هیچکس کلوپ را نمیخواهد؟
دورتموند در حال از دست دادن ایلکای گوندوغان است و هیچ تضمینی هم برای حفظ مارکو رویس وجود ندارد. این داستان تلخ دورتموند در شرایط کنونی است.
عصر خبر:یورگن کلوپ بوروسیا دورتموند را ترک کرد. خودش هم نمیداند برای انتخاب تیم جدیدش باید چه کند. تیمهای درجه دو اروپایی خواهان جذب او هستند اما این همه چیزی نیست که این مربی از آیندهاش انتظار داشته است.
به گزارش ایسنا، دو سال پیش بود که یورگن کلوپ با تیم فوقالعادهای که ساخته بود در سطح نخست فوتبال اروپا قدرتنمایی میکرد. دورتموند امسال نشانی از آن تیم بزرگ و فینالیست لیگ قهرمانان اروپا نداشت. اوضاع فرق زیادی کرده است. فینال جام حذفی آلمان آخرین باری بود که «کلوپو» روی نیمکت مربیگری بوروسیا دورتموند نشست.
دو سال پیش بود که دورتموند در فینال اروپا مقابل بایرن مونیخ قرار گرفت. این اتفاق در حالی رخ میداد که آنها دو فصل پیاپی پیش از آن نیز عنوان قهرمانی در لیگ فوتبال آلمان را از آن خود کرده بودند. کلوپ آن زمان نامزد مربیگری در تمامی تیمهای بزرگ اروپا بود. چلسی، منچستریونایتد، منچسترسیتی، رئالمادرید، بارسلونا، پاری سن ژرمن و حتی بایرن مونیخ. همه این تیم ها در سال 2013 سرمربی خودشان را تغییر دادند. سران باشگاه فقط به کلوپ گفته بودند: «چقدر میگیری مربی تیم ما شوی؟» او اما خودش را به دورتموند پیوند زده بود؛ حتی وقتی که بازیکنان بزرگ تیمش مانند ماریو گوتسه و روبرت لواندوفسکی راهی تیم رقیب شدند.
نکته اصلی و بد این است که کلوپ در یک سیکل کامل سرمربی دورتموند بوده است. سال 2008 بود که او هدایت دورتموند را به دست گرفت و با این تیم به رده ششم دست یافت. اکنون هم در حالی این تیم را ترک میکند که رتبه این تیم در پایان فصل هفتم بود. سیکل آنها از رده ششم آغاز شد، به اوج رسید و تعدادی از تیمهای بزرگ فوتبال اروپا را در اوج شکست داد و به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسید و اکنون درست به همان جایی بازگشته که سیکلش را از آن آغاز کرده است.
دورتموند در حال از دست دادن ایلکای گوندوغان است و هیچ تضمینی هم برای حفظ مارکو رویس وجود ندارد. این داستان تلخ دورتموند در شرایط کنونی است.
«همیشه گفتهام هر زمانی احساس کنم دیگر مربی کاملی برای این باشگاه شگفتانگیز نیستم، اعلام میکنم که میروم. این مسالهای است که در هر دوره از حضورم در دورتموند به آن فکر کردم. در هفتههای گذشته فکر کردم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که دیگر نمیتوانم آن طور که میخواهم، در دورتموند مربیگری کنم. دیگر به درد این شغل نمیخورم.» اینها را یورگن کلوپ در نشست خبری اعلام کرد؛ نشستی که در آن گفت از مربیگری در دورتموند استعفا میکند.
کلوپ دیگر مانند دو سال پیش، آن مربیای نیست که بخواهد به هر تیمی که دوست داشت برود. نشریه بیلد حتی اعلام کرده بود یوگی میخواهد 6 ماه استراحت کند و از ژانویه بار دیگر به مربیگری بازگردد. شاید کلوپ سزاوار چنین خروجی از دورتموند نبوده است. شاید ژانویه زمانی مناسب برای پذیرفتن هدایت تیمهای بزرگ نباشد. هیچ تیم بزرگی حتی همه آنهایی که دو سال پیش دست به هر کاری می زدند تا او را روی نیمکت تیمشان بنشانند، در ژانویه نیازی به مربیگری او نداشته باشند. همه تیم ها در فصل تابستان مربیانشان را انتخاب کرده و حداقل تا پایان فصل به آنها اعتماد می کنند. «خسته نیستم. شاید به نظر خسته برسم اما این طور نیست. درصد خستگی من صفر است. هیچ تماسی هم از هیچ باشگاهی دریافت نکردم. برنامه خاصی هم ندارم.»
افق پیش روی آقای کلوپ متفاوت از قبل است. شاید آن زمانی که کلوپ اعلام کرد در پایان فصل دورتموند را ترک میکند، خیلیها به این فکر کردند که لیورپول میتواند مقصد بسیار مناسبی برای این مربی باشد. همه چیز پیچیده بود. بله او می تواند مربی خوبی برای لیورپول باشد اما اگر این شغل در دسترس قرار گیرد. شاید سران باشگاه بخواهند به کار کردن با برندان راجرز ادامه دهند. واقعا؟ لیورپول؟ آیا کلوپ باید مربی این تیم شود؟
بله، به دست داشتن مربیگری تیمی مانند لیورپول شاید شغلی عالی برای یک مربی مانند کلوپ باشد. شرایط کنونی قرمزها فقط به تصمیم مالکان بسته است. خیلی چیزها در این باشگاه به هم ریخته است. از نتیجههای بد این فصل راجرز بگیرید تا به ناز کردن های رحیم استرلینگ 20 ساله برای تمدید قرارداد. با این حال نمیتوان این طور فکر کرد که کلوپ نمی تواند در این شرایط کار کند. دورتموند او هم درست به مانند یک غول در حال افول دیده شد. او زیر فشار رسانه ها و با توجه به رفتن ستاره های تیمش به تیم های رقیب ایستاد و کار کرد؛ هر چند نتیجه خیلی خوبی در پی نداشت.
البته اگر کلوپ بخواهد در حال حاضر هدایت لیورپول را به دست بگیرد، شاید آوازهاش در فوتبال اروپا کمی با مشکل روبهرو شود. شاید هیچکس نتواند به جز برای نجات دادن یک تیم به توانایی دیگر این مربی اعتماد کند. این درست همانند کاری است که در دورتموند انجام داده است. شهرت کلوپ مدیون اوجگیری دورتموند بود ولی نتوانست آوازهاش را برای نگه داشتن یک تیم در اوج حفظ کند.
به نظر میرسد در شرایط کنونی بسیاری از تیم های بزرگ به دنبال تغییر مربیشان نیستند و اگر هم باشند، کلوپ مربیای نیست که آنها بخواهند به او اطمینان کنند. رئال مادرید در حال انتخاب رافائل بنیتس به عنوان سرمربی خود است و جای خالی دیگری روی نیمکت یک تیم بزرگ برای کلوپ وجود ندارد. یکی از مشکلات یوگی شاید این باشد که زمانی طولانی را در دورتموند ماند. بسیاری از سران باشگاه برای انتخاب یک مربی خوب، به فصلی که دورتموند پشت سر گذاشته است می نگرند و نگران می شوند. درست است، کلوپ یک تیم را با دستانش ساخت، بزرگش کرد. تیم او خوب دفاع می کرد و خوب گل می زد. به یک هیولای زرد رنگ می مانست اما او برای زمانی که تیمش دچار مشکل شد، به چیزی نیندیشید که بخواهد او و تیمش را با هم نجات دهد.
از زمانی که اولیور بارتلت، مدیر بخش سلامت جسمانی بازیکنان در دورتموند این تیم را ترک کرد، دیگر هیچکس نتوانست بازیکنان زردپوش را در شرایط آرمانی جسمانی ببیند. از سوی دیگر کلوپ هم تیمش را برای این مشکل آماده نکرده بود. بازیکنانی مانند سباستین کهل، کوین گروسکرویتس و مارسل اشملتسر در بیشتر زمان فصل آسیب دیده بودند. تاکتیک های کلوپ دیگر مانند قبل تاثیر نداشتند. او اشتباه میکرد. استفاده از سوکراتیس پاپاستاتوپولوس در دفاع راست مقابل یوونتوس به حذف این تیم منجر شد.
کلوپ نتوانست قرارداد بهترین مهاجم تیمش که لواندوفسکی بود را تمدید کند و در ازایش تلاش کرد با 30 میلیون یورو آدرین راموس و چیرو ایموبیله را به وستفالن بیاورد تا جای او را پر کنند. اما آنها نیز در حد مهاجم لهستانی ظاهر نشدند.
دورتموند درگیر اشتباههای خودش در طول فصل شد. چه در زمین خودی و چه در خانه حریفان. این تیم به یک تیم بازنده بدل شد. کلوپ دیگر خوب فکر نمیکرد و تیمش هم خوب نمیجنگید. تیمهای سطح پایینی مانند ماینتس و آوگسبورگ آنها را خیلی ساده شکست دادند. چهار پیروزی در 19 دیدار ابتدایی فصل و یازده شکست که پنج باخت آن پیاپی بود همه چیز را از یورگن کلوپ گرفت.
دورتموندی که ما آن را زیر نظر کلوپ می شناختیم از بین رفت. توماس توخل باید از ابتدا تمام آن راهی که کلوپ با دورتموند رفته بود را بازپیمایی کند. یک دروازهبان و مهاجم جدید میخواهد و باید تاکتیکهای جدیدی را برای این تیم طرحریزی کند. او نمیتواند با خرابه های باقی مانده از دوران کلوپ و همین بازیکنان کنونی نتیجه خوبی بگیرد.
کلوپ در ماه های پایانی مربیگری روی نیمکت بوروسیا دورتموند برای هیچ یک از پرسش ها و مشکلاتی که در تیم به وجود می آمد، پاسخی نداشت. او باید یک کار انجام می داد. دورتموند را به تیمی بدل میکرد که دوست داشت. او نتوانست. یک مربی بزرگ باید بتواند این کار را انجام دهد. این همان چیزی است که تیمهای بزرگ به آن احتیاج دارند. شاید دلیل این که هیچ تیم بزرگی به دنبال کلوپ نیست نیز همین باشد. تیم هایی غلتیده به سطح دوم فوتبال اروپا مانند لیورپول، میلان و شالکه. آنها هستند که به دنبال به خدمت گرفتن این مربی هستند تا تیمشان را به او بسپارند. می خواهند تیمشان را بسازند.
این که 6 ماه از همه چیز دور باشی، شاید بهترین تصمیمی باشد که کلوپ گرفته است. دو سال پیش تیم های بزرگ اروپا به او اجازه چنین کاری را نمی دادند. تنها کاری که می تواند انجام دهد این است که صبر کند تا تیمی در اندازه هایش به دنبال او بیاید. ژانویه زمانی مناسب برای تعویض یا انتخاب باشگاه نیست. اگر او بخواهد در سال نوی میلادی هدایت یک تیم دیگر را به دست بگیرد، شانسی برای موفقیت ندارد و بدون شک به یک دردسر بزرگ تر برایش بدل می شود. وفق پیدا کردن با شرایط باشگاه جدید آسیب دیدگی های میانه فصل و در اختیار نداشتن پول برای هزینه کردن در ژانویه مسایلی هستند که کلوپ باید به آنها توجه کند. هیچ بازیکن بزرگ و در کلاس جهانی بدون شک ژانویه را برای جا به جایی انتخاب نمی کند. آیا این همان آینده ای است که کلوپ در انتظارش بوده است؟ بدون شک این طور نیست.