مرد به همسرش خیانت کرد؛ زن هم برای انتقام با مرد دیگری رابطه برقرار کرد

در همين اثنا و درحالي که چند ماه از تولد فرزندم مي گذشت دختر همسايه مان نيز از رابطه اش با احمد گفت. اگرچه به او قول دادم چيزي در اين باره نگويم اما ديگر تحمل اين زندگي برايم سخت بود چرا که احمد هيچ توجهي به من و فرزندم نداشت و مهر و محبت از زندگي ما رخت بربسته بود در همين روزها بود که با رامين آشنا شدم و با انگيزه انتقام رابطه ام را با او ادامه دادم. ديگر هر روز بيشتر از يکديگر فاصله مي گرفتيم که متوجه شدم احمد اين بار با يکي از بستگانش ارتباط دارد.

خراسان نوشت:زن 28ساله ، به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري شهيد نواب صفوي مشهد گفت:
در آخرين روزهاي تابستان 8 سال قبل زماني که در اوج شور و حال جواني قرار داشتم به مشهد مسافرت کردم و به همراه خانواده ام در يک هتل ساکن شديم آن روزها تلاقي نگاهم با نگاه جوان 23ساله اي به نام احمد مسير زندگي ام را تغيير داد ديگر عاشق شده بودم و از هر فرصت و بهانه اي براي خلوت کردن با احمد استفاده مي کردم او پسر مدير هتل بود و من هم به بهانه هاي مختلف در هتل مي ماندم تا بيشتر با احمد آشنا شوم که در اين ميان گاهي نيز پا را از صحبت و گفت وگو فراتر گذاشتيم.
درحالي که خانواده ام از اين ارتباط پنهاني بي خبر بودند، مدتي بعد مشهد را به مقصد شهرمان ترک کرديم اما من دل باخته احمد بودم و ارتباط تلفني ما با يکديگر ادامه داشت تا اين که روزي مادرم متوجه موضوع شدو من هم به ناچار پرده از اين ارتباط پنهاني برداشتم به همين خاطر 6ماه بعد و در ايام نوروز دوباره به مشهد آمديم و با وجود مخالفت هاي هردو خانواده با يکديگر ازدواج کرديم در چند ماه اول ازدواجمان چيزي نمي ديدم و تمام خوبي هاي دنيا را در وجود احمد خلاصه مي ديدم اما کم کم به روابط نامشروع و دوستي او با دختران ديگر پي بردم. باورم نمي شد اما حقيقت داشت تصميم گرفتم به اين عشق ناخالص پايان دهم و به شهرم بازگردم اما التماس هاي مادر احمد مرا از اين تصميم منصرف کرد.
در همين اثنا و درحالي که چند ماه از تولد فرزندم مي گذشت دختر همسايه مان نيز از رابطه اش با احمد گفت. اگرچه به او قول دادم چيزي در اين باره نگويم اما ديگر تحمل اين زندگي برايم سخت بود چرا که احمد هيچ توجهي به من و فرزندم نداشت و مهر و محبت از زندگي ما رخت بربسته بود در همين روزها بود که با رامين آشنا شدم و با انگيزه انتقام رابطه ام را با او ادامه دادم. ديگر هر روز بيشتر از يکديگر فاصله مي گرفتيم که متوجه شدم احمد اين بار با يکي از بستگانش ارتباط دارد.
اين درحالي بود که او پي به ارتباط خياباني من و رامين نيز برده بود با شکايت همسرم، به تحمل ده ها ضربه شلاق محکوم شدم اما نمي توانستم بدون مدرک پرده از ارتباطات خياباني همسرم بردارم تنفرم از او شدت گرفته بود که فهميدم زن ديگري را به عقد موقت خودش درآورده است اين بود که تصميم به طلاق گرفتم اما احمد براي شکنجه دادن من حاضر به طلاق نيست.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک