مناظره غیر حضوری؛ کوچک زاده و زيبا كلام

متاسفانه البته عده ای از جمله خود آقای روحانی بی آنکه در این جایگاه باشند و چنین حق و صلاحیتی داشته باشند با تفسیر و تعبیر غلط و برداشت نادرست پا در کفش امام المسلمین نموده و دعوت به پذیرش صلح حسنی می نمایند .

عصر خبر به نقل از شبکه مجازی آستان: سیاست خارجی مقوله ای است که شیوه ها، راهکار ها و استراتژی ها متفاوتی برای پیشبرد آن می توان در نظر گرفت. از طرفی برداشت ها پیرامون نزدیکی سیاست خارجی دولت های پس از انقلاب به اندیشه های امام خمینی(س) نیز از سوی طیف های مختلف در جمهوری اسلامی متفاوت است. بر همین اساس شبکه مجازی آستان در نظر دارد تا در گفتگو با صاحب نظران طیف های مختلف سیاسی این موضوع را مورد تحقیق و بررسی قرار دهد. در همین راستا گفتگوی شبکه مجازی آستان با مهدی کوچک زاده نماینده مجلس و فعال سیاسی جناح اصولگرا و همچنین صادق زیباکلام استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در ادامه می آید:
صادق زيبا كلامدکتری/ مدرس دانشگاهسیاست خارجی روحانی به اندیشه های امام خمینی بسیار نزدیک استآستان: سیاست خارجی دولت دکتر روحانی چقدر با اندیشه های حضرت امام خمینی (س) سازگار است؟ از مفاهیم کلی که بخواهیم بیرون برویم گذشته از سیاست خارجی مبتنی بر شعار «نه شرقی نه غربی» و گذشته از اصل عزت، حکمت و مصلحت» البته با این‌که همه این‌ها درست است، اما بهتر که نگاه کنیم می‌بینیم که سیاست خارجی ما طی این چندساله دچار قبض و بسط ‌های جدی شده است. یقینا سیاست خارجی ایران از سال84 تا 92 با سیاست خارجی که اکنون در دولت روحانی اتخاذ شده است از زمین تا آسمان فرق می‌کند، چنان که سیاست خارجی دوران هاشمی رفسنجانی با سیاست دوره اصلاحات زمین تا آسمان فرق می‌کرد. به طور مثال اصلاح‌طلبان هم می‌گویند نه شرقی نه غربی، ‌عزت، حکمت، مصلحت، در حالی که در عمل تفاوت فاحشی میان رفتار اصولگرایان با اصلاح‌طلبان وجود دارد، ما به ابزارهای دیگری برای شناخت سیاست‌ها نیازمندیم، ابزارهایی که بگویند کدام یک از این دو مسیر درست هستند. مگر این‌که بگوییم عزت، حکمت و مصلحت، معانی متفاوتی دارند که درست نیست.  در انتخابات 24 خرداد گذشته یک دولتی روی کار آمد که اساس را دارد از ایدئولوژی می کشاند به سمت منافع ملی. وقتی شما نگاه می کنید می‌بینید در یک مقطعی 82 تا 84 هسته ای ما یک سیاستی دارد. از 84 تا 92 یک سیاستی دارد و از 92 به این سو، سیاست تغییر می کند. علت این امر را زمانی می‌توانید متوجه شوید که سیاست خارجی ما را ایدئولوژی دیکته می کند نه منافع ملی. ایضا روابطمان با اتحادیه اروپا و کشورها و قدرت‌های دیگر. ما میلیاردها دلار سرمایه گذاری کردیم و با افتخار گفتیم ما رفتیم در حیاط خلوت آمریکا؛ ما رفتیم در ونزوئلا سمند تولید می کنیم، رفتیم در بولیوی تیر چراغ برق تولید می کنیم. خب چه شد؟ ما اینهمه رفتیم در حیاط خلوت آمریکا سرمایه گذاری کردیم چه شد؟‌ چه شد سرمایه گذاری هایی که در آمریکای لاتین کردیم؟ فقط از نظر ایدئولوژی توانستیم بگوئیم در حیاط خلوت آمریکا هستیم اما از این کلیشه‌ها که بیاییم بیرون آنچه سیاست خارجی یک کشور را تعیین می‌کند منافع ملی آن کشور است، یک جمله معروف می‌گوید «یک کشور نه دوستان ثابت و نه دشمنان ثابت دارند، بلکه منافع ملی تعیین می‌کنند دوستان و دشمنان چه کسانی هستند». و این همان اصولی است که امام خمینی(ره) در سیاست خارجی جمهوری اسلامی دنبال می کرد. در واقع منافع ملی است که می‌گوید روزی دشمن ما عراق است و عراق، امروز دوست ماست، باید نگاه کنیم که از سال 84 تا 92 چقدر از منافع ملی ما پاسداری شد یا سیاست‌های به کار گرفته شده در دوران اصلاحات و یا سازندگی چقدر منافع ملی‌مان را لحاظ کرد و همین طور در دولت روحانی و به عقیده من تا به این جای کار سیاست خارجی دولت روحانی به اندیشه های حضرت امام در این زمینه بسیار نزدیک است.  آستان: از نگاه حضرت امام خمینی(ره) در چه شرایطی می توان برای حفظ منافع ملی با دشمنان مذاکره و توافق کرد؟ امام خمینی(س) سیاست خارجی را بر اساس ایجاد و حتی استحکام رابطه با همه ملل می‌نگریستند و عدم ارتباط در نظر ایشان موارد استثنائی بود، حتی با شوروی سابق که نظام سیاسی آن در مورد دین‌مداری از مواضع آمریکا در مورد برخی موضوعات مورد مناقشه بدتر بود، با حفظ محتوای شعار نه شرقی نه غربی، ارتباط را قطع نکردند و در سال 67 به عنوان هدیه سال نو مسیحی پیامی را که بر اساس اصل فقهی دعوت به ارزشها است، برای آقای گورباچف ارسال نمودند. بنابراین اصل عدم ارتباط از نظر امام نمی‌تواند امری دائمی تلقی شود.  در واقع باید اذعان داشت که  اندیشه سیاسی مبانی و اصول نسبتاً ثابت دارد اما آرای سیاسی متناسب با شرایط و موقعیت های مختلف می‌تواند تغییر کند. یکی از اصول ثابت اندیشه سیاسی امام خمینی(س) عدم سلطه‌گری و سلطه‌پذیری است که در قانون اساسی نیز همین معنا وارد شده است. بنابراین این سلطه چه از سوی آمریکا باشد و چه از سوی کشوری دیگر باید به نفی آن پرداخت. همچنین یکی دیگر از اصول ثابت اندیشه امام، دوستی و رابطه با ملل مختلف است. لذا برقراری رابطه با آمریکا مشروط به اینکه از موضع پذیرش سلطه نباشد، نه تنها مذموم نیست که در جهت مبنای دیگر اندیشه ایشان یعنی اصالت دادن به برقراری رابطه می‌باشد. بنابراین با این شرایط می توان با دشمنان مذاکره و حتی به توافق رسید.  
مهدی کوچک زادهدکتری/ نماینده مجلسسیاست خارجی امام(ره) «خدا محور» بود و سیاست خارجی روحانی «کدخدامحور»آستان: سیاست خارجی دولت دکتر روحانی چقدر با اندیشه های حضرت امام خمینی (س) سازگار است؟ به طور مشخص در باره سیاست خارجی و مسئله هسته ای چقدر به آنچه حضرت امام می خواستند نزدیک هستیم؟  برای پاسخ به سوال اول و مقایسه هر رفتار و عملکرد و سیاستی از جمله سیاست خارجی دولت آقای روحانی با اندیشه های حضرت امام، ابتدا باید مبانی اندیشه و نگاه حضرت امام ،به عنوان معیار سنجش و ارزیابی، مورد باز بینی و مداقه جدی قرار گیرد . به نظر حقیر، اصلی ترین ویژگی حضرت امام که در اتخاذ همه تصمیمات و سیاست ها و اعمالشان ، از جمله سیاست خارجی، محور بود اعتقاد و باور عمیق و قلبی به قدرت لایزال الهی و منحصر به فرد دانستن این قدرت در همه امور عالم بود. ایشان به درستی و حقیقتا موثر دیگری غیر از ذات اقدس الهی در عالم نمی شناخت از همین رو چه در قضیه فتح خرمشهر آنجا که به رزمندگان هشدار می دهد که فتح و پیروزی را نه از خود که از خدا بدانید و فرمود :  ” هان‏اى فرزندان قرآن كريم و نيروهاى ارتش و سپاهى و بسيج و ژاندارمرى و شهربانى و كميته‏ها و عشاير و نيروهاى مردمى داوطلب و ملت عزيز، هوشيار باشيد كه پيروزيها هر چند عظيم و حيرت‏انگيز است شما را از ياد خداوند كه نصر و فتح در دست اوست غافل نكند و غرور و فتح شما را به خود جلب نكند؛ كه اين آفتى بزرگ و دامى خطرناك است كه با وسوسه شيطان به سراغ آدم مى‏آيد و براى اولاد آدم تباهى مى‏آورد.”   و چه در قضیه طبس که فرمود : ” نبايد بيدار بشوند آنهايى كه توجه به معنويات ندارند و به اين غيب ايمان نياورده‏اند؟ نبايد بيدار بشوند؟ كى اين هليكوپترهاى آقاى كارتر را كه مى‏خواستند به ايران بيايند ساقط كرد؟ ما ساقط كرديم؟ شنها ساقط كردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بين برد. اين باد مأمور خداست، اين شنها همه مأمورند. تجربه بكنند باز لكن ما نبايد مغرور بشويم. من به ملت ايران عرض مى‏كنم كه مغرور نشويد. تمام قدرت، قدرت خداست و بايد اتكال به او بكنيد، و خودتان را فانى بكنيد در آن قدرت بزرگ. مادامى كه ملت ايران همان قدرت اول را كه قدرت معنوى بود و با اللَّه اكبر پيش برد، مادامى كه اين حفظ بشود شما بيمه هستيد؛ بيمه الهى هستيد” . و در امور دیگر خدا را تنها عامل و موثر می دانست و این باور تا آن حد عمیق و بنیانی و آمیخته با جان امام بود  که در نامه به گورباچف یکی از دو سیاستمدار بزرگ جهان آن روز نیز در بلند ترین فرازهای  نامه تاریخی شان  به وی هشدار می دهد که تنها راه موفقیت رو آوردن به “خدا” و تنها دلیل شکست نیز روی برتابیدن از “خدا” ست !! آنجا که می فرماید:  “اولين مسئله‏اى كه مطمئناً باعث موفقيت شما خواهد شد اين است كه در سياست اسلاف خود داير بر «خدا زدايى» و «دين زدايى» از جامعه، كه تحقيقاً بزرگترين و بالاترين ضربه را بر پيكر مردم كشور شوروى وارد كرده است، تجديد نظر نماييد؛ و بدانيد كه برخورد واقعى با قضاياى جهان جز از اين طريق ميسر نيست”  و در ادامه چنین می فرماید:  ” جناب آقاى گورباچف، بايد به حقيقت رو آورد. مشكل اصلى كشور شما مسئله مالكيت و اقتصاد و آزادى نيست. مشكل شما “عدم اعتقاد واقعى به خدا” ست. همان مشكلى كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشيده و يا خواهد كشيد. مشكل اصلى شما “مبارزه طولانى و بيهوده با خدا و مبدأ هستى و آفرينش”  است .. در راستای همین ایمان راسخ به خدا امام مهم ترین وظیفه خود و مردم را حفظ اسلام می دانست و باور داشت که اگر اسلام در خطر باشد همه ما باید فدا بشویم  آنجا که می فرماید:  ” اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همه‏مان بايد از بين برويم تا حفظش كنيم. اگر دماء مسلمين را در خطر ديديم، ديديم كه يك دسته دارند توطئه مى‏كنند كه بريزند و يك جمعيت بى‏گناهى را بكشند، بر همه ما واجب است كه جاسوسى كنيم. بر همه ما واجب است كه نظر كنيم و توجه كنيم و نگذاريم يك همچو غائله‏اى پيدا بشود. حفظ جان مسلمان بالاتر از ساير چيزهاست. حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. ”  ایشان عمل به تعالیم اسلامی را در همه زمینه ها عامل موفقیت و دوری و جدایی از آنها را عامل خذلان و شکست می دانست از همین رو در سیاست خارجی از بن دندان به اصول قرآنی و اسلامی  نفی سبیل (لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا) ، و اصل دعوت و جهاد (قل تعالو الی کلمه سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله . . . ) و (قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم و . . .) و دفاع از مستضعفین و هم پیمانی با امت اسلامی و نظایر آنها که نص صریح تعالیم قرآن است باور داشته و بر مینای آنها تصمیم می گرفت بر اساس همین بینش و دیدگاه  ، این مبانی صراحتا در اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصول  152 و 153 و 154 و . . . گنجانده شده و مورد تصریح قرار گرفته است .  امام بر اساس آموزه های قرآنی هرگز به دشمنان مستکبر امت اسلامی (که خداوند ویژگی بزرگ آنها را عدم پای بندی به عهد و سوگند “الذین لا ایمان لهم”  می داند) خوش بین نبود و با تجربه صحیح و دقیق دریافته بود که امروز راهی جز مبارزه باقی نماینده است و باید یکی از دو راه راه را انتخاب نمود یا پیروزی یا شهادت و به این نکته در پیام پذیرش قطعنامه یه صراحت اشاره نمود آنجا که فرمود :  ” هم اكنون اگر امريكا يك كشور اسلامى را به بهانه حفظ منافع خويش با خاك يكسان كند، چه كسى جلوى او را خواهد گرفت؟ پس راهى جز مبارزه نمانده است، و بايد چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصاً امريكا را شكست، و الزاماً يكى از دو راه را انتخاب نمود: يا شهادت. يا پيروزى. كه در مكتب ما هر دوى آنها پيروزى است ” متاسفانه برای اثبات تعارض سیاست خارجی آقای روحانی با تک تک موارد فوق الاشاره مصادیق متعددی قابل برشمردن است که در راس آنها ترجیح مذاکره آنهم در سایه تهدید بر ایستادگی و مقابله است که برای توجیه این سیاست غلط خود در جایی فرمودند که در سیاست خارجی بنا دارند از شاعر درس بگیرند که ” با دوستان مروت با دشمنان مدارا” !  آقای روحانی در سیاست خارجی مسیری را پیش گرفته اند که همه تجربه های گرانقیمت امام و ملت انقلابی در مواجهه با استکبار را نادیده می گیرد و خدای ناخواسته می تواند  موجب تحمیل هزینه سنگینی به ملت و نظام اسلامی گردد! امام در باره این نحو خوش بینی ها در سیاست خارجی و با بیان اصلی ترین تکیه گاه خود “حبل ولایت الهی و پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام ” در اتخاذ تصمیمات در سیاست خارجی و مواجهه با دشمنان می فرمایند:  ” ملت های مسلمان باید اصل را بر دشمنی و فریب ابرقدرتها با خود بگذارند، مگر اینکه خلاف عینی و عملی آن را مشاهده و لمس و باور نمایند. ما به حبل ولایت خدا و پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام چنگ زده ایم و جدا باید از هرآنچه غیر رضایت آنان است، متنفر و بیگانه باشیم و از این بیگانگی هم بر خود فخر و مباهات کنیم”  با نگاهی گذرا به مصادیق متعدد در سیاست خارجی آقای روحانی از قبیل اعتماد به سازمانهای بین المللی و شورای امنیت و پذیرش ساز و کارهای بنیانگذاری و ترویج شده از سوی استکبار در روابط بین الملل ، می توان دریافت که سیاست خارجی مورد قبول ایشان در این مسیر نیست و انقلاب انحرافی بزرگ و خطرناک را با طی این مسیر تجربه می کند! سیاستی که وقتی رهبری به صراحت اعلام می دارد ” مذاکره در زیر شبح تهدید را قبول ندارد و ملت ایران آن را بر نمی تابد و تصریح می فرمایند که آمریکا تهدید کرده است” باز هم به مداکره دو جانبه با آمریکا ادامه می دهد و اصولا انگار برای مذاکره با 5+1 تنها در صورت وجود آمریکا اعتبار قائل است! من مایلم همین جا به این نکته اشاره کنم که باید حواس ها را جمع کنیم و جمع کنند و توجه داشته باشیم  که در اثر غفلت نتیجه عمل توام با غفلت و بی توجهی به هشدارها و تحذیرهای دلسوزانه ، با نتیجه ای که در اثر خیانت عامدانه حاصل می شود یکسان باشد، کما اینکه رهبر معظم انقلاب در دیداری با اساتید دانشگاه در بهمن سال 88 و بعد از وقایع فتنه که کسانی در آن دخیل بودند که نمی شد در آن زمان آنها را خائن دانست فرمودند :  “در سیاست، غفلتها گاهی مثل خیانتها خیلی ضربه میزند” . آستان: سیاست خارجی دولت دکتر روحانی چقدر با اندیشه های حضرت امام خمینی (س) سازگار است؟ به طور مشخص در باره سیاست خارجی و مسئله هسته ای چقدر به آنچه حضرت امام می خواستند نزدیک هستیم؟ همان طور که در پاسخ مفصل به سوال اول عرض کردم از نظر امام در سایه باور به خدا اصل حفظ اسلام به عنوان دستورالعمل الهی برای سعادت و تکامل بشر است و اگر اسلام به خطر بیفتد آنقدر اهمیت مسئله زیاداست که امام حسین علیه السلام نیز باید فدا شود . با توجه به این اصل است که امام قطعنامه را می پذیرد و خود را قربانی می کند تا اسلام بماند حال اگر منافع ملی درست تعریف شود،  که در جمهوری اسلامی نمی توان منافع ملی را به گونه ای تعریف نمود که با منافع و حفظ اسلام دارای زاویه و تعارض باشد،  آنگاه برای حفظ منافع ملی که در راستای حفظ اسلام باشد می توان با دشمن به مذاکره و توافق هم رسید،  چنانکه امام حسن علیه السلام رسید! مذاکره و پذیرش صلح مانند آنچه امام حسن علیه السلام کرد و یا انتخاب مقابله و جهاد مانند آنچه اباعبدالله علیه السلام انجام داد همه در راستای حفظ اسلام بود نه حفظ خود و خاندان و جمع های بزرگتر تحت هر عنوان ، و از آنجا که دشمن با اسلام دشمنی دارد و نه افراد و گروهها و جماعات ، در هر دو حالت چه صلح حسنی و چه جهاد حسینی،  امام را به شهادت می رساند و کینه و دشمنی اش با اسلام را صرفا و به دلیل امضای صلحنامه به فراموشی نمی سپارد. امام رحمه الله علیه هم در هنگام پذیرش قطعنامه که کج فهمان و خائنان از آن بر خلاف حقیقت به عنوان مصداق صلح و سازش امام با کفر یاد می کنند در یکی از سوزناک ترین فرازهای پیامشان امت اسلام را در ابتدای راه مبارزه معرفی کرده می فرمایند :   ” خداوندا، اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مكن. خداوندا، كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه‏اند و نيازمند به مشعل شهادت؛ تو خود اين چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده‏هاى معظم شهدا! و بدا به حال من كه هنوز مانده‏ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيده‏ام، و در برابر عظمت و فداكارى اين ملت بزرگ احساس شرمسارى مى‏كنم. ”  متاسفانه البته عده ای از جمله خود آقای روحانی بی آنکه در این جایگاه باشند و چنین حق و صلاحیتی داشته باشند با تفسیر و تعبیر غلط و برداشت نادرست پا در کفش امام المسلمین نموده و دعوت به پذیرش صلح حسنی می نمایند . که به نظر من این دقیقا بر خلاف رویه اسلامی و ناشی از تعریف متعارض با مصلحت اسلام از منافع ملی است ! به نظر حقیر و به طور خلاصه نکته اصلی در ارزیابی سیاست خارجی آقای روحانی با اندیشه امام این است که امام “خدا محور” بود و متاسفانه در دیدگاههای اغلب تحصیل کرده های مدعی حقوقدانی ” کدخدامحوری ” حاکم است!  

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک