هرگز احتمال قاطعیت مسئولان در برخورد با جرائم خشن را نمی دهند. از جمله: «اصلا نیاز مالی نداشتیم. با دوستان نشسته بودیم گفتیم برای تفریح برویم زورگیری کنیم». «با دوستان صحبت می کردیم. یکی گفت فیلم تماشا کنیم. دیگری گفت پیتزا بخوریم و بعد دیدیم بهتر است دختر بدزدیم». «به قصد تفریح از شهرستان به تهران آمدیم. بعد گفتیم بد نیست چند زورگیری هم بکنیم». «به خواستگاری من پاسخ رد داد. ناراحت شدم و گفتم حالا که مال من نیستی نباید دست کس دیگری به تو برسد و تصمیم گرفتم روی صورتش اسید بپاشم. حقش بود.»

ج. یک شرخر که آزادانه می گردد با یک روزنامه مصاحبه می کند و با افتخار و بدون واهمه برای ناکارکردن یا قطع هر کدام از اعضا از گوش و انگشت گرفته تا چشم و سر قیمت اعلام می کند و هیچ خبری از پیگیری نمی شود.

د. هرگز شنیده نشده است برای آزادی موقت یک شرور حتی بیست میلیون تومان وثیقه گرفته شود ولی برای آزادی موقت یک زندانی امنیتی گاهی تا هشتصد میلیون تومان وثیقه گرفته می شود در حالی که این دسته اولند که هر لحظه ممکن است به مردم آسیب برسانند – همچنانکه رسانده اند – و احتمال فرارشان دها برابر است و علاوه بر این با شیوه های فرار صد البته آشنا هستند.

ه. برخی قمه بدستان به اندک بهانه ای به ویژه در برخورد با ناهیان از منکر درگیری را شروع کرده و با خیال آسوده اولین ضربه را به شاهرگ یا قلب طرف مقابل می زنند همچنانکه در مورد شهید خلیلی اتفاق افتاد. اینهمه وقاحت و جسارت از کجا آمده است؟

مقایسه نحوه مقابله نظام با این سه دسته

دسته اول یعنی قلدران خارجی و به طور کلی کسانی که برای نظام ممکن است خطر یا مشکلی ولو کوچک ایجاد کنند همواره مورد توجه اند و اخبارشان لحظه به لحظه دنبال می شود. کافی است فردی مسأله دار با نظام در یکی از دهها شبکه ماهواره ای سخنی نیش دار بگوید. یک روز طول نمی کشد که در یک برنامه خبری با تندی به او پاسخ داده می شود و رصدکاران حرفه ای زیادی در این حوزه سخت مشغول کارند. حتی برخی مسئولانی که حوزه مسئولیتشان برخورد با قلدران دوم و سوم است بیشتر، از قلدران دسته اول سخن می گویند تا دسته دوم و سوم.

اما بحث برخورد با قلدران دسته دوم یا همان قلدران پارتی دار وقتی اوج می گیرد که یکی از دو جناح اصلی سیاسی، موردی را به ویژه در بحبوحه انتخابات مطرح می کند و جناح دیگر اتهامات مشابهی وارد می کند. البته بهانه هایی همیشه هست که مثلا اگر این فرد یا آن فرد محاکمه شود مردم بدبین می شوند. برخورد با قلدران پارتی دار زمانی حالت صادقانه تر و کارآمد تر و تأثیرگذارتری می تواند به خود بگیرد، که برخی افراد یا آقازادگانی که احیانا تخلفات بزرگی داشته اند در زمانی مورد محاکمه قرار گیرند که هنوز خود یا پدرانشان هیچ مشکل سیاسی با نظام پیدا نکرده اند.

اما مقابله با دسته سوم یا قلدران خشن خیابانی هیچگاه چنانکه باید در سخنرانیها و ادبیات مسئولان جایگاه خودش را پیدا نکرده است و چون اخبار ما هم بیشتر «اخبار مسئولان است تا اخبار مردم»، این خشونتها معمولا به بهانه حفظ آرامش روانی مردم – البته همراه با منفعت بزرگی به نام تحت فشار قرار نگرفتن مسئولان – انعکاس نمی یابند. غالبا زمانی در رسانه ملی ذکری از آن می شود که حادثه ای به شدت مورد توجه رسانه های مجازی یا بیگانه قرار گیرد و چاره ای جز مطرح کردن آن نباشد.

میزان عکس العمل قضایی هم کاملا با فشار افکارعمومی مرتبط است. مثلا وقتی کلیپ زورگیری خیابان خردمند در کمتر از دو سال پیش مورد توجه شدید رسانه ها قرار گرفت به اعدام دو زورگیر منجر شد (و برای مدتی بنا به اعلام نیروی انتظامی آمار زورگیری را به شدت کاهش داد)، در حالی که بعد از آن، کلیپ یا خبر دهها زورگیری به مراتب وحشتناک تر منتشر شد ولی هیچ فرد زورگیری علیرغم وعده قطعی دستگاه قضایی اعدام نشد بلکه به سختی می توان چند حکم قاطع قضایی درباره زورگیران در این مدت پیدا کرد. شنبه همین هفته خبر حمله چهار نفره با قمه به یک روحانی در خرم آباد تنها به خاطر یک تذکر لسانی منتشر شد و باید دید آیا برخورد قاطعی با آن صورت خواهد گرفت یا خیر. فرق نمی کند قربانی خشونت شروران، چادری باشد یا بدحجاب، بسیجی باشد یا طلا به گردن، روحانی باشد یا کراواتی، در هر حال نظام اسلامی موظف به برخورد قاطعانه با این پدیده های ننگ آور است.

نکاتی درباره مقابله با قلدران نوع سوم

1. شک نیست مسئولان محترم کشور قلبشان از خشونتهای خیابانی سخت آزرده می شود و در جلساتی که رسانه ای نمی شود راه حلها را مورد بحث قرار می دهند. اما مطمئن باشند که تا این حساسیتها به طور مکرر در اطلاعیه ها و سخنرانیها منعکس نشود و در اخبار صدا و سیما به این امور به طور متناوب پرداخته نشود پیگیریهای لازم صورت نمی گیرد. اگر حساسیت نسبت به این خشونتها به اندازه یک دهم یا یک صدم حساسیت نسبت به قلدران مخالف اصل نظام اعم از داخلی و خارجی در ادبیات مسئولان جایی برای خود باز کند بسیاری از مشکلات برطرف می شود.

اگر این حساسیتها علاوه بر قلب، در کلام مسئولان هم هویدا بود طرح ممنوعیت حمل سلاح سرد به این آسانی برای مدت شش ماه در کمیسیون قضایی مجلس مسکوت گذارده نمی شد آنهم در زمانی که قتل و جرح با سلاح سرد و زورگیری به یکی از معضلات تبدیل شده است و سه هفته پیش جوانی بر سر محل قراردادن کیسه خیار در میدان تره بار تهران به ضرب چاقو کشته شد. آیا این روزها با حساسیتی که در جامعه ایجاد شده است همین کمیسیون می تواند مثلا طرح مبارزه با اسیدپاشی را شش ماه مسکوت بگذارد؟ هرگز. به این جهت است که شش سال است متذکر می شوم که تا اخبار برخی خشونتها نسبت به مردم رسانه ای نشود و فشار افکار عمومی نباشد تدابیر لازم اتخاذ نمی شود.

نه شرعا و نه اخلاقا و نه عقلا نمی شود به بهانه حفظ آرامش روانی جامعه، اخبار مربوط به قلدران خشن را پنهان کرد زیرا روی دیگر این سکه علاوه بر عدم پیگیری جدی توسط مسئولان و نیز عدم ایجاد رعب و ترس در دل شروران، این است که ناخواسته تعدادی از مردم مهمان اسید و قمه و ربایش و تجاوز می شوند. (چندی پیش در همین اصفهان یک مأمور قلابی برق وارد منازل شده و به بانوان تعرض می کرد. پلیس طبق روال معمول با تکرار سه مورد مشابه به بهانه «حفظ آرامش روانی مردم» حتی اعلام هشدار محلی هم نکرد و فقط زمانی اعلام کرد که موفق به دستگیری متجاوز شده بود، یعنی زمانی که تنها آمار قربانیانی که حاضر به شکایت شده بودند از مرز ده نفر هم فراتر رفته بود).

2. در روزهای اخیر دو مقام ارشد قضایی دو جمله طلایی درباره اسیدپاشی بیان کردند. اول آنکه مجازات اسیدپاشی باید به گونه ای باشد که حتی «فکر اسیدپاشی» هم به ذهن کسی خطور نکند. دوم آنکه گذشت شاکیان نیز در تخفیف مجازات مجرمان اسیدپاشی اخیر تأثیر نخواهد داشت. اگر این دو اصل در مورد برخی جرائم دیگر مثل زورگیریهای خشن مکررا بیان و دنبال شود و لیستی از جرائمی که رضایت شاکی در آن تأثیر ندارد توسط دستگاه قضایی منتشر شود مشکلات بسیاری حل خواهد شد.

3. دلیل اصلی اینکه ترس لازم در دل مجرمان خشن ایجاد نشده است سیاست خبری صدا و سیماست که مقابله با قلدران نوع سوم جایگاه مناسبی در آن ندارد و تمرکز حواسش بر قلدران نوع اول و درگیریهای جناحی است. در برخی کشورها برای آنکه حساسیت مسئولان نسبت به حقوق مردم به مجرمان آینده خوب منتقل شده و رعب لازم در دل آنان ایجاد شود اخبار سراسری با خبر مجازات یک کودک ربا، متجاوز و مانند آن آغاز می شود، امری که مسئولان خبری ما از اشاره به آن در انتهای اخبار هم ابا دارند. باید توجه کرد که در عصر رسانه، خبری شدن یک مجازات اعدام در اخبار صدا و سیما تأثیرش هزاران بار از مجازات در ملأ عام و انعکاس آن در چند سایت و روزنامه بیشتر است.

مسأله فقط اعلام مجازاتها در صدا و سیما نیست. اگر تلویزیون بدون پخش صحنه اعدام، سخنان شروری گریان و پشیمان و با تن لرزان در حال رفتن به سوی طناب دار را پخش کند دیگر نیازی نیست هیچ اعدامی در ملأ عام صورت گیرد، و مشکلاتی از قبیل حضور کودکان، تحریک احساسات و … پدید نخواهد آمد. اقداماتی که تلویزیون می تواند انجام دهد متعدد است. اگر در اخبار، فیلم یک زورگیری پخش شود و از مردم برای شناسایی مجرم استمداد شود در این صورت هم زورگیران حساب کار خود را خواهند کرد و هم روشن خواهد شد که امنیت مردم در اولویت دغدغه های مسئولان کشور است. به هر حال برای آنکه عده ای تصور نکنند که ایران کشوری است که در آن هر غلطی می توان کرد اخبار مقابله با قلدران دسته دوم و سوم باید جایگاه لازم را در برنامه های خبری داشته باشد.

4. کشور ما محل جولان قلدران کوچک و بزرگی است که جامعه ایران را محل مناسب و بی دردسری برای آزار و تجاوز به حقوق دیگران می بینند. یکی پنج هزار بار برای اورژانس مزاحمت تلفنی ایجاد می کند، دیگری رو به دوربین می نشنید و فیلم مزاحمتهای تلفنی و شنیع خود را روی اینترنت می گذارد، دیگری کنار رودخانه بدون مجوز لازم هتل می سازد، دیگری کوه خواری و دریاخواری می کند، افراد بسیاری مزاحمتهای خیابانی از متلک پرانی و غیر آن به ویژه برای دختران و بانوان را تفریح مجاز برای خود می شمارند و …. ولی متأسفانه تمرکز حواسها متوجه قلدرانی است که به نحوی با نظام مواجهند.

5. در این فضای آلوده طبیعی است که برخی روزنامه های اصلاح طلب افراطی و یا شبکه های معاند جملاتی از این نوشته را به سود خود مصادره کنند. مسئولانی که با خواندن این نوشته نگران اینگونه سوء استفاده ها هستند بهتر است پیش از آن، لحظه ای تصور کنند که دختر جوان یا عروسشان یعنی همین فاطمه، مریم، محبوبه یا سمیرای آنان با دنیایی از آرزو ساعتی پیش از منزل بیرون رفته و اکنون به سبب اسیدپاشی، با صورتی در هم پاشیده و نابینا در حالی که از بینی او تنها دو سوراخ افقی باقی مانده است و فقط از طریق صدایش قابل شناسایی است به خانه بازگشته است، منظره ای که در باقیمانده عمر باید هر ساعت با آن بسوزند و بسازند. نوه پسر یا دخترشان را تصور کنند که مورد تجاوز یکی شرورهای محل قرار گرفته و آنان را در صورت شکایت به پخش فیلم تجاوز تهدید می کند. اینها خواب و خیال نیست، برای هموطنان ما اتفاق افتاده و می افتد. آیا این مسئولان عزیز در این حال و هوا به اینکه بی بی سی چنین و چنان گفت اهمیت می دهند؟

6. با قلدران نوع اول مقابله شده و می شود و این امر بخش اعظم اخبار را به خود اختصاص داده است. قلدران نوع دوم چاره نخواهند شد مگر آنکه مطمئن باشند در صورت اثبات جرم به مردم معرفی خواهند شد. قلدران نوع سوم همچنان جولان خواهند داد مگر آنکه صدا وسیما در اخبار به طرق گوناگون و به طور مکرر به این امور بپردازد و یک صدم کاری که برای تشویق مردم برای انتخابات انجام می دهد برای ترساندن قلدران خشن انجام دهد، و در این راه با نگاه تشویقی و انتقادی تلاشهای قضایی و انتظامی را زیر ذره بین قرار دهد و مثلا با استفاده از فشار افکار عمومی اجازه ندهد شروری با کلسیونی از جرائم آزاد شود.

قلدر خارجی که این میزان بدان حساسیت هست و باید هم باشد در بدترین حالت در پی انجام دو امر است: یکی تسلط بر کشور و دیگر تعرض به جان و مال و امنیت و ناموس مردم. قلدر خارجی به فضل الهی و با تدابیر مسئولان و پشتیبانی مردم هیچکدام از این دو مرحله را عملی نکرده و نخواهد کرد ولی قلدران خیابانی بخش دوم را به خوبی عملی ساخته و سخت مشغول فعالیتند. چرا در بخشهای خبری و نیز سخنان مسئولان نباید در حد لازم نسبت به این قلدران حساسیت نشان داده شود؟

آیا قلدر حتما باید چشم آبی باشد، یا زبانش انگلیسی باشد یا با موساد و سیا مرتبط باشد یا لباس سیاه داعشی به تن داشته باشد، یا از آن طرف مرز آمده باشد یا علیه نظام توطئه کرده باشد تا عکس العمل سریع و قاطع نسبت به او نشان داده شود؟ قلدر، قلدر است. قلدر ستیزی نظام ما ناشی از ظلم ستیزی در ذات این انقلاب است. اگر چنین است چرا قلدران خیابانی نباید از این نظام حساب ببرند و شروران کلکسیونی همچنان جولان دهند و در این دوره سی ساله حتی یک اسیدپاس قصاص نشده باشد؟

آیا ما پیروان آن پیامبری نیستیم که در جریان فتح مسالمت آمیز مکه، به ابوسفیان این دشمن قسم خورده اسلام امان داد ولی در مورد فردی به نام هبار بن اسود فرمود او را بیابید و حتی اگر به پرده کعبه چسبیده بود او را بکشید؟ جرم او چه بود؟ هبار بن اسود به این دلیل مهدورالدم شده بود که با پرتاب نیزه، خانمی را ترسانده و سبب سقط جنین شش ماهه او شده بود؛ نیزه ای که به سمت کجاوه این خانم پرتاب شده و اساسا به او برخورد نکرده بود. باری رحمت عالمیان آنجا که پای مسأله امنیت مردم به میان می آمد چنین قاطع عمل می کرد.

دین اسلام چنین به حفظ امنیت آحاد جامعه اهمیت می دهد و قاطبه فقها مجازات صرفا «ایجاد وحشت با سلاح سرد یا گرم» بدون وارد کردن آسیب را اعدام می دانند و در قانون مجازات اسلامی هم بدان تصریح شده است. چه ناجوانمرد و بلکه بی شرمند کسانی که در جار و جنجالهای حوادث اخیر اصفهان، فرصت را برای لجن پراکنی علیه چنین دینی غنیمت شمردند و اسیدپاشی ها را به یک اصل بی نظیر اسلامی یعنی امر به معروف و نهی از منکر مرتبط ساختند.

بی شک اسیدپاش فراری باید به مجازات برسد ولی برخلاف تصور برخی، دستگیر شدن یا نشدن اسیدپاش یک امر فرعی است. مسأله مهم آن است که او بر اثر اطلاع رسانی ها به گوشه ای خزیده و هر روز مرگ را به چشم می بیند و مهمتر آن است که اتحادی که مردم و مسئولان به نمایش گذاشتند امنیت را بازگردانده و برای نخستین بار امنیت مردم به عنوان یک امر جمعی و نه فردی مورد توجه قرار گرفته است.

muhamadmotahari@gmail.com

 

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک