پرسه در یک بازار عجیب؛ میتسوبیشی متری 100 هزار تومان!
مانکن باریک و قد بلند حجره روبه رویی با آن چشم و ابروی کشیده و دماغ عروسکی اش، یک چادر قجری سرش کرده و طوری دم در مغازه ایستاده انگار منتظر کسی است، آستین بالای چادرش عبایی است و از کمر به پایین شبیه یک دامن راسته ساده شده، مانکن روبه رویش هم یک چادر دانشجویی ساده به سر دارد و روی دوشش کیفی با بند بلند افتاده، خانم مانکن قیافه اش هیچ جور شبیه دانشجوها نیست.
تای پارچه را خود اعظم خانم با بسمالله و الحمدلله باز کرد و انداخت روی سرم؛ با عینک نزدیکبینش نگاهی انداخت به مارک طلایی رنگ مُهر شده به پارچه و بعد گفت پشتت را به من بکن و رویت را به آیینه؛ آن وقت دو لبه پارچه را از چپ و راست گرفت و آنقدر روی سرم این طرف و آن طرف کشید تا از هر دو طرف یک اندازه کنار هم ایستادند، دائم میگفت «دخترجان سرت نه بالا باشه نه پایین، روبهروت رو نیگا کن» من هم زل زده بودم به آیینه و با دست راستم دو لبه بالای پارچه را محکم زیر گلویم نگه داشته بودم و توی آیینه قدی خودم را ورانداز میکردم. «همون قدر که همیشه رو میگیری، رو بگیر که بلند یا کوتاهت نشه.»
«بلندی دسته هایش چقدر باشد، اندازه پشتت کوتاه باشد یا بلند؟ زود تصمیم بگیر» پارچه را از جلو تا نوک انگشت ها و از پشت تا زیر قوزک پایم اندازه گرفت و قیچی بزرگش را آرام روی پارچه گذاشت؛ دو لبه قیچی بعد از پاره کردن پارچه، روی هم را قریچی بوسیدند «مبارررکه، ایشالا همیشه تو عروسی ها و شادی ها سرت کنی» در آیینه روبه رو دختری با چادر مشکی لبخند می زد.
**
طاقه های بلند پارچه، مرتب و منظم پشت ویترین مغازه ایستاده است و چشم شان از نور زرد رنگ هزار وات بالای سرشان به سیاهی می رود. بقیه هم داخل مغازه توی قفسه ها نشسته و بعد از خرید هر مشتری نحیف تر می شود.
فروشگاه چادر اسلامی بر عکس بقیه روزهای سال خیلی شلوغ نیست، ماه صفر است و خرید چادر مشکی شگون ندارد.
تک و توکی مشتری کاتالوگ های جدید را ورق می زنند و یکی دو نفر هم در آیینه قدی رنگ و لعاب پارچه را روی سرشان ورانداز می کنند.
آقا مجتبی پر یک طاقه پارچه مشکی گلدار را روی پیشخوان باز می کند و برای خانم مشتری توضیح می دهد که این آخرین مدل جدید شرکت سوآلون میتسوبیشی است. حاج خانم مُسنِ خریدار دست را برده زیر چادر و با نوک انگشت هایش جنس پارچه را امتحان می کند.
قفسه پارچه های چادری طرح دار از ساده جداست و چادرهای گلدار از لمه دار. پارچه های چادری رنگی و روسری ها هم توی قفسه های دیگر شاد و خوشحال نشسته و بِرو بِر به مشتری ها نگاه می کنند.
تنوع چادرهای مشکی خیلی بالاست، طرح هایمان تقریبا هر دو ماه یک بار عوض می شود، البته طرح های تکراری هم داریم که بر اساس تقاضای مشتری ها تولید می شود، مثل چادرهای حریرالاسود که فروشش خوب است یا چادرهای کرپ ساده که سال هاست مشتری ثابت خود را دارد. آقا مجتبی این را می گوید و طاقه پارچه گلدار را قل می دهد توی قفسه وسط.
از کرپ کیفی و نازی تا میتسوبیشی
چادرهای مشکی موجود در بازار هیچ کدام ایرانی نیست، در دهه 1330 شمسی که اولین چادر مشکی جایگزین چادرهای رنگی در فرهنگ اسلامی ـ ایرانی شد، اولین پارچه های چادری از سوئیس و آمریکا به ایران آمده اند، پارچه های چادری کرپ کیفی و کرپ نازی از معروف ترین پارچه های مشکی موجود در بازار بود.
نزدیک به 60 سال پیش فقط سه نوع چادر مشکی ساده در بازار بود که یکی کرپ کیفی سوئیسی بود که جنسش پلی استر ساده است و دیگری کرپ نازی آمریکایی و آن یکی هم کرپ پشم. اولی چون حالت پفکی داشت و خانم ها راحت تایش می کردند و در کیفشان جا می شد، به کرپ کیفی شهرت پیدا کرد، دومی هم چون جنسش لطیف تر از دیگری بود اسمش را گذاشتند نازی و آن دیگری هم چون از پشم بود و گرم، شد کرپ پشمی.
همین سه نوع چادر سال های سال وارد ایران می شد و خانم های ایرانی استفاده می کردند تا این که نزدیک به 30 سال پیش، شرکت ژاپنی میتسوبیشی در کنار تولید کشتی، خودرو و لواز خانگی وارد عرصه پارچه بافی هم شد و بهترین پارچه های مشکی را روانه بازار کرد.
یک کارخانه سوئیسی هم بعد از دو دهه، تنوع پارچه های مشکی چادری خود را افزایش می دهد و «کلوکه» را به شکل انبوه تولید می کند که مورد استقبال قرار می گیرد، این پارچه نیز تا اواخر دهه 50 طرفداران زیادی در بین خانم های ایرانی پیدا می کند تا این که کارخانه میتسوبیشی وارد این عرصه شده و گوی سبقت را از رقیبان سوئیسی و آمریکایی خود می گیرد.
طی سه دهه اخیر ژاپن، کره جنوبی، اندونزی و چین به ترتیب کشورهایی است که پارچه های مشکی چادری را در برندهای مختلف تولید و به بازار کشورهای اسلامی بویژه ایران وارد می کنند.
«الان اگر بخواهم بگویم که برند پارچه های چادری کدام کشور از بقیه بهتر است، بدون شک می گویم ژاپن و در بین آنها هم ساولون میتسوبیشی. بعد از آن هم پارچه های کره ای خوب است که از لحاظ قیمت هم به صرفه تر است.»
کاتالوگ پارچه ها را یکی یکی ورق می زنم؛ پورشه، الگانس، لیموزین، شنل و… زرکوب شده است روی نمونه پارچه های مشکی که بافت و میزان سیاهی شان با هم متفاوت است. این مارک ها همه تقلبی است، غیر از همان یک کارخانه معروف ژاپنی، هیچ شرکت خودروسازی پارچه چادری تولید نمی کند ولی چون همان یک مارک معروف شده و خانم ها دنبال برندهای معروف هستند واردکنندگان اسم های تقلبی را روی پارچه شرکت های فرعی و معمولی زرکوب می کنند و با قیمت های بالایی هم می فروشند.
«چرا چادر ایرانی نداریم؟» آقا مجتبی این جمله به یکباره و پر از علامت سوال من را با لبخند نصفه و نیمه بی حوصله ای جواب می دهد و می گوید: چون هیچ وقت به فرمول تولید پارچه مشکی دست پیدا نکردیم. بعد هم وارد کردن پارچه مشکی ظاهرا سود کلانی دارد که برای عده ای خوش نمی آید خط تولیدش راه بیفتد. قبل از انقلاب کارخانه نساجی مازندران کارش خیلی خوب پیش می رفت که با سنگ اندازی واردکننده های بزرگ ورشکسته شد یا همین کارخانه چیت که در خیابان شهید رجایی تهران کلی کارگر و دستگاه های نساجی داشت هم همین طور. در عرض چند سال مجبور شد همه کارگرها را مرخص کند و کارخانه را تعطیل.
یاد حرف های مدیرکل صنایع نساجی و پوشاک وزارت صنعت می افتم که شهریور امسال گفته بود: قرار است برای اولین بار واحد تولید چادر مشکی در شهرکرد افتتاح شود. کارخانه ای که ظاهرا تولیدکننده کره ای از آن حمایت می کند و بنا دارد ده میلیون متر چادر هر سال در آن تولید شود. یعنی می شود؟
خدا کند که این اتفاق بیفتد، ایران بزرگ ترین کشور مصرف کننده پارچه های مشکی چادری است، کشورهای عربی هم به اندازه ما مصرف ندارند، شما نگاه کنید فقط زنان ایرانی هستند که چادرهای مشکی گلدار و طرح دار سرشان می کنند، زنان دیگر در کشورهای عربی فقط از پارچه های ساده استفاده می کنند و حتی فروشگاه های عربی در مکه و مدینه و کربلا هم پارچه های طرح دار را برای خانم های ایرانی وارد می کنند که به عنوان سوغاتی می خرند. چه چیزی بهتر از این که یک شرکت داخلی بتواند پارچه های چادری مشکی مرغوب تولید کند؟
یک قواره چادر چند؟
دختر جوانی که خانم چادری رو گرفتهِ همراهش یکی در میان به او می گوید «عروسم» چشم های متعجبش را دوخته به طاقه های پارچه داخل قفسه و سرگردان و حیران به آنها نگاه می کند، آقا مجتبی می رود جلو تا در انتخاب راحت تر به عروس خانم کمک کند. توضیح می دهد که طرح پارچه های قفسه روبه رو همه لمه دار است و تازه دو هفته است وارد بازار شده و بافت آن برجسته است، به همین دلیل هم گران تر از طرح های گلدار ساده آب می خورد.
یک قواره 4.5 متری این پارچه های لمه دار نزدیک 480 هزار تومن در می آید، این یکی ها که ساده گلدار است هم نزدیک 350 هزار تومن، پارچه های حریر کن کن نزدیک 210 هزار تومان می شود و یک قواره چادری کرپ معمولی رو هم صد هزار تومان براتون حساب می کنم. آقا مجتبی طاقه های پارچه لمه دار را یکی یکی باز می کند و عروس خانم روی سرش می اندازد و مادر شوهرش نظر می دهد همین خوبه، نه اون یکی بهتره، به نظرم این یکی که برق می زنه رو بردار.
پارچه های چادری مشکی در ایران به دو دسته ساده و گلدار تقسیم می شود که پارچه های چادری ساده را که حریر و کرپ است خانم های کارمند و دختران جوان انتخاب می کنند و چادرهای گلدار نیز بیشتر برای خانم های میانسال و بالاتر و البته برای مراسم رسمی استفاده می شود.
بیشتر کسانی که می خواهند چادرهای مدل دار مثل عربی، ملی و دانشجویی بدوزند، پارچه های چادری ساده می خرند چون تقریبا هیچ کدام از این چادرها با پارچه های طرح دار زیبا نمی شود، قیمت این پارچه ها هم از 70 هزار تومان تا 250هزار تومان است. پارچه های گلدار هم که بیشتر خانم های 30 سال به بالا مشتری آن هستند برای مراسم رسمی استفاده می شود که در عموم خانم ها به چادر مجلسی مصطلح شده است.
چادر ساده یا مدل دار؟
مانکن باریک و قد بلند حجره روبه رویی با آن چشم و ابروی کشیده و دماغ عروسکی اش، یک چادر قجری سرش کرده و طوری دم در مغازه ایستاده انگار منتظر کسی است، آستین بالای چادرش عبایی است و از کمر به پایین شبیه یک دامن راسته ساده شده، مانکن روبه رویش هم یک چادر دانشجویی ساده به سر دارد و روی دوشش کیفی با بند بلند افتاده، خانم مانکن قیافه اش هیچ جور شبیه دانشجوها نیست.
آقا مجتبی برایمان یک بروشور پر از مدل های چادر می آورد که خیلی هایشان به اسم یک خانم ثبت ملی شده، چادر دانشجویی، عربی مصری و لبنانی و عراقی و..، جلبی، قجری، شال دار و ملی مدل های جدیدی است که از ده سال پیش وارد بازار ایران شده و بین خانم های جوان بسیار طرفدار دارد.
قبلا فقط خانم ها چادر ساده سر می کردند که الان هم هنوز تعدادشان زیاد است بویژه در میان خانم های مسن و میانسال، بعد هم تک و توکی چادر عربی بود که از عربستان یا عراق سوغاتی می آوردند اما نزدیک به ده سال پیش چادر ملی را یک خیاط ایرانی دوخت که چون آستین داشت و روی سرش کش می خورد، خیلی مورد استقبال خانم ها قرار گرفت، بعد از آن هم به ترتیب چادرهای دانشجویی، جلبی و شالدار طراحی شد که خانم های جوان بشدت خریدار آن هستند، شاید یکی دیگر از علت های پرفروش بودن این نوع چادرها جنس سبک آنها باشد که از حریر الاسود یا کن کن است و بیشتر از 400 گرم نمی شود.
روی شناسنامه پارچه های چادری میزان مواد استفاده شده در هر متر چادر آمده است که وزن تقریبی هر قواره چادر مشکی را مشخص می کند. قواره های چادری هم بسته به قد افراد و اندازه شانه هایشان از 3.5 متر برای کوتاه قدها شروع و تا 5.5 متر تمام می شود.
یک قواره چادر کرپ که از بقیه جنسش سنگین تر است نزدیک یک کیلو و 200 گرم می شود و چادرهای حریر هم نزدیک 400 گرم وزن دارد که خیلی سبک و برای خانم های کارمند مناسب و راحت است.
خرید عروس خانم تمام شده و آدرس یک خیاط خوب را از شاگرد آقا مجتبی می پرسد، چند خانم کارمند هم که بتازگی وارد مغازه شده اند، تصمیم شان را بین حریر کن کن و کرپ ساده گرفته اند و سر متراژ و قیمت با فروشنده جوان بحث می کنند. قیمت ها واقعا بالاست، تا همین دو سال پیش با 150 تا 200 هزار تومان می توانستیم دو قواره چادری خوب برای یک سالمان بخریم اما الان پولمان به یک قواره هم نمی رسد.
***
«چادرت آماده شده دخترم» صدای ظریف و مادرانه اعظم خانم از پشت پیامک تک جمله ای ا ش بیرون می پرد و در گوشم می پیچد و باز هم پشتم به اوست و رویم به آینه. من می چرخم و او از همان پشت میز چرخ خیاطی پر سر و صدایش و از بالای عینک نزدیک بین اش بالا تا پایین چادر را ورانداز می کند. با شامپو بشور، با پودر رختشویی نشور، با دست بشوری بهتره، تو ماشین خواستی بندازی مرتب تاش کن بعد بنداز، آبت ولرم باشه، اتوش نکن، بافت چادر رو این طرف اون طرف می کشه و خرابش می کنه و…. مبارکت باشه، درست جمعش کن زمین رو جارو نکنی.
فهیمه سادات طباطبایی / (ضمیمه چمدان روزنامه جام جم)