ناگفتههای ظریف از مذاکرات با آمریکاییها در بُن و ارتباطش با شهید سلیمانی/ بعد از جنگ ۳۳ روزه شهید نصرالله از وزارت خارجه خواسته بود مرا تشویق کنند
معاون راهبردی رئیسجمهور در گفتگویی تاکید کرد: پمپئو خیلی امید داشت که در این دوره در دولت ترامپ مقام بگیرد، ولی ترامپ اعلام کرد که از او استفاده نمیکند و نکرد؛ یعنی معلوم است که آن نگرش را نگرش موفقی نمیداند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمدجواد ظریف معاون راهبردی رئیس جمهور و وزیر سابق امور خارجه در گفتگویی به مسائل مختلفی از جمله اتفاق انفجار پیجرها در لبنان، ارتباط وی با شهید سردار سلیمانی و همچنین واکنش وی به اعتراضات برخی جریانات به حضورش در دولت و پیش بینی وقوع مذاکرات با وجود روی کار آمدن ترامپ پرداخته است.
بنابر روایت جماران، اهم اظهارات ظریف در این گفتگو بدین شرح است؛
*ترور و شهادت سیدحسن نصرالله ناشی از یک نفوذ قابل توجه است. مشکل بود که اینقدر نفوذ شده باشد در داخل جریانات مقاومت که بتوانند جای سید را بدانند؛ چون من بارها این سعادت را داشتم و هر بار که به عنوان وزیر خارجه به بیروت رفتم، با مرحوم شهید سیدحسن نصرالله دیدار داشتم . واقعاً حفاظت ایشان، بسیار قابل توجه بود و حتی برای اینکه وزیر خارجه به دیدار ایشان برود، با یک تشریفات ویژهای این انتقال صورت میگرفت؛ در ماشین خود حزبالله و با یک پروتکل خاصی. برای اینکه اصلاً امکان ردگیری نباشد و ]این اتفاق[ واقعاً نشاندهنده یک نفوذ قابل توجه است.
*این(حملات پیجری) از مضرات تحریم است. وقتی که شما مجبور هستید نیازهای خود را به جای خرید از یک کارخانه معتبر، از چند واسطه خرید کنید، این اتفاق محتمل است.
*آن کارخانه در برابر فروش خود متعهد است و اگر چنین کاری کند، حیثیتش در دنیا خدشهدار میشود و دیگر کسی از او خرید نمیکند. بالاخره هر کسی یک دشمنی دارد و اگر یک کارخانه بخواهد با پول وسایل خودش را در اختیار دشمنان قرار دهد، دیگر کسی از او خرید نمیکند. ولی وقتی این اتفاق میافتد، به خاطر این است که شما مجبور هستید از ۵ واسطه خرید کنید. اگر رژیم صهیونیستی بتواند در یکی از این واسطهها نفوذ کند، آن وقت میتواند هر کاری انجام بدهد و هر چیزی را تعبیه کند و همینطور هم میشد.
*اتفاقاتی که علیه تأسیسات هستهای ما افتاده و بسیاری از آنها را به لطف خدا متخصصین ما با درایت توانستند خنثی کنند، به همین دلیل بوده است. دوستان ما در سازمان انرژی اتمی، یک سکوی سانتریفیوژ خریده بودند که داخل آن مواد منفجره کار گذاشته بودند که توانستند آن را کشف کنند. اینها از ضررهای تحریم است و ضرورت رفع تحریمها را برای ما ایجاد کرده است. لذا علاوه بر ضررهای مالی ضررهای امنیتی فراوانی هم متاسفانه داشت.
*در جریان جنگ ۳۳ روزه، با همکاری سفیرمان در بیروت، آقای شیبانی، یک ارتباط سهجانبه میان ایران، مقاومت و شیعیان لبنان برقرار کردیم تا خواستههای مقاومت را به شورای امنیت منتقل کنیم.
*قطر که در آن زمان ریاست دورهای شورای امنیت را برعهده داشت، از طریق وزیر خارجهاش، شیخ احمد بن جاسم، مذاکرات قطعنامه ۱۷۰۱ را مدیریت میکرد. با انعکاس دیدگاههای مقاومت به قطر، توانستیم از تصویب یک قطعنامه بسیار نامناسب جلوگیری کنیم. این قطعنامه در نهایت با تعدیلهایی همراه شد که نسبت به آنچه ابتدا پیشنهاد شده بود، بسیار متعادلتر بود. علیرغم اینکه حزبالله توانسته بود با مقاومت، اسرائیلیها را ناگزیر به پذیرش آتش بس کند ولی از طرف خودی داشت ضربه میخورد.
* بعد از این جریان، مرحوم شهید نصرالله رسماً از وزارت خارجه خواسته بود که مرا تشویق کنند؛ به خاطر کمک کردن در این زمینه و هر وقت هم ملاقات میکردیم، بیشتر به این میگذشت که من تحلیلم از شرایط را مطرح میکردم و مرحوم سید هم تحلیل خودشان را مطرح میکردند و عموماً با یکدیگر اختلاف نظر نداشتیم. حالا ممکن بود یک تحلیلِ من عین تحلیل ایشان نباشد، ولی با هم گفت و گو میکردیم.
*شناخت خیلی خوبی از منطقه، از رهبران عرب، از ماهیت رژیم صهیونیستی و از نقاط ضعف رژیم صهیونیستی داشت و تحلیلهای بسیار قوی و خوبی داشت. من فکر میکنم در نهایت این کمبود یا نفوذ اسرائیلیها در سیستم حفاظتی لبنان بود و اطلاعاتی که آنها توانسته بودند کسب کنند که وضعیت کنونی را رقم زد. رژیم صهیونیستی متأسفانه از کاستیها بهرهبرداری کرد. البته این به معنی قدرت رژیم صهیونیستی نیست؛ به معنی این است که توانسته کاستیها را شناسایی و از آن بهرهبرداری کند. این ضرورت دارد که ما کاستیها را رفع بکنیم.
*من از قبل از وزارت، با حاج قاسم رفیق بودم. زمان مذاکراتی که در بُن با آمریکاییها در مورد افغانستان داشتیم و بعد از آن، من با دستور رهبری سه دور مذاکره با آمریکاییها داشتم، دو دور قبل از حمله آمریکا به عراق و یک دور بعد از حمله آمریکا به عراق که در ژنو برگزار میشد. مرحوم شهید سلیمانی در همه این موارد منبع اطلاعاتی من بودند و وقتی به تهران میآمدم، مرا توجیه میکرد و میگفت که اوضاع چطور است؛ چون آن احاطهای که شهید سلیمانی به اوضاع داخلی افغانستان و عراق داشت، کمتر کسی در ایران به آن اندازه داخل عراق اشراف داشت؛ هستند دوستانی که اشراف دارند، ولی شهید سلیمانی اشراف قابل توجهی داشت.
*یادم هست در دو دور از این مذاکرات، مرحوم شهید سلیمانی در این دفترچههای کوچک که بچههای مدرسه در آن مشق مینویسند، روی اینها یادداشت مینوشت. یکی دو دور، شبی که من میخواستم بروم هفت هشت صفحه موضوعات را نوشته بود و فرستاد برای من که وقتی دارم به ژنو میروم، مطالعه کنم. آن موقع من سفیر بودم و از نیویورک به تهران میآمدم و شهید سلیمانی مرا توجیه میکرد.
*یکی دو دور، شبی که من میخواستم بروم هفت هشت صفحه موضوعات را نوشته بود و فرستاد برای من که وقتی دارم به ژنو میروم، مطالعه کنم. آن موقع من سفیر بودم و از نیویورک به تهران میآمدم و شهید سلیمانی مرا توجیه میکرد. بعد وقتی که میخواستم بروم ممکن بود مثلاً چند تا نکته را ننوشته باشد؛ آنوقت چند صفحه از وسط این کتابچهها میکند و روی آن یادداشت میکرد و برای من میفرستاد.
*وقتی هم که من مذاکره میکردم تنها کسی که صورتجلسه مذاکرات را قبل از ارسال برای مقام معظم رهبری، از روی کامپیوتر من میخواند، حاج قاسم بود. چون فقط نسخه مکتوب آن برای آقا میرفت و یک نسخه هم در گاوصندوق آقای دکتر خرازی وزیر خارجه نگهداری میشد و بقیه را من شفاهی توجیه میکردم. ولی حاج قاسم قبل از اینکه گزارش را برای حضرت آقا بفرستم، عین گزارش را میخواند.
*شهید سلیمانی قبل از این جلسه، تشریف میآوردند و یک ساعت تا یک ساعت و نیم ملاقات داشتیم و یک صبحانهای آماده میکردیم که اکثر روزها شهید سلیمانی صبحانه نمیخورد و میگفت من قبل از این، ملاقات داشتم و صبحانه خوردم؛ یعنی ساعت مثلاً ۵ صبح؛ یا بعدش ملاقات صبحانه دارم و باید صبحانه را آنجا بخورم؛ لذا معمولاً صبحانه نمیخورد، ولی ما صبحانه مهیا میکردیم. بعد از شهادت شهید سلیمانی اولین کاری که کردم، اسم آن ساختمان را به نام «شهید سلیمانی» نوشتیم.
*بعضیها از من میپرسند شهید سلیمانی نظرش راجع به برجام چه بود. ایشان راجع به برجام هیچ وقت با من صحبت نکرد. نمیدانم موافق بود یا مخالف ولی راجع به منطقه با هم صحبت میکردیم. شاید یکی دو مورد شد با هم اختلاف نظر داشتیم؛ مثلاً من معتقد بودم ما باید در گفت و گوهای افغانستان شرکت کنیم و ایشان اعتقاد نداشت؛ در بعضی موارد دیگر ممکن است با هم اختلاف نظری داشتیم ولی خب طبیعی بود و با هم صحبت میکردیم ولی تا آنجا که من یادم میآید در مورد اکثر مواردی که با هم صحبت میکردیم، اختلاف نظر نداشتیم.
*ممکن است من یک دیدگاههایی داشته باشم ولی آنجا که جای تصمیمگیری نبود. ما مجری بودیم و من در جایی که باید راجع به اصل سیاست صحبت کنم، در بیشترش شهید سلیمانی نبود. من و ایشان با هم در شورای ]عالی[ امنیت ملی بودیم؛ یا خدمت آقا میرفتیم و نظراتمان را مطرح میکردیم و آقا هم تصمیم میگرفتند ولی من و ایشان وقتی به عنوان مجری صحبت میکردیم، با هم در اجرای تصمیمات نظام هماهنگ میکردیم.
*مقام معظم رهبری از روی لطف فرمودند غیور، شجاع و امین. یکی از این دوستان که الان خیلی میخواهد بنده را عزل کند که اگر اتفاق هم بیفتد، برای من خیلی دنیا به آخر نمیرسد، گفته بود این مدح بدتر از ذم است؛ یعنی آقا هیچ صفت خوب دیگری در تو پیدا نکرده و گفته تو متدینی. از یک آدم روحانی ملبس به لباس اسلام خیلی بعید است که بگوید تعریف از یک نفر به عنوان متدین، ذم او است.
*چکیدهای از صحبتهای مرا خدمت حضرت آقا داده بودند. بعد از سخنرانی ایشان، من هفت صفحه گزارش خدمت ایشان فرستادم که من این حرفها را زدم و یکی از آن حرفها همین بود که ما مجری سیاست هستیم و خودمان تصمیم نمیگیریم. یعنی عین حرفی که حضرت آقا زده بودند را من در آن نوار گفته بودم. شنیدم که ارائه دیدگاههای من خدمت ایشان بعد از آن، خیلی آرامشبخش بوده است.
*البته آن نوار برای پخش نبود. قرار بود که تبدیل به یک تاریخ شفاهی بشود برای انتقال تجربیات به دولت بعدی و آنچه که من در آن گفتگوها گفتم، واقعاً صادقانه بیان شد. ۷ ساعت گفتگو است که سه ساعتش پخش شد و ۴ ساعت دیگرش پخش نشد. من احساس میکنم که انتشار این نوار، یا به دلیل بیمبالاتی بود، یا بعضی دستگاههایی که قدری با من رابطه خیلی خوبی داشتند، این را منعکس کردند. نمیخواهم به کسی اتهام بزنم و الان هم تهمت نمیزنم.
*رسیدم خدمت آقا و آقا به من فرمودند که تو دیدگاههایی راجع به مذاکره با آمریکا داری و میدانی که نظر من مخالف است؛ گفتم بله من میدانم. من دو تا وظیفه دارم که در همه کتابهایم نوشتم و سر کلاسهایم هم گفتم. یک وظیفه به عنوان تحلیلگر دارم و یک وظیفه به عنوان مجری. در تحلیلگری خودم را مجتهد میدانم و معتقدم که باید نظرم را بدهم؛ چون دیدهبان نظام و دیدهبان کشور هستم. در اجرا معتقدم باید مقلد باشم.
*ما معمولاً برعکس عمل میکنیم؛ در تحلیل مقلدیم ولی در اجرا هر کاری دلمان میخواهد میکنیم. خدمت آقا عرض کردم که اجرا همان است که شما خواهید فرمود. آقا هم بارها گفتند ظریف نظراتی را اجرا کرده که خودش با آن مخالف بوده اما چون نظر من بوده، رفته و اجرا کرده است. اما احساس میکنم که تحلیلم را باید بگویم.
*یادم میآید آنجا جسارت کردم و بیان حضرت امیر در نهج البلاغه که در نامه به یکی از فرماندهان میفرمایند إنّ أعْظَمَ الخِیانَةِ خیانَةُ الاُمّةِ، و أفْظَعَ الغِشِّ غِشُّ الأئمّةِ؛ یعنی بدترین خیانت، خیانت به مردم و بزرگترین و یا خطرناکترین فریب، فریب زمامداران است. گفتم من به این باور دارم و معتقدم که آنچه که میبینم و به نظرم میرسد باید گزارش بدهم و آن وقت شما تصمیم بگیرید.
*حضرت آقا آن دفعه و دفعههای دیگر، بارها به من فرمودند تو نه تنها میتوانی این کار را بکنی بلکه وظیفهات است که اگر مطمئن هم هستی که نظرت ۱۸۰ درجه با نظر من متفاوت است، نظرت را به من بگویی و من آن وقت تصمیم میگیرم؛ اگر دیدم نظر تو درست است، نظرم را عوض میکنم، و اگر هم دیدم نظرتو درست نیست، در نظر خودم محکمتر میشوم. این عین عبارتی است که آقا فرمودند.
*همیشه در جلسات راحت صحبت کردم. احساس کردم این وظیفه را دارم و آقا هم با سماحت فراوان تحمل کرد و در بسیاری موارد هم نظرات کارشناسی را پذیرفتند و گفتند اینجوری عمل بکنید. در صحبتهای ایشان هم هست که فرمودند آقایان آمدند نظر کارشناسی به ما گفتند و ما چنین تصمیمی را گرفتیم. در صحبتهایی که بعد از برجام با اعضای مجلس خبرگان دارند خیلی از اینها هست. در کتاب «راز سر به مهر» هم به بعضی از اینها اشاره کردم.
*من هیچ وقت درخواستی از رهبری نکردم برای اینکه یک بازنشسته را نگه دارم و همیشه به قانون پایبند بودم ولی برای آن برادرمان، جناب آقای طاهریان که از بزرگان وزارت خارجه است و بوسنی و افغانستان هم بوده و هرجا خطر بوده ایشان هم حضور داشته و روابط خیلی خوبی، هم با من دارد و هم با شهید سلیمانی داشت، با شهید سلیمانی مشترکاً درخواست کردیم که در وزارت خارجه بماند و بازنشستگی او ادامه پیدا کند. این تنها مورد بود و دفتر آقا میدانند که من همین یک مورد را همراه با شهید سلیمانی درخواست کردم. این با امضای مشترک من و شهید سلیمانی بود.
*من معتقدم که ایران قدرتمند است. ما ترامپ را شکست دادیم؛ این را فراموش نکنیم. آقای ترامپ خیال میکرد با خروج از برجام، ایران به هم میریزد. بارها گفته بود. بولتون که طراح خروج ترامپ از برجام است، در اسفند مشاور امنیتی ترامپ شد و در دی ماه در پاریس در اجلاس منافقین سخنرانی کرد و گفت ما سال آینده در تهران خواهیم بود. ترامپ واقعاً خیال میکرد با خروج از برجام، حکومت ایران فرو میپاشد.
*پمپئو خیلی امید داشت که در این دوره در دولت ترامپ مقام بگیرد، ولی ترامپ اعلام کرد که از او استفاده نمیکند و نکرد؛ یعنی معلوم است که آن نگرش را نگرش موفقی نمیداند. لذا این تصور را نکنیم که ترامپ غولی است که میخواهد بیاید. نه؛ ما خیلی بزرگتر از این حرفها هستیم. ایران کشور بزرگی است. ایران قدرتمند است. گفتم ما بعد از ۲۲۰ سال توانستیم به دنیا ثابت کنیم که ما یک لقمه چرب و نرم نیستیم؛ این خیلی دستاورد بزرگی است و این دستاورد را دست کم نگیریم و با اعتماد به نفس بایستیم. اگر ضرورت داشت مذاکره کنیم و از منافع خودمان دفاع کنیم.
*من معتقدم که آقای پزشکیان شرایط بسیار نامناسبی را به ارث برد و ایشان به وفاقی که میگوید، آنچنان معتقد است که حاضر نیست این وضعیت را باز کند. چون واقعاً ایشان معتقد است که ما در یک کشتی هستیم و با اینکه یا با هم غرق میشویم یا انشاءالله با هم به ساحل نجات میرسیم و لذا مسائل را باز نمیکند.
*وضعیت ذخایر ما و شرایطی که تحمیل شد از خارج و اینکه رژیم صهیونیستی هر بار که دید ایران فرصتی برای تنفس دارد، یک کاری کرده که مانع بشود، مجموع اینها شرایط نامناسبی را رقم زد. وقتی بایدن انتخاب شد، شهید فخریزاده را ترور کرد. گفته بود من مانع میشوم که بایدن به برجام برگردد و شهید فخریزاده را ترور کرد. وقتی هم که آقای پزشکیان انتخاب شد، همان روز در تهران اسماعیل هنیه را ترور کرد؛ در صورتی که شهید هنیه دو ماه قبل از آن، برای مراسم مرحوم شهید آیتالله رئیسی ایران بود ولی آن وقت ترور نکرد.
*من در این کشور سالها وزیر و سالها سفیر بودم و یعنی سی و خوردهای سال عهدهدار مقامات حساس کشور بودم. بنده از سال ۷۰ سفیر شدم. ابتدا مشاور وزیر امور خارجه شدم که منصب حساسی است. بعد سفیر و معاون نماینده دائم نزد ملل متحد شدم؛ معاون وزیر امور خارجه و نماینده دائم ایران در ملل متحد بودم و از سال ۹۲ تا سال ۱۴۰۰ نیز وزیر امور خارجه بودم که علی القاعده همه این مناصب حساس هستند. بعد از تحویل وزارت امور خارجه هم من دیگر دنبال نکردم که مجلس چه قوانینی را مصوب کرده است.
*روز ۱۱ مرداد آقای دکتر پزشکیان برای من حکم معاونت راهبردی زدند و روز ۱۲ یا ۱۳ مرداد این بازیهای رسانهای شروع شد که فرزندان فلانی دو تابعیتی هستند. فرزندان من آمریکا به دنیا آمدند. حالا بعضیها دروغهایی گفتند که ویزای من سیاسی بوده و دیپلمات بودم که نه، آن وقت کارمند محلی و دانشجو بودم و هیچ وقت هم ویزای ایوان که یکی به آنها گفته و آنها هم تکرار میکنند، نداشتم. به خاطر همین هم این تابعیت قهری میشود و هیچ وقت هم هیچکس به من نگفته بود که این تابعیت قهری تو مشکلی دارد.
*وقتی به من زنگ زدند که نامه آماده است، من با اینکه در دانشگاه تهران وسط یک ملاقات با یک گروهی بودم، گفتم به من دستور دادند که بروم ملاقات آقا و گفتند که با استعفای تو مخالفت میشود و بلافاصله سوار ماشین شدم و رفتم. این اصل ماجراست. خب بچههای من ساکن ایران هستند و خارج نیستند. خوب است که آقایان یک خورده دور و برشان را نگاه کنند و ببینند اگر قرار باشد این قانون اجرا شود، باید راجع به من اجرا شود؟