دفاع زیباکلام از سیاست دولت روحانی
آقای روحانی به هر دلیلی موقع گرد و غبار به خوزستان نرفت که اگر میرفت بهتر بود اما میتوانست فریاد بکشد و بگوید 8 سال مدیریت کشور را با نفت بشکهای 100 دلار در اختیار داشتند اما آنها برای خوزستان چه کردند؟
صادق زیباکلام اخیرا در گفتوگویی به دفاع از سیاستها و عملکردهای دولت روحانی در حوزه سیاست و اقتصاد پرداخته است.
به گزارش ایسنا، این استاد دانشگاه با سالنامه «مثلث» گفتوگویی داشته با عنوان «روحانی سیاست داخلی را در صندلی عقب ماشین دولت گذاشته است» که در آن آمده است:
آقای روحانی در شرایطی قوه مجریه را تحویل گرفت که کشور وضع جالبی نداشت، رشد اقتصادی 4درصد و تورم به مرز 40 درصد رسیده بود، بدهیهای دولت فوقالعاده بالا بود، تحریمها واقعا اقتصاد ما را فلج کرده بودند و بیانضباطی و نابسامانی مالی از سر و روی مملکت میریخت. به یک روایت 4 میلیون نفر و به یک روایت دیگر شش میلیون بیکار بودند. اگر میزان بیکاری را همان چهار میلیون نفر در نظر بگیریم، عدد کمی نیست چون اکثر آنها فارغالتحصیلان دانشگاه بودند. ضمن آنکه بعدها معلوم شد چه فساد گستردهای در کشور ریشه دوانیده بود که بخش عمدهای از آن فساد در مورد بحث تحریمها بود. در چنین شرایطی او کشور را تحویل گرفت. در کل معتقدم نمره عملکرد دولت روحانی در حوزه اقتصاد از مرداد 92 تاکنون قابل قبول است، چون توانست کشور را از آن وضعیت رشد منفی دربیاورد و تا حدودی تورم را مهار کند اما به نظر من رکود همچنان باقی است. من تنها دلیلی که برای باقی بودن مساله رکود دارم افزایش بیکاری در کشور است، چون در این مدت به حجم بیکاران کشور اضافه شد. این نشان میدهد که ما همچنان در وضعیت رکود به سر میبریم و هنوز دولت نتوانسته رونق اقتصادی در کشور به وجود آورد؛ بنابراین حجم بیکاران رو به افزایش است.
– از آنجا که آقای روحانی همه توجهش به سوی هستهای و بخش اقتصاد رفت در واقع او سیاست داخلی را صندلی عقب ماشین دولت گذاشت تا به موقع به آن بپردازد، حال آنکه آقای احمدینژاد پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 84 انقلابی در مدیریت کشور ایجاد کرد. یعنی درست مانند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که تمام مدیران کنار گذاشته شدند. احمدینژاد در سال 84 بهعنوان یک قاعده کلی تمام کسانی را که در زمان دولتهای آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی سمت داشتند از دهیار و بخشدار تا فرماندار، معاون استاندار، استاندار، سفیر و رئیس دانشگاه، مسئولان و مدیران صدها شرکت و موسسه دولتی همه را کنار گذاشت، صرفا به دلیل آنکه آنها در دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی سمت داشتند. من نمیگویم مدیران زمان ریاستجمهوری آقایان هاشمی و خاتمی همه نابغه بودند اما در عین حال معتقدم بعضیشان مدیران لایق و از تحصیلات و تجربه خوبی برخوردار بودند و کارنامه موفق مدیریتی داشتند. آقای احمدینژاد طبق قاعده کلی همه را کنار گذاشت. کاری نداریم کسانی که در زمان ریاستجمهوری آقای احمدینژاد سر کار آمدند چقدر تجربه داشتند و دارای چه کارنامه مدیریتی بودند اما آقای روحانی بنایش نبود و نیست که مثل احمدینژاد بگوید هر کس در دولت گذشته سمتی داشت باید کنار برود. ظرف 20 ماه گذشته که آقای روحانی رئیسجمهور شد حداقل به یک دوجین استان سفر کردم تا به دعوت بسیج دانشجویی، انجمن اسلامی یا نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها سخنرانی کنم. البته برخی سخنرانیهایم نیز درون دانشگاه نبود یعنی اعضای ستادهای اصلاحطلبان و ستادهای آقای روحانی دعوت کردند و من نیز دعوت آنها را پذیرفتم. واقع مطلب این است که تمام جاهایی که رفتم یک جا نبود بچههایی که روزی در ستاد انتخاباتی آقای روحانی فعال بودند از عزل و نصبهای مدیران استانی اعلام رضایت کنند و این نارضایتی به صورت اپیدمی در تمام استانهایی که رفتم وجود داشت.
البته در زنجان، گیلان و کردستان گلایهها درباره خود استاندار نبود بلکه از عزل و نصبهای صورت گرفته یا تغییر مدیریتهایی که باید در فرمانداری، بخشداری یا ادارات کل استان انجام میشد اما رخ نداد نارضایتی وجود داشت و افراد بهشدت گلایهمند بودند.
خدا را شاهد میگیرم هر کجا که این مساله مطرح شد من توضیح دادم و گفتم سیاست دولت یازدهم به هیچ وجه این نیست که مثل آقای احمدینژاد عمل کند. آقای روحانی بنا ندارد یک مدیر را صرفا به دلیل آنکه در دوران احمدینژاد مسئولیت داشته کنار بگذارد که اگر این کار را انجام دهد به آن 19 میلیون نفری که به او رای دادند جفا کرده است چون هدف انتقامگیری نیست یا آقای احمدینژاد معلم اخلاق دولت یازدهم نبود که آقای روحانی و آقای رحمانیفضلی بخواهند مثل احمدینژاد و وزیر کشور او رفتار و عمل کنند. منتها ناراضیان میگفتند خواهان برکناری مدیران زمان دولت آقای احمدینژاد نیستند بلکه انتظار دارند تیم مستقلی از طرف رئیسجمهور و وزیر کشور به استان آنها بیاید و عملکرد مدیران استان را بررسی کند اما چنین اتفاقی نیفتاده است و علت را جویا میشدند.
– فکر میکنم اگر همین فردا مجددا انتخابات ریاستجمهوری برگزار شود آقای روحانی کمابیش همان 19 میلیون رای را بیاورد اما بعید میدانم آرای او بیش از 19 میلیون شود، شاید هم یک تا 3 میلیون از تعداد آرای او کاسته شود. یعنی با وجود نارضایتیهایی که وجود دارد اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به آقای روحانی در 24 خرداد 92 رای دادند هنوز حاضرند به او رای دهند.
این طبیعی است هر دولتی بعد از آنکه بر سر کار میآید مقداری از محبوبیتش کم میشود، برای اینکه رایدهندگان انتظاراتی دارند و آن انتظارات پاسخ داده نشده است. من هم گفتم بعید به نظرم میرسد اگر فردا دوباره انتخابات تکرار شود آقای روحانی بیش از 19 میلیون رای بیاورد حتی احتمالا کاهش رای هم خواهد داشت ولی از 16 میلیون رای هم آرای او کمتر نمیشود. من معتقدم بخش قابل توجهی از بدنه اجتماعی اقشار و لایههایی که به آقای روحانی رای دادند از تحصیلکردگان جامعه هستند و همچنان با آقای روحانی همراهند.
– استراتژی آقای روحانی این است که دنیا به ایران اعتماد کند چون ایران واقعا نمیخواهد سلاح هستهای تولید کند؛ شاید برخی باشند که فکر کنند 2 یا چند سلاح هستهای یک تضمین است تا غرب همانطور که به افغانستان و عراق حمله کرد به ایران حمله نکند، ولی آقای روحانی میگوید اینها طرز فکر اصلی مسئولان جمهوری اسلامی ایران نیست چون نگاه اصلی و تعیینکننده را مقاممعظمرهبری دارند که تولید و کاربرد سلاح هستهای ایران را حرام دانستهاند پس آقای روحانی از دنیا میخواهد به ایران اعتماد کند. غربیها هم متقابلا میگویند حاضرند به ایران اعتماد کنند ولی انتظار دارند ایران گامهایی را ابتدا و بعد گامهایی را به تدریج در میانمدت بردارد تا در مقابل آنها نیز گامهایی را در کوتاه مدت و میان مدت بردارند. این روح صدها ساعت مذاکره میان ایران و 1+5 بود، منتها گفتن این حرف آسان است، اینکه چه گامهایی را برای به دست آوردن اعتماد طرف غربی برداریم یا آنها چه گامهای متقابلی بردارند باعث شده 18 ماه مذاکرات نفسگیر انجام شود و همچنان ادامه داشته باشد. من خوشبین هستم که نهایتا این مذاکرات به توافق برسد چون فکر میکنم آمریکاییها فهمیدهاند که تیم مذاکرهکننده دولت جدید ایران واقعا نمیخواهد زمان بخرد، یعنی نمیخواهد مذاکره برای مذاکره کند. معتقدم آمریکاییها 70-80 درصد به آقای روحانی و تیم مذاکرهکننده ایران اعتماد پیدا کردند و به نظر من حاضر شدند دستی که از سوی ایران دراز شده را بفشارند تا اعتمادسازی میان دو طرف بعد از 36 سال که همهاش دشمنی بوده به وجود آید. اتفاقا آقای نتانیاهو را کاملا میفهمم که چرا اینقدر عصبانی است و به آمریکاییها میگوید، دارند اشتباه میکنند و فریب ایران را میخورند مدعی است که شاید ایران جای دیگر غیر از نطنز و فردو تأسیسات هستهای داشته باشند. در داخل هم دلواپسان به روحانی میگویند اشتباه میکند و این لبخند آمریکاییها دارد ایران را به بیراهه میکشاند. اما کسر قابل توجهی از مردم و نخبگان سیاسی ایران واقعا خواهان این هستند که لااقل تلاش شود اعتمادسازی اتفاق بیفتد. در آمریکا هم عدهای از دموکراتها و میانهروها معتقدند «واشنگتن روشی را که ظرف 36 سال گذشته در قبال ایران پیش گرفته بود باید به حال تعلیق دربیاورد و ببیند آیا میشود از راه توافق با ایران به مصالحه رسید.» بنابراین فکر میکنم که در زمینه هستهای به توافق خواهیم رسید ولی اگر توافق هستهای صورت نگیرد آن وقت فکر میکنم شرایط کشور چه آقای روحانی بخواهد و چه نخواهد در جهتی خواهد رفت که ریزش قابل توجهی در بین کسانی که به او رای دادند نه به واسطه سیاستهایی که آقای روحانی پیش گرفت، بلکه ناامید میشوند از اینکه آقای روحانی بتواند واقعا کاری انجام دهد.
– آقای روحانی به هر دلیلی موقع گرد و غبار به خوزستان نرفت که اگر میرفت بهتر بود اما میتوانست فریاد بکشد و بگوید 8 سال مدیریت کشور را با نفت بشکهای 100 دلار در اختیار داشتند اما آنها برای خوزستان چه کردند؟ مقابله با گرد و غبار برنامه بلندمدت میخواهد، ای کاش آقای روحانی میپرسید «آقای احمدینژاد و رئیس سازمان محیط زیست او در دولت نهم و دهم برای مبارزه با این پدیده چه کردند؟» برای تالاب انزلی که امروز لجنزار شده چه اقداماتی شد؟ دولت گذشته حتی یک هلیکوپتر آبپاش نمیتوانست بخرد تا در اختیار اداره کل محیط زیست گیلان و گلستان قرار بدهد که وقتی جنگل آتش گرفت هلیکوپتر برای خاموش کردن آتش اعزام شود؟