در چنين روزي بحرين را فروختند!
شاه خطاب به اعلم: «...حالا كه من و تو هستیم آیا فكر میكنی در آینده ما را خائن خواهند گفت...».
در مراحل پایانی كار، خود «اعلیحضرت» هم دچار تردید شده بود. روزی در خلوت به «اسدالله علم»، وزیر دربار و محرم اسرارش، گفت: «…حالا كه من و تو هستیم آیا فكر میكنی در آینده ما را خائن خواهند گفت…».
این جملات، جملاتی هستند که بین محمد رضا شاه پهلوی و اسدالله اعلم وزیر دربارش، درباره اجازه شاه ایران به استقلالا بحرین از ایران، رد و بدل شده است و اکنون این تاریخ و اوضاع کنونی منطقه است که نشان می دهد که اعلم باید به او می گفت بلی شما خیانت کرده اید!
به گزارش «تابناک» امروزه بحرين نام كشوري در دل خليج فارس و در جنوب غرب ايران است. بيش از دو سوم مردم اين جزيره تا پيش از استقلال آن ايراني، شيعه مذهب و پارسي زبان بوده اند.
در20 آبان 1336 دولت ايران با آوردن شواهدي از تاريخ و اسناد ديگر و طي لايحه اي بحرين را رسماً استان چهاردهم ايران مي نامد و براي اين منطقه 2 كرسي خالي در مجلس در نظر مي گيرد.
با این حال در روز 14 دي 1347محمد رضا شاه پهلوي در دهلي نو اعلام مي كند كه اگر اهالي بحرين نمي خواهند به ايران ملحق شوند ايران به خواسته آنان چنانچه مورد قبول سازمان ملل قرار گيرد احترام گذاشته و آن را مي پذيرد.
شاه در پی آن بود در ازای بازپسگیری سه جزیره تنببزرگ، كوچك و ابوموسی در دهانه تنگه هرمز، به جدایی رسمی بحرین از ایران گردن بگذارد. البته با ظاهری آبرومندانه زیر لوای همهپرسی از ساكنان جزیره. مسئله اما این بود كه شیخ بحرین زیر بار همهپرسی نمیرفت. هنوز هم پس از چهار دهه نرفته است. بحرین در آن زمان و اكنون، مسكن جمعیتی بزرگ از ایرانیتباران شیعه بود.
این شیعیان ایرانیتبار هم آنزمان و هم اكنون از حقوق سیاسی اولیه خود محروم بودند. سرانجام پس از چندی چانهزنی، «اوتانت»، دبیركل وقت سازمان ملل، با حمایت انگلیس و سكوت دولت ایران، از شیوخ قبایل نظرخواهی كرد و نتیجه را بهعنوان همهپرسی از مردم بحرین اعلام كرد؛ كاری كه از اساس غیرقانونی بود.
در مجموع اگرچه ايران سعي داشت سرنوشت بحرين را از طريق همه پرسي مشخص كند در حالي كه حكومت بحرين و دولت انگليس هر يك به دليل آنكه همه پرسي و رجوع به آراي مردم بحرين سبب نفي سلطه آنان از اين كشور مي شد با آن مخالفت كردند.
در نتيجه ايران و انگلستان توافق كردند تا به جاي برگزاري همه پرسي از سازمان مل خواسته شود سرنوشت سياسي اين سرزمين را از طريق يك نظر سنجي از ميان گروه ها و طبقات مختلف تعيين كنند. حكومت بحرين كه تحت تأثير نفوذ شديد انگلستان بود براي تأثيرگذاري بر نتيجه نظرخواهي مصمم مي شود تا ساختار جمعيتي اين سرزمين را با اكثريت دادن به عرب ها دگرگون سازد و در اين راستا دريك فاصله زماني كوتاه هزاران نفر از نيروي كار عرب از كشورهاي منطقه به بحرين هجوم مي آورند.
سر انجام نظرخواهي از روز10 فروردين 1349 آغاز شد و مدير دفتر سازمان ملل در ژنو از سوي دبير كل وقت سازمان ملل مأمور انجام اين امر شد. وي پس از پايان مأموريت دو هفته اي خود در بحرين گزارش برداشت هاي خود را از صحبت با مردم و گروه هاي بحرين كه به ادعاي وي علاقمند به جدايي از ايران و استقلال بودند تسليم سازمان ملل كرد.
اين موضوع در نهايت در 11 مه 1970 توسط شوراي امنيت سازمان ملل طي قطعنامه 278 رأي به استقلال بحرين داد و اين جدايي در 24 ارديبهشت 1349 به توصيب مجلس شوراي ملي ايران رسيد و در نهايت روز ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ جزیره بحرین، استان چهاردهم ایران در پی جدایی از سرزمین مادری، اعلام استقلال کرد.
سئوال این است که تبديل همه پرسي يا رفراندوم براي تعيين سرنوشت بحرين به يك نظرسنجي ساده آنهم در سطح روساي قبايل كه غالباً در همان سال ها به اين منطقه كوچانده شده بودند چه بود؟ و آيا اين رويداد دخالت كشور انگلستان در اين برنامه ي از پيش طراحي شده و نقض قوانين بين الملل مبني بر منع مداخله ساير كشورها در امور داخلي كشورهاي ديگر نيست؟ و آيا اين تبديل وضعيت(همه پرسي به نظرسنجي) نشان از مطمئن بودن انگلستان از دادن رأي به پيوستن به ايران توسط مردم بحرين در صورت برگزاري يك همه پرسي فراگير و آزادانه نبود؟ و چرا نماينده سازمان ملل متحد استفاده جمعي را در تعيين سرنوشت پيگيري نكرده است و تنها به مصاحبه با سران قبايل پرداخته است؟
اگرچه بررسي چندين و چندباره و دقيق روند جداسازي بحرين از ايران و جواب دادن به تمام سئوالات و ابهامات مرتبط با آن در اين بازه زماني دردي از گذشته را دوا نمي كند و آب ريخته شده را به جوي باز نمي گرداند اما بدون شك اين مهم مي تواند براي مسئولان و انديشمندان ايراني فعال در عرصه سياست خارجي همچون چراغي راهنماي راه آينده باشد چرا كه به گواه تاريخ و تجربه عرصه سياست خارجه عرصه اي سرشار از حيله و مكر دشمنان است و در اين عرصه با اتخاذ سياست هايي مبتي بر ترس و واهمه و يا حدس و گمان پيش رفتن و يا معامله بر سر تماميت ارضي به هر قيمتي به هيچ وجه جايز نيست و موجب خواهد شد آيندگان همچون ما كه به سرزنش مسئولان گذشته مي پردازيم به سرزنش مسئولان حال بپردازند.
اگرچه پس از جدايي بحرين كشورهاي عربي خليج فارس، انگلستان و آمريكا سعي كردند با ترفندهاي مختلف هويت ايراني بحرين را تعديل كنند و غير ايرانيان بسياري را به اجبار روانه آنجا كردند تا هرگونه هويت ايراني و تعلق ژئوپوليتيكي بحرين با ايران از بين برود، اما مطالعه تاريخ و اسناد فراوان برجاي مانده در رابطه با بحرين همه تلاش هاي كشورهاي عرب، انگلستان و آمريكا را بي نتيجه مي كند و ايراني بودن اين ديار اثبات مي شود.
امروزه و پس از گذشت 40 سال از جدا شدن رسمي بحرين از ايران تركيب جمعيتي عمدتا ًشيعه اين كشور همچنان در برهه هاي مختلف پيوستگي و تعلق خود را به ايران نشان مي دهند و در برابر رژيم ظالم و دست نشانده غرب دست به اعتراض مي زنند. نكته آن است كه پس گرفتن بخشي از حق يعني جزاير نبايد موجب نفي پس گرفتن بخش ديگري از حق يعني بحرين مي شد.