روزنامه شهرداری زاکانی، خواستار «برخورد مومنانه» در ماجرای کاظم صدیقی شد: به فرض وجود تخلف، آیا می توان پی به سوء نیت افراد برد؟ / ببینید برنده نهایی مطالبه شما چه کسی است؟
روزنامه همشهری وابسته به شهرداری تهران نوشت: فرض کنیم در ماجرای آقای صدیقی تخلفی صورت گرفته است. واکنش مومنانه به این ماجرا چیست؟ اصلا مهم است؟ آیا قرار است به اسم عدالتخواهی ظلم کنیم؟ پس اولا با هیاهوی ضدانقلاب منفعل نشویم و جزء تکمیلی پروژه رسانه ای آنها نباشیم. دوم برخوردهای کودکانه در فضای مجازی را هم وقعی ننهیم. هیجان دارند تا بیشتر دیده شوند. مراقبت کنیم برای عقب نماندن از قافله به خطا و گناه نیافتیم. سوم هم زمین بازی «پروژه بگیران مجازی » و «دکانداران سیاسی » و «دلالان افشاگری » و «کاسبان عدالتخواهی » نشویم. از این رو برای مخاطبی که درد اخلاق و شرع و قانون دارد و دغدغه مطالبه مومنانه دارد، چند نکته ضروری است.
روزنامههمشهری وابسته به شهرداری تهران نوشت: فرض کنیم در ماجرای آقای صدیقی تخلفی صورت گرفته است. واکنش مومنانه به این ماجرا چیست؟ اصلا مهم است؟ آیا قرار است به اسم عدالتخواهی ظلم کنیم؟ پس اولا با هیاهوی ضدانقلاب منفعل نشویم و جزء تکمیلی پروژه رسانه ای آنها نباشیم. دوم برخوردهای کودکانه در فضای مجازی را هم وقعی ننهیم. هیجان دارند تا بیشتر دیده شوند. مراقبت کنیم برای عقب نماندن از قافله به خطا و گناه نیافتیم. سوم هم زمین بازی «پروژه بگیران مجازی » و «دکانداران سیاسی » و «دلالان افشاگری » و «کاسبان عدالتخواهی » نشویم. از این رو برای مخاطبی که درد اخلاق و شرع و قانون دارد و دغدغه مطالبه مومنانه دارد، چند نکته ضروری است.
یکم. چه کسی خبر را آورد؟
نگاه کنید ببینید چه کسانی دست به افشاگری می زنند و اینها چه سابقه ای داشته اند. نیت از چه جهت مهم است؟ قرار نیست با شناخت فرد از محتوا عبور کنیم. اما با شناخت فرد متوجه می شویم که واکنشمان هدف نهایی او را تکمیل نکند. با شناخت فرد متوجه می شویم این پروژه، هدف نهایی او نیست. مثلا هدفش تخریب شخصیت ها و بزرگانی است که برای مردم ارج و قربی دارند. همین امروز را نگاه کنید. به واسطه رفتار این دست جریانات تقریبا احدی در نظام نیست که سالم و پاکیزه مانده باشد. یا هدف نهایی شان تلقی فساد سیستمی و ابرپروژه شان ناامیدسازی است. شناخت فاعل مطالبه گری کمک می کند در نهایت بازی او را کامل نکنیم.
دوم. حالا با محتوا چه کنیم؟
بعد از بررسی اسناد و مدارک متقن، مهمترین مساله این است که ما چه میزان حق قضاوت داریم؟ ما حق داریم ورود بهنگام محکمه را مطالبه کنیم. اما قضاوت و مجازات کار ما نیست. آیا همه آنچه قاضی باید ببیند و حکم کند در اختیار ماست؟ آیا می توان به فرض وجود تخلف پی به سوء نیت افراد برد؟ آیا شرعا و اخلاقا و قانونا حق قضاوت و بدتر از آن اجرای حکم و مجازت داریم؟ مجازات مگر چیست؟ همین ریختن آبروی افراد بدترین مجازات هاست، آن هم افراد با آبرو. قرار نیست سوابق افراد مانع قضاوت آنها شود، اما اتفاقا سابقه افراد در بزنگاه های مهم اخلاقی و سیاسی در گذشته، یک ملاک عقلایی و منطقی است که بی محابا آدم ها را متهم و سرزنش نکنیم و اجازه دهیم محکمه با رعایت حقوق طرفین حکم کند.
سوم. برنده و بازنده نهایی کیست؟
به ثمره مطالبه و حرف و کامنت و لایکمان توجه کنیم. ببینیم وقتی نقطه نهایی را گذاشتیم، برنده و بازنده نهایی چه کسی است؟ عدالتخواهی که منجر به تخریب و بی آبرو کردن سرمایه های معنوی و اخلاقی و سیاسی مردم شود ظلم است. ظلم اصلی هم به اعتقادات مردم است، نه فقط این و آن. اگر مطالبه گری منجر به تلقی فساد سیستمی شود ظلم اکبر است. اگر عدالتخواهی در نهایت به ناامیدی از آینده تبدیل شود، ابرفساد و بی عدالتی محض است. دادخواهی اگر منجر به رونق پروژه بگیران مجازی و دلالان افشاگری و کاسبان عدالتخواهی شود، حماقت تمام است. افشاگری اگر باعث تلقی ناکارآمدی عدلیه و رونق سوپرمن های عروسکی و بتمن های دست ساز شود، دادگری توهمی و خیالی است. در نهایت مراقبت کنیم به اسم عدالتخواهی جای اصل و فرع را برایمان عوض نکنند. خلاصه و ساده؛ اگر نقطه پایانی مطالب همان را گذاشتیم، چه در نوشتن و چه تائید کردن و چه حرف زدن، اگر ثمره اش در خود و مخاطبمان ناامیدی از انقلاب و حاکمیت و آینده بود بدانید و بدانیم که گرفتار فسادی تودرتو و ظلمی بزرگیم، مطالبه مومنانه که هیچ.